خیل کثیری از علاقهمندان به فوتبال تازه از مرحلهی یکچهارم نهایی، جامجهانی را بهطور جدی دنبال میکنند و سرنوشت تیمها برایشان جذاب میشود. در این مرحله است که تیمها از تمام توان خود بهره میبرند تا هرطور شده به دیدار نیمنهایی و فینال صعود کنند و در تاریخ ماندگار شوند. جامجهانی فرصت مغتنمیست که میتواند به هر مُردهای جانی دوباره ببخشد و هر قهرمانی را از عرش به زمین بکوبد.
دیدار اوّل از مرحلهی یکچهارم نهایی به بازی کرواسی و برزیل اختصاص داشت. زردهای برزیل با سری افراشته و سینهای ستبر پا به مستطیل سبز نهادند و تقریباً بر این باور بودند که میتوانند کرواتها را به راحتی آب خوردن از میان بردارند، امّا زهی خیال خام.
یاران زلاتکو دالیچ در یک بازی بسیار سخت و نفسگیر سلسائو را به بند کشیدند و در انتها توانستند با درخشش دروازهبانشان، «دومینیک لیواکوویچ» به نیمهنهایی صعود کنند. چشم اسفندیار برزیل نهتنها در این جام، بلکه همچون تورنمنتهای قبلی مربیشان بود. برزیل سرزمین فوتبالیستخیزیست و آدمها بهشکل بالقوه در این کشور فوتبالیست زاده میشوند، امّا بیایید سوای بازیکنان بزرگی که سلسائو به فوتبال جهان عرضه کرده به مربیان صاحب سبک و حتی موفق این دیار نظر بیندازیم.
کارلوس آلبرتو پریرا و ماریو زاگالو مربیان موفقی بودند که توانستند این تیم را با اتکا به بازیکنان بزرگی که در اختیار داشتند به مقام قهرمانی جهان برسانند، حتی اسکولاری هم در دورهی اوّل حضورش در این تیم به موفقیت رسید ولی آیا این کافیست؟ قهرمانی برزیل با دوجین بازیکن فوقستاره در جامهای جهانی گذشته که فوتبال بهشکل امروزیاش پیشرفت نکرده بود کار ویژهای نبود. این بازیکنان با هدایت هر مربی دیگری هم میبایست به قله میرسیدند که رسیدند. کمتر پیش میآید که کارشناسان از تیم قهرمان برزیل در سالهای ۱۹۹۴ و ۲۰۰۲ حرف بزنند و نقش ویژهای را برای مربیان قهرمان درنظر بگیرند.
میتوان گفت برزیل در این سالها با توسعهی نامتوازن روبهرو بوده است؛ از طرفی آنها بازیکنان بسیار باکیفیتی دارند که میتوانند سطح کیفی تیمهای باشگاهی و ملیشان را ارتقا ببخشند و از طرف دیگر از مربیانی استفاده میکنند که به هیچوجه در حد نام برزیل نیستند. فوتبال در این سالها بسیار تغییر کرده است و دیگر نمیتوان فقط و فقط روی نامها تکیه کرد و خوشبختی را به ساق پای بازیکنان خلاق پیوند زد. تیته، رنان لودی و روبرتو فیرمینو را به اردوی برزیل در جامجهانی دعوت نکرد ولی در عوض پدروی کمتجربه و الکس ساندرو را به قطر فراخواند که همین مسئله انتقادات زیادی را علیه وی ایجاد کرد. برزیل در بازیهای مرحلهی گروهی با بهرهگیری حداکثری از ستارگاناش در حد نام خودش ظاهر شد ولی پیروی از احساسات در هنگام بازی با کرهی جنوبی و عدم بهرهمندی از استراتژی مشخص فنی در بازی با کرواسی آنها را زمینگیر کرد. سلسائو هیچ نقشهای برای باز کردن دروازهی لیواکوویچ جز حرکت از کنارهها نداشت. آنها سعی کردند با تکیه بر مهارتهای فنی از کنارهها حفظ توپ کنند تا فضا برای ارسال توپ به بازیکن هدف مهیا شود و به گل برسند. تیته فقط چند درصد از ظرفیت کمنظیر تیم بینظیرش را به فرصت تبدیل کرد و بقیه را بهراحتی هدر داد. در عوض زلاتکو دالیچ از ظرفیت محدود تیماش بیشترین بهره را به دست آورد و آنچه میخواست را عملی کرد؛ کشاندن بازی به ضربات پنالتی و استفادهی حداکثری از آن بهواسطهی سنگربان پنالتیگیری همچون لیواکوویچ.
کرواتها ذاتاً عملگرا هستند و سعی میکنند بدون اینکه به آب و آتش بزنند نتیجهی دلخواهشان را به دست بیاورند. در تمام جامهای جهانی که از گروه خود بالا آمدهاند به فینال و نیمهنهایی رسیدهاند و این برای تیمی همچون کرواسی دستاورد مهمی محسوب میشود. آنها در این مسابقه راهبرد سادهشان را به نحو احسن اجرایی کردند. خوب دفاع کردند، بازی هجومی برزیلیها را عملا به بنبست تاکنیکی مواجه ساختند و از معدود فرصتهای خود به بهترین شکل بهره بردند. از همه مهمتر اینکه در لباس تیم ملیشان همچون سربازی که از مرزها دفاع میکند پاسداری کردند. افسی هالیوود برزیلی امّا گز نکرده خود را سرهنگ میپنداشت و این پاشنهی مهم آشیلشان بود.
خیلیها اینطور عنوان میکنند که موفقیت در ضربات پنالتی تا حدود زیادی به شانس بستگی دارد ولی به زعم نگارنده، زلاتکو دالیچ اینطور فکر نمیکند. مشخص است که کرواتها طراحی ویژهای روی ضربات پنالتی داشتهاند که دوست دارند زمان بازی را به درازا بکشند. شاید کمی زود باشد که بگوییم این جام، جام دروازهبانهاست ولی بار موفقیت کرواسی تا همینجا به دوش سنگربانشان است و این اوست که اکنون از فرط خوشحالی در آسمانها سیر میکند.
در بازی دوم از شب اوّل مرحلهی یکچهارم نهایی آرژانتین به مصاف هلند رفت. پیشبینی نمیشد که این بازی انقدر برای یاران لئونل مسی سخت پیش برود که ضربات پنالتی برنده و بازندهی مسابقه را مشخص کند. آرژانتین هم همچون برزیل از مربی خوبی برخوردار نیست و کاملاً مشخص است که اسکالونی عنان کار تیم را به ساق مسی گره زده است و کاملا واضح است که حنای مربیان حوزهی آمریکای جنوبی دیگر رنگی ندارد. پافشاری برزیلیها و آرژانتینیها بر استفاده از مربیان بومی نسل با استعداد فوتبال این دو کشور را از بین میبرد و مدیران بهتر است روی گزینههای معتبر خارجی هم فکر کنند. بار تاکنیکی آرژانتین در طول ۱۲۰ دقیقهی بازی با لالههای نارنجی تماماً بر دوش مسی بود و تمام بازیکنان در زیر سایهی این بازیکن توپ را به گردش در میآوردند. فن خال امّا یک مدیر واقعیست و میتواند به سبک بازی هلندیها طراوت خاصی ببخشد. به گل دوم هلند که ناشی از یک کار ترکیبیست دقت کنید؛ این گل ثمرهی سالها فعالیت در مدارس فوتبال هلند است. در آکادمی فوتبال فاینورد، آژاکس، پیاسوی و… به فوتبالیستها از دوران کودکی گل کردن اینگونه توپها را یاد میدهند و سخت روی کار تیمی تاکید میکنند. فوتبال آرژانتین و بهطور کل آمریکای جنوبی امّا بیش از حد به مهارتهای فردی تکیه میکنند؛ تا جاییکه در مقابل تیمی همچون عربستان هم به بنبست تاکنیکی بر میخورند. هلند در وقتهای اضافه تمام تلاش خود را به کار گرفت تا با روحیهای بهتر به ضیافت پنالتیها قدم بگذارد و فنخال و تیماش هم همین فکر را میکردند ولی این روح «گوی کوچهآ» بود که در کالبد «امیلیانو مارتینز» جای گرفت تا نگذارد رویای مسی و میلیونها آرژانتینی به دست باد سپرده شود. او با مهار دو پنالتی هلندیها را مغموم روانهی خانهشان کرد و برای ملت خویش جاودانه شد. هلند هیچ کم از یک تیم برنده نداشت ولی امشب دست خدا بار دیگر حکم به برتری آلبی سلسته داد. حال میتوان گفت که این جام، جام دروازهبانهاست.
جام دروازهبانها
صاحبخبر -
∎
نظر شما