ما کمتر به میراث معرفتی و فکری خود به عنوان «نسخه رواندرمانی» نگاه کردهایم، اما اگر اندکی دقیقتر به این گنجینه نگاه کنیم میبینیم اشارههای بسیار کاربردی و امروزی در این بوستان معرفتی وجود دارد که سالها میتوان از آن خوشهچینی کرد.
بر سرِ آنم که گر ز دست برآید/ دست به کاری زنم که غصه سرآید
در این بیت، حافظ به ما وعده و بشارت مهمی میدهد. انگار ما نزد او رفته و از هجوم غصهها گلایه کرده باشیم. تصور کن از او پرسیده باشیم: «من در هجوم غمها چه کنم؟ به کجا بروم تا از ازدحام این همه پریشانی در امان باشم؟» حافظ در این بیت میگوید: میخواهم کاری کنم که ریشه غصهها از اعماق قلب من کنده شود. اما آن کار چیست؟
خلوتِ دل نیست جای صحبت اَضداد/ دیو چو بیرون رود، فرشته درآید
اگر بر این باور هستیم که واژه به واژه سخن اولیا از جمله حافظ، فوقالعاده دقیق و حساب شده است ـ همچنان که او را به درستی «لسان غیب» لقب دادهاند ـ در اینصورت از ارزشمندی تک تک کلمات حافظ نباید به سادگی گذشت. در بیت قبلی حافظ بشارت شاهکلید مهمی را به ما میدهد، مژده نوشدارویی که ما را از «هجوم دردها» مصون نگه دارد و روئینتنمان کند و حالا باید گوش به زنگ اولین واژهای باشیم که از زبان او بیرون میآید.
اکسیری به نام خلوتی
اولین واژه این بیت، خلوت است. ما با خلوتشدن میتوانیم از هجوم غصهها و غمها در امان باشیم. به دور و برمان نگاه کنیم. آیا غیر این است که علت قبض و گرفتگی روانی ما سلب خلوتی درون ماست؟ ما، چون خلوت درونمان را از دست دادهایم احساس فشار و آشفتگی را تجربه میکنیم. مثل این است که خانهای، بههم ریخته و شلوغ و درهم برهم باشد، طبیعی است که ساکنان حس راحتی را در آن خانه تجربه نکنند. چرا؟ چون نمیتوانند جابهجا شوند و جولان بدهند. ساکنان چنین خانهای به محض اینکه میخواهند تکانی بخورند دست و پایشان در انبوه وسایل و جنگل اشیا گیر میکند، میخواهند نفس بکشند، اما انبوه وسایل اجازه نمیدهند هوا به راحتی در قفسه سینهشان رفت و آمد کند.
صحبت اضداد، دوگانگیهای درون ماست
حافظ مثل همه بزرگان معرفتی ما، به یک معنا رواندرمان است و پیشنهاد او فوقالعاده است: تا درون خود را خلوت نکنید نمیتوانید از دام غصهها بیرون بیایید. میگوید به این نگاه کن که روان تو عزیزتر از آن است که آنرا به راحتی در اختیار صحبت اضداد قرار دهی. اما صحبت اضداد چیست؟ صحبت اضداد، دوگانگیهای درون ماست. گفتگوهای ذهنی مداوم و شبانه روزی ماست که اجازه نمیدهد خانه درون ما آن نوشداروی خلوتی را تجربه کند.
اگر وسایل عزیزند، خلوتی عزیزتر است
شاید این مثال قدری موضوع را روشنتر کند. شما اگرچه در خانه تان وسایل دارید، اما فقط بخشی از خانهتان را در اختیار وسایل قرار میدهید. گاهی ممکن است ما حتی به خاطر اینکه فضای کمی در اختیار داریم بسیاری از وسایل را بیرون بگذاریم. این به خاطر چیست؟ به خاطر آن است که: اگر وسایل عزیزند خلوتی خانه عزیزتر است. اگر وسایل، کارآمدی دارند خلوتی کارآمدتر است، چون اولاً اگر خلوتی نباشد وسایل جایی برای ظهور و بروز پیدا نمیکنند و درثانی اگر تعداد وسایل از یک حدی بالاتر برود نه تنها نمیتوانند گرهگشا باشند بلکه به اشیایی دست و پاگیر و مزاحم تبدیل میشوند.
چطور از کشمکش صحبت اضداد بیرون بیاییم؟
در واقع توصیه حافظ این است: حواست به این باشد که روان خود را پر از خیالهای تاریک و بهدردنخور، پندارها و گمانهای باطل نکنی، حواست باشد روان خود را مدام و بیوقفه در اختیار گذشته و آینده، در اختیار آرزوهای دور و دراز، رویابافیهای بیسروته، حسرتها و امیدهای کاذب قرار ندهی. در این صورت است که تو خلوتی ذهن و ضمیر و روان خود را بازخواهی یافت و بهواسطه دستیافتن به خلوتی دل، از کشمکش صحبت اضداد بیرون خواهی آمد و به آرامش و شادی خواهی رسید.
نظر شما