شناسهٔ خبر: 57344409 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: شبستان | لینک خبر

ولایت مداری مسیر رهایی از ظلم است

شهید سیدحسین موسویان در وصیت نامه خود آورده است: از شما مردم درخواست مي كنم كه دست ازمکتب حسینی و مکتب امام خمینی (ره) و خط ولايت فقيه برنداريد که مسیر رهایی از ظلم و ستم است.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری شبستان از خرم آباد، سيد حسين موسويان، در سال 1342 در روستاي سنج در شهرستان اليگودرز در خانواده مذهبي و با صفا به دنيا آمد.

 

وي دوران كودكي پا به پاي پدر و خانواده و جامعه اسلامي خود و براي رهايي از استعمار استعمارگران كار و كوشش مي پرداخت.

 

موسویان دوران كودكي خود را با ساير شهدا بخصوص شهيد سيدكاظم موسوي و شهيد محسن احمدي و سيد روح الله موسوي سپري نمود .

 

وي دوران تعطيلات ابتدائي خود را در روستاي سنج به پايان رسانيد و دوران تحصيلات راهنمايي را در شهرستان اليگودرز آغاز کرد و در اين هنگام بود كه فعالیت های انقلابی خود را آغاز کرد.

 

سید حسین پا به پای مردم برای رهایی از استعمار و سرنگونی رژیم ستم شاهی تلاش کرد.

 

درتظاهرات سال 1357شركتی فعال داشت و در این سال آتش سوزي درشهرستان الیگودرز رخ داده بود ومامورين رژيم منهوس پهلوي وي را مورد ضرب و شتم قرار دادند.

 

وی با پایان دوره تحصیلات راهنمایی به جامعه روحانیت پیوست و برای کسب علن راهی حوزه علمیه الیگودرز شد.

 

با آغاز جنگ تحمیلی داوطلبانه راهی جبهه شد وبعد در ابتدا در تيث 72 محرم  فرمانده گرادن رزمي سلمان فارس بود حضور یافت.

 

سیدحسین موسویان، در عملياتهاي مختلفي شركت کرد و در لشكر 57 ابوالفضل(ع)با گردان ابوذر فرمانده گروهان شهيد توكلي منصوب شد .

 

وی درعمليات هاي شاخ شمران، حاج عمران،كربلا4و5 شركت داشت و در برابر جبهه کفر جنگید.

 

در تاریخ 23 دی ماه سال 65 درعملیات کربلای پنج و در شلمچه بعد از نمازمغرب و عشاء با بچه ها قصدرفتن به خط مقدم را داشتیم كه ايشان شال سبزي به كمربست و گفت:  شال سبز به كمر مي بندم  تا مانند جدم حسين شهيد شوم.

 

در این عمليات حماسه بزرگي آفريد و در جنگ تن به تن در خط مثلثی حمله به نیروهای بعثی از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله و خمپاره 120 قرار گرفت و به شهادت رسید و قبل از شهادت خط مثلثی عراق را فتح می کند.

 

خاطراتی از شهيد سيد حسين موسويان

 

دوست و همرزم شهید در نقل خاطره ای از وی، گفت: دوران آموزش عمومي سپاه در پادگان شهيد غيوري اهواز مشغول آموزش بوديم كه صداي بلند گو را شنيد كه بيمارستانهاي اهواز احتياج به خون براي رزمندگان دارند.

 

وی افزود: با وجود اینکه سید حسین موسوی، ناراحتي قلبي داشت و به دلیل تپش قلب نمی توانست خون اهداء کند، به این دلیل بسیار نگران و ناراحت بود که شاید نتواند خون اهداء کند.

 

وی ادامه داد: اما دکتر وی را به سمت تخت هدایت کرد و اوج شادی و خوشحالی را در چهره  وی موج می زد و خوشحال بود که توانسته است دین خود را نسبت به رزمندگان انجام دهد.

 

همرزم شهید، با بیان اینکه سید حسین درعمليات كربلاي 5 به عنوان فرمانده گروهان خيلي فعال بود، افزود: رفته بود در دل دشمن  و چند عدد سلاح جنگي غنيمت گرفتند.

 

وی ادامه داد: در عمليات حاج عمران هم موقعي كه مي خواستند در عمليات شركت كنند  قبل ازعمليات پيرمرادن و رزمندهای کم سن گروهان را جدا كرد كه در عمليات شركت نكنند.

 

همرزم شهید، افزود: در عملیات کربلای 5، شب عمليات بود و نماز مغرب مي خوانديم و جمعی ازنيروها حركت بودند كه به خط مقدم اعزام شوند ما آمديم خدمت رزمندگان با تك تك آنها روبوسي كرديم و حلايت طلبيدم و خداحافظي كرديم.

 

وی بیان کرد: متوجه شدم كه سيد حسين شال سبزي سر كمر بسته است از ايشان پرسيدم چرا شال سبز به كمر بسته اي گفت: فردا شب شهيد مي شوم و مي خواهم ماند جدم با شال سبز شهيد شوم .

 

برادر شهید هم در نقل خاطراه ای از شیهد، گفت: وقتي كه به مرخصي مي آمد وقت خود را صرف نماز شب و قران و دعا مي كرد و هر وقت كميل قرائت می کرد آنقدر گريه و ناله مي كرد كه كتا بچه دعا كه زير دستش بود خيس مي شد.

وی افزود: همیشه به پدر و مادر تاکید می کرد که اگر شهيد شدم به سر و صورت خود نزنيد و لباس مشكي نپوشيد و شال گردن سبز به گردن بياندازيد.

برادر شهيد بيان کرد: در زمان اوج گيري انقلاب اسلامي سيد حسين سن كمي داشته اند اما با اين حال به همراه من و چند تن از دوستان در راهپيمائيها شركت مي كرد و چون او سن كمي داشت ما به راحتي از طريق سیدحسین اعلاميه ها و عكس هاي امام را توزيع مي كرديم.

 

وی بیان کرد:حسين در كلاس دوم راهنمائي مشغول درس خواندن بود كه به خانه آمد و گفت پدر مي خواهم بروم و درس طلبگي بخوانم او به حوزه علميه رفت و پس از چند سال كه در حوزه علميه بود جنگ شروع شد و ايشان با علاقه خاصي كه به اين انقلاب داشت ابتدا در بسيج ثبت نام كرد و سپس لباس مقدس سربازي  بر تن كرد و پس از چندي در گردان محرم فرمانده يكي از گرون هاي رزهي شدند و در چندعمليات شركت كردند.

 

برادر شهید، ادامه داد: سید حسین هرگز به مال مردم نزديكي نمي كرد و از مال حرام به شدت دوري مي كرد.

 

وی تصریح کرد: سید حسين يك بار از جبهه به مرخصي آمده بود او از ناحيه پا مجروح شد بودند، اطلاع نداشتيم  پس از چند روز ما متوجه شديم كه از نا حيه پا درد مي كشد و آن را ماساژ مي دهد از او پرسيدم چه شده، زخمي شده اي، گفت: نه چيزي نيست.

 

وصيت نامه شهيد سيد حسي موسويان

 

اي اهل ايمان سلاح برگيرد وآن گاه دسته دسته يا همه به يكبار متحد براي جهاد بيرون رويد.

 

سلام بر يگانه مرد جهاد اميد محرومان سالار مردان امام زمان (عج)و رهبر كبير انقلاب و دورود بر عاشوارئيان عصر امروز و سلام بر جنگجويان غرب و جنوب كشور اسلامي من جبهه را بر خود واجب دانسته تا به نداي امام عزيز لبيك گفته باشم و پاي در جبهه حق عليه باطل نهادم.

 

آمادم  تا با هوشیاری  و ايثارگري جان خود را فدا كنم و به وحدا يكتا سوگند ياد مي كنم كه تا آخرين قطره خون ناقابل خودم عقب قدم نمي گذارم.

 

همانان مکتب حسین مکتب رهایی از ظلم و ستم است، از شما مردم درخواست مي كنم كه دست ازمکتب حسینی و مکتب امام خمینی (ره) و خط ولايت فقيه برنداريد.

 

خدايا تو را قسم مي دهم به خون امام حسين(ع) كه پيروزي را نصيب لشكريان اسلام كني و شهادت را نصيب من كني.

 

پایان پیام/599

نظر شما