وقتی جدل و مناقشهای اتفاق میافتد، بسیار خامدستانه است که بهسرعت وارد داستان شویم و صفر تا صد تقصیرات را فقط گردن یک طرف بیندازیم. بنابراین در اتفاقاتی که همه این سالها بین مهدی هاشمینسب و هواداران پرسپولیس رخ داده و در حاشیه بازی اخیر این تیم با فولاد هم تکرار شد، هر دو طرف به اندازه خودشان خطاکار بودند. رفتار هواداری که روی سکو فحاشی میکند و پدری را وامیدارد گوشهای فرزندش را بگیرد، تحت هیچ شرایطی قابلقبول نیست. در عین حال اما پیشکسوت ۵۰ سالهای هم که هنوز در زمین مسابقه دنبال تحریک سکوهاست و آن تصویر زننده را در دوربین عکاسان به جا میگذارد، راه را به خطا رفته و نمیتوان از او دفاع کرد.
بهطور کلی بهنظر میرسد مهدی هاشمینسب نیاز به یک بازنگری اساسی در مورد جایگاهش در فوتبال ایران دارد. او بازیکن بزرگی بود، سابقه حضور در تیم ملی را دارد، ستاره شهرآوردهای تهران لقب گرفته و شاید جنجالیترین انتقال تاریخ فوتبال ایران را رقم زده است. همه اینها اما مال خیلی وقت پیش است. زمان میگذرد و آدمها با جایگاههای جدید و متفاوتشان تعریف میشوند. نکته اینجاست که هنوز خود هاشمینسب نتوانسته از پیله آن ماجراها بیرون بیاید. اینکه فقط مردم را مقصر بدانیم نشانی اشتباه دادن است. بگردید و ببینید در همه این سالها، هاشمینسب چند مصاحبه تحریکآمیز انجام داده و در آنها به هواداران پرسپولیس یا بزرگان این باشگاه تاخته است. حتی زمانهایی بوده که او در شرایط نرمال، در خانه خودش مقابل دوربین یک خبرنگار باز هم همین حرفها را زده. بهنظر میرسد نخستین نفری که نمیخواهد داستان تابستان سال ۷۹ را فراموش کند خود هاشمینسب است. او هنوز در آن روزهای داغ مانده، دنبال مقصر است و فکر میکند همه جهان منتظرند ببینند بالاخره از انتقال به استقلال ابراز پشیمانی میکند یا نه!
در دنیای واقعی اما از این خبرها نیست. بعد از آن انتقال جنجالی، نیکبخت و علی انصاریان هم یاغی شدند، بعد به اردوگاههای خودشان برگشتند، فرهاد مجیدی بارها استقلال را ول کرد و برگشت، یحیی گلمحمدی ۲ دوره سرمربی پرسپولیس شد و به دفعات میزان محبوبیتش تغییر کرد، کارلوس کیروش آمد و بزرگترین جنگها را راه انداخت، برانکو اسطوره شد، دایی فوتبال را کنار گذاشت، کریمی برای ریاست فدراسیون خیز برداشت و به کلی چهرهای جدید از خودش نشان داد... دنیا دارد میچرخد، اما هاشمینسب هنوز فکر میکند همان جوان ۲۸ سالهای است که آن تصمیم جنجالی را گرفت. کاش او هویت جدیدی برای خودش تعریف کند و مثلا در مربیگری، سرپرستی یا هر کار دیگری، طوری فعالیت کند که بهخاطر شغل فعلیاش «دیده» شود، نه به بهانه تصمیم ۲۲ سال قبلش.
∎
نظر شما