شناسهٔ خبر: 55517574 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

سياست‌سنجي

عباس عبدي

صاحب‌خبر -

سياست‌سنج بر سياق دماسنج است. همان‌طور كه دماسنج، درجه حرارت بدن را نشان مي‌دهد، سياست‌سنج هم بايد درجه سياست را نشان دهد. دماي بالاي ۳۷ درجه تب محسوب شده و نشانه اختلال در عملكرد بدن و احيانا وجود ميكروب يا ويروس و عفونت است و اگر از ۳۹ بيشتر شود، به سوي تشنج حركت مي‌كند و در ۴۱ درجه اوضاع بحراني و احيانا منجر به فوت مي‌شود. سياست‌سنج هم كمابيش بايد چنين كاركردي داشته باشد. بايد نشان دهد وضعيت يك موجود سياسي اعم از فرد، گروه يا حكومت چگونه است؟ آيا درجه حرارت آن طبيعي است يا تب دارد و اگر تب دارد چقدر است؟ عامل تب چيست؟ آيا با يك مُسكن و تب‌بر و پاشويه كردن حل مي‌شود يا بايد منتظر رو به قبله دراز كردنش بود؟ آيا اصولا چنين دستگاهي داريم؟ اين يادداشت مي‌خواهد پاسخ مثبتي به آخرين پرسش دهد و يك شيوه سياست‌سنجي را معرفي كند. اولين‌بار در سال ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ بود كه با اين مساله مواجه شدم. به علت انفرادي بودن دسترسي مناسب به اخبار سياسي نداشتم. ولي دوست داشتم بدانم كه روند سياسي كشور و سرنوشت جناح‌هاي سياسي، به ويژه اصلاح‌طلبان در آن مقطع چه خواهد شد. پس از ماه‌ها، روزانه دو روزنامه در اختيارم قرار دادند، ولي روزنامه‌هاي خنثي و غيرسياسي بودند. در نتيجه نه داده‌هاي ارزشمندي داشتند و نه مواضع گروه‌ها و فعالان سياسي را به خوبي بازتاب مي‌دادند و از همه بدتر اينكه تحليل معتبري هم نداشتند. پس از مدتي معياري پيدا كردم تا از اخبار و مواضع عادي افراد و گروه‌هاي سياسي بتوانم استنتاج‌هاي مورد نياز را انجام دهم. به اين صورت كه نوشته‌ها يا سخنان آنان را مي‌خواندم اگر صدر و ذيل آن تناقض داشت و اصطلاحا جفت و جور نمي‌شد، نتيجه مي‌گرفتم كه اين اختلال نوشتاري يا بياني، بازتابي از وضعيت نامناسب جناح متبوع آن فرد در جامعه است. از همين‌رو به تحليل و نتايجي رسيدم كه واقعيت نيز صحت آن را اثبات كرد. اكنون هم با همين مبنا مي‌توان جناح نواصولگرا را تحليل كرد. براي اين كار يكي از آخرين يادداشت‌هاي روزنامه كيهان در نقد رسانه‌هاي اصلاح‌طلب بهترين معيار براي اين نتيجه‌گيري است. اين روزنامه ضمن بيان اينكه ««بحران‌‌سازي از مسائل و حوادث عادي»، «بزك كردن دشمنان اصلي و واقعي كشور»، «جايگزين كردن ديگران به عنوان دشمن» به عنوان سه محور اصلي عمليات رواني عليه ملت ايران در دستور كار رسانه‌هاي معاند قرار گرفته است.» به ذكر مصاديقي از عملكرد رسانه‌اي اصلاح‌طلبان پرداخته كه يك موردش درباره بنده است.
آنچه جالب است و تاييدكننده وضعيت وخيم سياسي اين گروه است، محور منطق آنان است كه مي‌نويسد: «براي تكميل پروژه عمليات رواني دشمن عليه ملت ايران به صورت روزانه با انتشار اخبار دروغ و سانسور اخبار مثبت در جامعه يأس‌آفريني و با القاي بن‌بست در آينده كشور شكاف ميان مردم و حاكميت را دنبال مي‌كنند.» اين ادعا كه اخبار مثبت سانسور مي‌شود، موجب خنده و تمسخر شده است ولي شرح بيشتر تناقضات آن هم مي‌تواند جالب باشد.
فرض كنيم كه دستاوردهاي نواصولگرايان و اخبار مثبت زياد است. فرض كنيم كه كارهاي رسانه‌هاي مورد نظر كيهان هم سانسور اين دستاوردهاي بسيار مثبت باشد. فرض محال كه محال نيست. مقايسه توان رسانه‌اي اصلاح‌طلبان با جناح مقابل گوياست زيرا توان اينان چند روزنامه با تيراژ محدود و سايت‌هاي كوچك است، در برابر رسانه‌هاي گوناگون مكتوب نواصولگرايان (از كيهان و ايران و همشهري گرفته تا ده‌ها مورد ديگر)، رسانه‌هاي مجازي و خبرگزاري‌هاي آنان از ايرنا و فارس و تسنيم گرفته تا ده‌ها مورد ديگر و نيز صدا و سيما با ده‌ها شبكه و هزاران كارمند و مخاطبان ميليوني و ارزان و نيز لشكر عظيم سايبري كه همه اينها داراي بودجه‌هاي كلان هستند. در اين رقابت قدرت رسانه‌هاي اصلاح‌طلب زير يك در هزار اين توان رسانه‌اي است. حال چطور ممكن است كه يك مجموعه در دولت و حكومت موفق باشند و هر روز اخبار مثبت توليد كنند ولي مجموعه قوي‌تر آنان در رسانه‌هاي بسيار نابرابر چنين ذلت‌بار قافيه را به رقيب واگذار كنند؟ اگر شما توانا بوديد، بايد در رسانه‌هاي خودتان نيز توانمند باشيد كه حرفه‌اي‌ترين نيروهاي‌تان اينجا هستند. بنابراين كيهان درباره رسانه‌هاي‌اصلاح‌طلب يا راست مي‌گويد يا خلاف. اگر راست مي‌گويد اقرار به شكست فاجعه‌بار خودشان است كه توان رقابت حتي اين اندازه نابرابر را ندارند و اگر هم خلاف مي‌گويد كه بحثي نمي‌ماند. به علاوه مگر مردم در بند تبليغ هستند؟ مردم واقعيت را مي‌بينند حتي نيازي به تبليغ واقعيت هم ندارند، چون آن را با پوست و استخوان خود لمس مي‌كنند. اگر هم نياز به تبليغ دارند، خب! به جاي پرداختن به اين موارد، همان كارهاي مثبت خود را تبليغ و تبليغات اندك رسانه‌هاي منتقدين را خنثي كنيد. كافي است به ياد بياوريد كه در زمان روحاني مجموعه رسانه‌هاي حاكم با شدت هر چه تمام‌تر چه تبليغات راست و دروغي را با خيال راحت عليه او انجام مي‌دادند. به جاي اين توجيهات بهتر است پرچم سفيد را به علامت تسليم در برابر ملت بلند كنيد، اين اتهامات بيان يا رويه ديگري از همان شكست است. شكستي كه علاقه‌اي به اقرار آن ندارند. اينها برحسب اين است كه اتهامات آن روزنامه عليه رسانه‌هاي اصلاح‌طلب واقعي باشد. اگر واقعي هم بود، به منزله شكست بود، چه رسد به اينكه دروغ باشد. نمونه؟ موردي كه عليه من نوشته است. يك نفر زير فيلمي كه فرد موتوري (كه معلوم نيست كجاست، چون اهميتي ندارد) از روي پلي كه اندكي آب از آن سرريز شده عبور مي‌كند، ولي همان اندك آب كه شايد چند سانتيمتر بيشتر نباشد، او را به داخل رودخانه مي‌اندازد. او نوشته بود كه «‏يك نمونه تلخ از فقدان آموزش‌هاي لازم به مردم درباره خطرات سيل» من در زير آن يك واقعيت علمي را نوشتم تا همه به آن توجه كنند: «‏تقريبا در مهندسي اين گزاره پذيرفته شده است كه كمتر پديده‌اي مثل رفتار سيالات غيرقابل پيش‌بيني و بسيار فريبنده است. اين را بايد در دوره ابتدايي و متوسطه آموزش داد.» كيهان آن را چنين توصيف كرده است!! «با استناد به فيلمي جعلي كه خبرنگار بي‌بي‌سي فارسي از غرق شدن يك موتور سوار در كشوري ديگر منتشر كرده و آن را به حادثه سيل در ايران نسبت داده‌، به تحقير مردم ايران پرداخته و اين فيلم جعلي را نماد فقدان آموزشي مردم ايران و ضعف حاكميت دانسته است.» اين همان آسمان و ريسمان بافتن براي پوشاندن ضعف خود است. تقريبا همه موارد آن دروغ است نه ربطي به ايران داشته و نه مردم ايران تحقير شده‌اند و كلا بي‌ارتباط با مساله ضعف حاكميت است. فقط يك نمونه آموزشي و تجربي در زندگي روزمره است كه مي‌تواند براي همه ما رخ دهد. خب اين مصداق آن آيه شريفه است كه «يحْسبُون كل صيحةٍ عليهِمْ» هر صدايي بشنوند بر زيان خويش پندارند. البته اين خلاف‌گويي‌ها در ميان نواصولگرايان عادت شده، يكي مي‌گويد كه گرفتن اينترنت خانگي در امريكا نيازمند گواهينامه است! ديگري ميگه در برخي دانشگاه‌هاي جهان دختر و پسر را جدا كردند، ديدند ميانگين نمرات 5/1 نمره بيشتر شده! ظاهرا نطفه نواصولگرايي با خلاف‌گويي و جعل و نفي حقيقت بسته شده است. همين مصداق پايان خط نواصولگرايان است. دماي سياست آنان بالاي ۴۰ درجه است.

 

نظر شما