فعال سیاسی اصولگرا گفت : متاًسفانه خیلی از آقایان دستاندرکار سخن گفتن با مردم را بلد نیستند. بعضی تجربهشان کم است و فهم لازم را برای ارتباط با مردم ندارند که اصلاح این نقیصه باید برای دولت از اوجب واجبات باشد.
هیچ نظامی نمیتواند تصمیم به «بیتوجهی به نظرات مردم» بگیرد. در واقع اعتماد عمومی اگر نباشد٬ هیچ برنامهای به سرانجام نخواهد رسید. این مهم در شرایطی است که حادثه متروپل آبادان بهطور ملموسی این پیام را صادر کرد که بخش عظیمی از جامعه نسبت به سیستم و آنچه در نظام تصمیمگیری انجام میشود٬ بیاعتماد است.
عباس سلیمینمین٬ تحلیلگر اصولگرای سیاسی و مدیر موسسه مطالعات تاریخ ایران در گفتوگویی با «دیدهبان ایران» با پذیرش اینکه بیاعتمادی را نمیتوان نادیده گرفت٬ به بررسی چرایی این فضا و راههای برونرفت از این موقعیت هزینهساز پرداخته است:
-اساساً یک حاکمیت سیاسی چرا باید به نظر مردم اهمیت بدهد و رضایتمندی عمومی را مهم بداند؟
قبل از پاسخ به این پرسش٬ لازم به تذکر میدانم حاکمیت هایی که قدرتشان را از خارج دارند٬ نظر مردم برایشان مهم نیست که این امر درباره حکومت پهلوی صدق میکند. یعنی مردم در رسیدن به قدرت آنها هیچ سهمی نداشتند و بههنگام بحران سرنگونی هم مورد حمایت افکار عمومی قرار نگرفتند. یعنی مردم هم زمان فرار رضا خان خوشحال بودند و همچنین رفتن محمدرضا را جشن گرفتند. اما از آنجایی که اساس و پایهگذاری جمهوریاسلامی بر پایه حضور و تاثیرگذاری مردم است٬ به نقش و نظر مردم اهمیت می دهد. اما متاًسفانه بنا به دلیلهایی مدتی است، درباره اهمیت دادن به مردم غفلت شده است. یعنی حجم مشکلات و مسایل موجب کمتوجهی به مردم شده است که چنین حالتی حتماً تبعات ناگواری میتواند در پی داشته باشد.
ببینید! آقای روحانی که در دوره دوم مسئولیت٬ با اینکه قیمت بنزین را در حد معقول بالا برد٬ اما چون رابطه خوبی با مردم نداشت و اعتماد عموم مخدوش شده بود٬ این تصمیم با اینکه نمیشود گفت بَد بود٬ وقایع تلخ و آزار دهندهای را به وجود آورد. چون پایگاه اجتماعی دولت بسیار تضعیف شده بود. حالا این روزها دولت رییسی که به هرحال موقعیت مطلوبی در افکار عمومی دارد٬ تصمیمهایی در حوزه اقتصاد گرفته است تا تحرکی در زمینه معیشتی ایجاد کرده است و بهواسطه سرمایه اجتماعی دولت با وجود گرانی چند قلم کالا مردم واکنش تندی نداشتند. اگر دولتها نتوانند اعتماد عامه مردم را جلب کنند٬ هیچ اقدام اساسیای را نمیتوانند به سرانجام برسانند. البته دولتها سعیشان را بکنند تا فشارها فوق طاقت جامعه نباشد که به نظر من در این زمینه دولت آقای رییسی باید بیشتر دقت کند. چرا که سقف تحمل جامعه باید در هر شرایطی در نظر گرفته شود که برای این مهم٬ حتی کارهایی را که درست هم هستند را با مدیریتی صحیح انجام بدهیم. یعنی محبوبیت نباید باعث شود همه اقدامهای ضروری را یکجا انجام بدهیم. در واقع وقتی دشمنان استقلال ملت، صدام را برای حمله به ایران و تجزیه کشور تحریک میکردند٬ دولتهای وقت با اتکا به پایگاه اجتماعی توانستند تحرکات سوء را خنثی کنند. پس این پایگاه را حفظ و اقناع کرد. اگر مقاومت هست٬ مقاومت به معنای حرکتی اجتماعی است. با این توضیح که در تحرکات اجتماعی اقناء و همراهی فکری است. دولت کنونی در اقناء جامعه و همراه کردن ناکام مانده است. یعنی وقتی دولت قرار است سیاستی را پیگیری کند٬ باید این را درک کند که لازم است برای جامعه ملموس باشد که این حرکت به نفعاش است. اما در بعضی موارد میبینیم جامعه آیندهاش را روشن نمیبیند و به ناامیدی دچار شده است.
-توصیههای شما به دولتها است. اما ساختار سیاسی و اجرایی کشور با یکسری مسایلی روبرو است که اجازه فعالیت را از دولت سلب میکند. حالا چه حسن روحانی باشد یا ابراهیم رییسی! بهعنوان گره برجام برای باز شدن معطل موضوعهای مربوط به حقوق بشر و تحرکات ایران در منطقه بر اساس سیاست جبهه مقاومت نظام است.
برجام با اینکه مسالهای است که اصلا ربطی به حقوق بشر ندارد. در قضیه توافق هستهای ایران بیشترین پایبندی را به تعهدات داشته است٬ اما طرفین دنبال خلع سلاح ایران هستند که ما بههیچ وجه این را نمیتوانیم قبول کنیم. اما برای خنثیسازی تبلیغات حاضریم مذاکره کنیم. اما درباره حقوق بشر باید گفت٬ همه میدانند این ابزاری برای سرکوب و البته نقض حقوق ملتها است. آمریکا به دلیل استفاده از گازهای گلخانهای به طبیعت دنیا لطمه میکند و حتی حاضر نیست کمترین هزینهای را پرداخت کند. بله٬ امکان دارد قوهقضاییه برخورهایی مغایر با حقوق بشر داشته باشد و خیلی از قضات برخوردهایی ناصواب دارند. با این حال دلسوزی دولت جنایتکار آمریکا برای مردم ایران مضحک است. بنابراین استفاده ابزاری از ارزشها برای فریب ملتها چیزی است که طشت رسواییاش افتاده است. پس آمریکا نمیتواند از ابزار حقوق بشر برای ضربه زدن به ملت ایران استفاده کند.
-میتوان گفت٬ جامعه نسبت به حاکمیت بیاعتماد شده است؟
قطعاً همینطور است. وقتی تصمیم به مقاومت دارید٬ طبیعتاً طرف مقابل شما را تحتفشار قرار خواهد داد. اینجا باید جامعه را به این درک رساند٬ آنچه در سطح مدیریت کشور صورت میگیرد٬ به نفع او است. در واقع رویارویی با قلدرماًبان و نژادپرستان باعث میشود دشمنان محدودیتهایی را ایجاد کنند. پس برای اینکه جامعه قانع شود که مسیر درست است٬ لازم است بهطور مرتب با مردم سخن گفته شود. متاًسفانه خیلی از آقایان دستاندرکار سخن گفتن با مردم را بلد نیستند. بعضی تجربهشان کم است و فهم لازم را برای ارتباط با مردم ندارند که اصلاح این نقیصه باید برای دولت از اوجب واجبات باشد.
-در قضیه متروپل آبادان مردم خبر فوت عبدالباقی را باور نکردند. این حتماً نشانهای بارز از بیاعتمادی به سیستم حکمرانی است. تصمیمگیران چطور میتوانند این فضای نگرانکننده را ترمیم کنند؟
این بیاعتمادی نگرانکننده و هزنیهساز است. اما نباید از این موضوع عبور کنیم که حجم تبلیغات منفی خیلی زیاد است. ما بههیچ وجه نباید اجازه بدهیم بدخواهان مدیریت رسانهای حادثه را در اختیار بگیرند. من یادم است٬ در ارتباط با یازدهسپتامبر در یکربع اول بیبرنامگی مشهود بود. اما بلافاصله مرکزیتی درست شد و همه تابع شدند. در قضیه آقای عبدالباقی خبرهای ضد و نقیضی مخابره شد و حاشیههای زیادی به وجود آورد. آنهم در شرایطی که دولت سعودی از طریق رسانهاش هر حادثهای را بزرگ میکند تا مردم را ناراحت و ناشاد کند. البته اتفاق آبادان اتفاقی تلخ و ناگوار است٬ اما نباید اجازه بدهیم عدهای مغرض که قاتلین مردم ایران بودند٬ سوءاستفاده کنند. عربستان سعودی تلویزیون ایراناینترنشنال را برای کاهش مشکلات مردم راهاندازی نکرده بلکه برای ناراحت کردن مردم این شبکه راه افتاده است. اما ضعف و سوءتدبیر خودمان به آنها فرصت تاًثیرگذاری میدهد.
-قبول دارید بعضی از کارهایی که میشود؛ انجام نگیرد را انجام میدهیم؟
مثلاً چه کار هایی؟
-برگزاری مراسم «سلامفرمانده» در اوج داغداری مردم برای جانباختگان حادثه متروپل آبادان.
این هم تبلیغات سویی است که بدخواهان از طریق آن میخواهند سمپاشی کنند. سلامفرمانده حرکتی حماسی بود و منافاتی با شرایط روز نداشت. این حرکت همدلی مردم را بالا برد.
-اما مردم اینطور میگویند که ورزشگاه آزادی برای ما ممنوع است و برای «خودیها» آزاد! قبول دارید اگر مردم خودشان را غیرخودی و عدهای دیگر را خودی بدانند٬ تبعات سهمگینی خواهد داشت؟
حاکمیت مشکلی با ورود خانمها به ورزشگاه ندارد. رسماً هم اعلام شده است که اشکالی ندارد.
-اما عملاً اینطور نیست. حتی به بهانه بیماری کرونا بازیها را بدون تماشاگر برگزار میکنند تا از ورود خانمها به ورزشگاهها جلوگیری کنند.
یکسری با این مساًله مشکل دارند و نمیتوانند با ورود خانمها به ورزشگاهها کنار بیایند. اما آنها در درون حاکمیت جا و پایگاهی ندارند.
-آقای علمالهدی درون حاکمیت هست یا نیست؟ ایشان صراحتاً گفته است زنان نباید در ورزشگاه جوی احساسی داشته باشند. اما بعد از برگزاری سلامفرمانده هیچ اشارهای به همخوانی زنان و مردان نداشتند. این رفتارها نوعی بدبینی را در میان مردم به وجود میآورد؟
من درباره سلامفرمانده نظر شما را قبول ندارم و آن حرکت را حرکتی حماسی و ملی میدانم.
-حماسی و ملیتر از بازی تیمملی فوتبال؟
ببینید! محیط ورزشگاه برای پسران هم آلوده است٬ چه برسد به دختران. حالا اگر کسی مشکلی ندارد که شاًنش تنزل پیدا کند و حاضر است فحش به مادر و خواهر بشوند٬ اجازه بدهید بروند.
-اما قشری که در ورزشگاه فحش میدهند٬ در صورت حضور زنان واقعاً از این کار اجتناب میکنند.
امیدوارم.
نظر شما