شناسهٔ خبر: 50718223 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایلنا | لینک خبر

یادداشتی از سیدمحمود کمال آرا؛

تبعات نیندیشیدن در جامعه مدنی و سیاسی

سیدمحمود کمال آرا (بنیانگذار مرکز مشترک اندیشه ورزی اکو) می‌نویسد: نیندیشیدن، بدترین نوع حصارکشی بر انسان است. نیندیشیدن و حرکت در مسیر از پیش تعیین شده در فرد توهم آزادی ایجاد می‌کند. حصارکشی بر ذهن، نه می‌گذارد شما فکر کنید و نه اجازه‌ی می‌دهد دیگران شما را از این محیط محصور نجات دهند.

صاحب‌خبر -

نیندیشیدن، بدترین نوع حصارکشی بر انسان است. نیندیشیدن و حرکت در مسیر از پیش تعیین شده در فرد توهم آزادی ایجاد می‌کند. حصارکشی بر ذهن، نه می‌گذارد شما فکر کنید و نه اجازه‌ می‌دهد دیگران شما را از این محیط محصور نجات دهند. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در حدیثی در همین زمینه می‌فرماید: «لا تَعادُوا ما تَجْهَلونَ فَإنّ أکْثَرَ الْعِلْمِ فیما لا تَعْرِفُونَ، با آنچه نمی‌دانید دشمنی نکنید، زیرا بیشتر دانش‌ها در اموری است که شما نمی‌دانید.»

در بحث جهل نیز انسان گاه هر مطلبی را مخالف و دشمن خود می‌پندارد حتی اشخاصی را که درست نمی‌شناسد با بدبینی به آن‌ها نگاه می‌کند و همچنین در حوزه سیاست، در مواقعی ملل به دلیل‌ عدم آگاهی از برخی موضوعات طرفین وارد منازعات می‌شوند و هر حرکتی را توطئه‌ای بر ضد خود می‌پندارند. لذا یکی از طرق ایجاد آشتی و صفا و اتحاد و دوستی در میان مردم و ملت‌ها بالابردن سطح آگاهی‌های آن‌هاست. توجه دادن یک جامعه بحرانی به علم و عقل بیش از همه اهمیت دارد. جهالت و نادانی اثرات مخربی در روند زندگی افراد و جامعه سیاسی می‌گذارد و حتی ممکن است فردی به خاطر ناآگاهی و به تصور اینکه کارش درست است مرتکب عملی شود، اما به واقع در مسیر نادرستی گام برداشته است. باید پذیرفت جهالت و نادانی به نپذیرفتن حق و قانون هم در جامعه سیاسی منتج خواهد داشت چراکه افراد جاهل فکر می‌کنند هر کاری که مایلند می‌توانند انجام دهند و هیچ تعهدی نسبت به اعمال و رفتار خود ندارند. به همین دلیل مقدمه و لازمه هر نوع فرهنگ‌سازی در جامعه مدنی و سیاسی، آگاه کردن افراد تمامی لایه‌هاست.

جایگاه اندیشه و فکر در قرآن و نهج البلاغه

در قرآن آگاهی و علم جایگاه والایی دارد و به پیروی از قرآن در سخنان پیامبر (ص) نیز علم جایگاه برجسته‌ای دارد و در راستای این دو منبع بزرگ، امیرالمؤمنین (ع) در گفتار خود بیش از هر چیزی از «آگاهی» و «تعقل» در زندگی فرموده‌اند و بزرگترین گرفتاری انسان را «جهل» می‌دانند که نتیجه آن رویکردهای «خرافه گرایانه» در زندگی است. اسلام تقلید کورکورانه را طرد می‌کند و از انسانی که دارای شعور، عقل و درایت است انتظار دارد که عملی را از روی جهالت و نادانی انجام ندهد، بلکه ابتدا آگاهی پیدا کند، سپس مرتکب عملی شود. «جهل و نادانی» یکی از مولفه‌هایی است که مانع رشد و تکامل انسان می‌شود و به همین دلیل است که اسلام نسبت به جهل و نادانی هشدارهای زیادی داده است. از جمله قرآن کریم در آیه ۱۹۹ سوره اعراف دستور می‌دهد که از نادان دوری کنید. از نظر قرآن زیانکارترین مردم آن‌ها هستند که کار خلافی انجام می‌دهند و می‌پندارند که کارشان درست است. اثرات جهل و نادانی نه تنها بر روند زندگی شخصی یک فرد تاثیر می‌گذارد، بلکه در روند سیاسی جامعه تاثیر خواهد گذاشت. هرچه بر آگاهی مردم افزوده شود پیشبرد امور راحت‌تر خواهد بود. در حکمت ۱۷۲ و ۴۳۸ حضرت علی (ع) می‌فرماید: مردم دشمن چیزی هستند که از آن ناآگاهند. در خطبه ۳۴ از جمله وظایف امام را دانش آموختن به مردم می‌داند. امیرالمؤمنین (ع) آگاهی و دانش و خردورزی که مجموع آن‌ها معرفت نسبت به حق است را بالاترین چیز می‌داند. آگاهی و دانش بیش از هر چیزی قسمت عمده سخنان مولا علی (ع) را دربرگرفته است و ایشان بیش از هر چیزی چه برای شناخت خدا و جهان و شناخت خود بر آگاهی تأکید می‌فرماید. ریشه این گفتار حکیمانه، قرآن مجید است که می‌فرماید: «(بَلْ کَذَّبُوا بِمَا لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ)، (ولی آن‌ها از روی علم و دانش، قرآن را انکار نکردند) بلکه چیزی را تکذیب کردند که آگاهی از آن نداشتند.»

حضرت علی (ع) می‌فرمایند: «مردم دشمن چیزی هستند که نمی‌دانند»، (النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا). این دشمنی از آنجا سرچشمه می‌گیرد که اشخاص جاهل و نادان احساس نقص در خود می‌کنند و همین از این رو با آنچه نمی‌دانند عداوت و دشمنی به خرج دهند و گاه حتی آن‌ها را ناچیز و بی‌ارزش می‌شمارند تا از این طریق نقص خود را برطرف سازند. هرگاه انسان از اسرار چیزی بی‌خبر باشد به قضاوت عجولانه می‌پردازد و در این قضاوت عجولانه با آنچه نمی‌داند به دشمنی برمی‌خیزد.

حضرت علی (ع) گاهی جهل را مقابل علم، گاهی مقابل معرفت و مقابل عقل بیان می‌کنند و گاه جهل را مترادف با ضلالت و کوری می‌آوردند. حضرت(ع) در خطبه دوم نهج البلاغه زمانه جاهلیت را اینگونه توصیف می‌فرمایند: «بارض عالم‌ها ملجم و جاهل‌ها مکرم»، در جاهلیت دانشمندش لجام به دهان زده و جرأت سختن گفتن نداشت و نادان آن جامعه گرامی بودند. در حکمت۳۱ نهج البلاغه می‌فرماید: جهل نتیجه ستیزه‌جویی است. در جای دیگر حضرت امیرالمؤمنین (ع) جهل را در برابر معرفت آورده و می‌فرمایند: اَلْعَالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ کَفَی بِالْمَرْءِ جَهْلاً أَلاَّ یَعْرِفَ قدره یعنی: دانشمند کسی است که قدر خود را بشناسد و برای نشان نادانی شخص همین بس که ارزش خویش را نشناسد. (خطبه ۱۰۲ نهج البلاغه)

در چه حالاتی ممکن است فکر نمی‌کنیم؟

در دو حالات ممکن است فکر نکنیم. اول زمانی که نسبت به یک موضوع هیچ چیز نمی‌دانیم و دوم حالتی که در مورد یک موضوع همه چیز را می‌دانیم (یا بهتر بگویم فکر می‌کنیم که همه چیز را می‌دانیم یا اشخاصی بوده‌اند و درباره موضوعی فکر کرده‌اند و دیگر نیازی نیست ما راجع به آن بیندیشیم.) به عبارت دیگر فکر کردن همواره درباره موضوعاتی است که برخی از چیزها را درباره آن‌ها می‌دانیم و برخی چیزهای دیگر را نمی‌دانیم.

تبعات جهل مرکب

جهل مرکب یا نادانی به نادانی (نمی‌دانم که نمی‌دانم) گونه‌ای از نادانی است که شخص به نادانی خود آگاه نیست و خود را آگاه می‌پندارد. و به همین خاطر به دنبال برطرف کردن نادانی خود نیز نخواهد رفت، زیرا که علم به نادانی است که انسان را به سوی برطرف کردن نادانی خود می‌کشاند. دانم که ندانم نقل قولی بسیار مشهور از سقراط است. یکی از معانی که از این جمله برداشت شده این است که انسان هرگز نمی‌تواند چیزی را به یقین بداند. سقراط سرانجام به این نتیجه می‌رسد که «فقط خدا داناست.» مهم‌ترین خطر جهل مرکب است. اما جهل بسیط آن است که انسان چیزی را نمی‌داند ولی خودش هم می‌داند که نمی‌داند، در این حالت ممکن است در مقام کسب دانایی آن برآید. ولی جهل مرکب آن است که انسان نمی‌داند، ولی نمی‌داند که نمی‌داند و مثلاً به خاطر غرور، فکر می‌کند که می‌داند. بزرگ‌ترین شجاعت یک فرد شجاعت دانشجو بودن است. بعنوان مثال امروز می‌توان فضای مجازی را به عنوان یک خوددانا پنداری تصور کرد که جهل مرکب ایجاد می‌کند.

با سپاس از راهنمایی پژوهشی آقای دکتر سیدسیف‌الله هاشمی کروئی، استاد دانشگاه و تحلیلگر حوزه دین و اندیشه

نظر شما