شناسهٔ خبر: 48627446 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ستاره‌صبح | لینک خبر

دکتر تقی آزاد ارمکی، جامعه شناس:

شکل گیری دوقطبی درباره هنرمندان و ورزشکاران

اشاره: پرسش این است که چرا جامعه درباره بعضی موضوعات دو پاره شده است؟ و چرا وقتی یک موفقیت ورزشی، سینمایی و ... کسب می‌شود نگاه‌های متفاوت درباره آن وجود دارد؟ و نقش سیاست در دوگانه سازی و ایجاد شکاف در جامعه چیست؟ در چنین شرایطی پرسش این است که کنشگران، جامعه شناسان، سیاسیون باید کاری انجام دهند تا جامعه دچار شکاف نشود یا خیر؟ دکتر تقی آزاد ارمکی به این پرسش‌ها به خبرگزاری جماران پاسخ داده که گزیده‌ای از آن را در ادامه می‌خوانید.

صاحب‌خبر -

شکاف در جوامع
وجود شکاف در جوامع هم ملی و هم جهانی است. ما چون خودمان بیشتر درگیر آن هستیم فکر می‌کنیم در جوامع دیگر وجود ندارد. درحالی‌که در دیگر جوامع هم وجود دارد جوامع دچار شکاف‌های متعددی می‌شوند. در جامعه ایرانی این شکاف‌ها بیشتر از جوامع دیگر است؛ به این دلیل که ایران، یک جامعه تاریخی است. یک جامعه متنوع قومی، فرهنگی، جغرافیایی و متنوع از نظر محیط اجتماعی و اقتصادی است. جامعه‌ای مملو از تحولات اجتماعی و تغییرات در سطوح متفاوت است. بر این اساس این جامعه شکاف‌های متعددی دارد؛ مثلاً شکاف جنسیتی، قومی، فرهنگی، دینی، نسلی و... این شکاف‌ها در سطوح متفاوت هم وجود دارند. اتفاقاً به نظر من جامعه هم با این شکاف‌ها یک نوع همراهی و همزیستی پیداکرده، حرکت می‌کند و درون این شکاف‌ها غور و غلیان اتفاق می‌افتد. در این شکاف‌ها، اتفاقات عجیب‌وغریبی رخ می‌دهد. درواقع شکاف اجتماعی، مسئله‌ای نیست که به خشکی بینجامد؛ یعنی اگر در زمین شکافی رخ دهد و دهانه زمین باز شود، این اتفاق درگذر زمان منشأ حادثه و از بین رفتن و... می‌شود، اشکال گوناگون شکاف‌های اجتماعی در ایران موجب می‌شود تا اتفاقاتی رخ دهد و انرژی و نیرو و شرایطی پیدا می‌شود که جامعه را پیش می‌برد نه اینکه نگه دارد و منحط کند.

چرا این اتفاق افتاده است؟
 یک دلیل عمده این است که یک جامعه تاریخی داریم که از یک‌سو میل به تاریخ دارد و از سوی دیگر مردم جامعه ما میل به جهانی‌شدن هم دارند؛ یعنی جامعه ما هم تاریخی است و هم میل به جهانی‌شدن دارد؛ این اتفاق نادری است که در مورد ایران وجود دارد. شاید خیلی از کشورها هم پیش‌تر این وضعیت را داشته‌اند چنانکه زمانی آلمان همین وضعیت را داشت؛ اما اکنون کمتر جامعه‌ای وجود دارد که مثل جامعه ایران هم میل به گذشته تاریخی خود داشته باشد و تاریخ خود را حمل کند و هم میل به جهانی‌شدن داشته باشد. این بستر و دامنه وسیعی که وجود دارد، نیروهای متفاوتی را تولید کرده است؛ از نیروهای گذشته‌گرای رادیکال تا نیروهای نوگرای رادیکال.
این نزاع‌ها اما بین نیروهای رادیکال‌ نوگرا و گذشته گرا خود را نشان می‌دهد نه در کل جامعه. در کلیت جامعه که به نظر من حدود 80 تا 90 درصد جامعه را شامل می‌شود نه‌تنها چنین درگیری‌هایی وجود ندارد، بلکه آن غلیان‌ها هم به این بخش وابسته است و این‌ها منشأ تحولات هستند. آن‌ها که نزاع تولید می‌کند حدود 10 درصد هستند که 5 درصد یک‌سو و 5 درصد سوی مقابل هستند. این بخش بر سر مسائل مختلف از فوتبال، روحانی، فروغی یا بر سر ایده‌های اجتماعی مانند ارتباط با غرب و... نزاع می‌کنند. این‌ها که با تسامح دو گروه 5 درصدی هستند با یکدیگر ستیز می‌کنند و چون ابزارهای آن را هم دارند و در رسانه و فضای مجازی چنان ستیز می‌کنند که گویی جامعه در حال ستیز است.

هم ایرانی هم جهانی
جامعه در ستیز نیست. آن 90 درصد دیگر جامعه از شرایط استفاده می‌کند و جامعه را به سمتی پیش می‌برد که این دو ساحت را باهم داشته باشد، یعنی هم جهانی باشد و هم ایرانی. یعنی هم گذشته تاریخی خود را حفظ کند؛ یعنی حال گذشته‌ای که در آن هم اسلام هست، هم سلطنت و کورش، هم پیامبر (ص) و امام حسین (ص) و علاوه بر این‌ها آینده و جهان آینده را هم دارد و اراده و نگاهی به غرب و واشنگتن یا به برلین دارد. جامعه با همه این‌ها در حال زیست است. همه نوع موسیقی را از پاپ و لس‌آنجلسی تا زیرزمینی و سنتی و غربی مصرف می‌کند، تعارضی هم پیش نمی‌آید. دیندار و جهانی هم هست و این مناقشه‌هایی که آن طیف رادیکال 10 درصد دارند این 90 درصد ندارد.

رادیکال‌های سنتی و مدرن
به نظر من همان‌طور که خودکشی یک انسان را در جامعه امری طبیعی می‌دانیم (البته به معنای بد و مذموم) اعتراض، بی‌دینی و... هم در جامعه‌ای که در حال حرکت است طبیعی هستند. ولی وقتی شما آن را بد بدانید یک عده رادیکال‌های سنت‌گرا قلع‌وقمع کردن را شروع می‌کنند و با رادیکال‌های مدرن یک دعوای بی‌حاصل ایجاد خواهد شد.
دعوایی که ما در مشروطه و انقلاب اسلامی هم دیده‌ایم. عده‌ای می‌گویند قانون اساسی جمهوری اسلامی را باید دور بیندازیم و عده‌ای می‌گویند جمهوری اسلامی از طرف خدا آمده است. ببینید این نگاه رادیکال‌های دو طرف است؛ اما اگر طبیعی بدانید که عده‌ای هم باید در کشور مخالف جمهوری اسلامی باشند وعده‌ای هم آن را ادامه حکومت پیامبر (ص) بدانند دیگر دعوا و نزاعی صورت نمی‌گیرد.

نقش سیاست
به‌طور واضح در دوگانه‌ها به ویژه در مورد خانم‌ها کیانی و علیزاده و جدل‌هایی که میان هواداران هر یک رخ داد، مشخصاً هر دو ورزشکار در پیام‌هایشان سیاست را عامل و مقصر اتفاق رخ‌داده اعلام کردند. درست است. سیاست مخل است؛ به هم می‌زند و مفسده ایجاد می‌کند. کما اینکه در این 40 سال هم همین طور بوده و چه قدرت دست جناح راست بوده و چه دست جناح چپ، وقتی مردم رأی می‌دهند عده‌ای برچسب می‌زنند که به اصلاحات رأی داده‌اند یا در دوره‌ای دیگر می‌گویند به عدالت رأی داده‌اند. یا وقتی بخشی از جامعه رأی نمی‌دهند می‌گویند این‌ها از دین عبور کرده‌اند و گمراه‌اند. سیاست این‌گونه با این برچسب‌ها مخل حرکت طبیعی جامعه می‌شود. گزاره‌های سیاسی اصلاً گزاره‌های خوبی نیستند. جامعه‌ای که این همه بار روی آن می‌گذارند یک جایی خسته می‌شود و رأی نمی‌دهد. یک جا عصبانی می‌شود رأی می‌دهد و یک جا عصبانی می‌شود و رأی نمی‌دهد و آن باری که سیاست بر دوشش گذاشته زمین می‌گذارد. حال‌آنکه باید اجازه داد که جامعه نفس بکشد؛ سیاست اما مخل حرکت طبیعی اجتماعی است. مسئله حجاب را ببینید. در این جامعه بدون دعوا تا کجا پیش‌آمده‌اند، اما رادیکال‌ها می‌خواهند آن را به دعوا تبدیل کنند. اصولگراهای رادیکال که می‌آیند می‌گویند زن‌ها باید به خانه بروند، زن در جامعه یعنی افزایش فحشا و... . دعوا را درست می‌کنند؛ بعد این را ابزاری می‌کنند که مانع حرکت طبیعی زنان و جامعه شوند. درحالی‌که جامعه باید مسیر طبیعی خود را طی کند تا مسئله ازدواج و خانواده و فرزند آوری و... تکلیف آن مشخص شود، قوام بگیرد، قوی شود. معلوم شود که ما باید فرزند بیاوریم یا نه؛ یعنی جامعه باید به آنجا برسد حال که ازدواج‌کرده فرزند بیاورد یا نه. جامعه باید اراده کند و تصمیم بگیرد چون این جامعه، جامعه قبل نیست که هرکس ازدواج می‌کرد طبیعتاً 10 فرزند هم می‌آورد. حال هم  جامعه خود باید به جایی برسد که اراده کند و تصمیم بگیرد، نه اینکه ما بگوییم.

نظر شما