به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صاحب نیوز؛ اصفهان حماسهساز از دیرباز تاکنون مملوء از خاطراتی است که نشان افتخار بر سینه هر مسلمان و ایرانی است. بخش عظیمی از این تاریخ مربوط به وقایع ریز و درشت پس از انقلاب است.
مردم استان اصفهان در 43 سال نظام جمهوری اسلامی ایران حماسههای بیشماری آفریدهاند که این حماسهها تنها مربوط به نسل اول انقلاب نیز نبوده و در نسلهای بعدی نیز مکرر دیده شده است. حضور جهادی در مناطق محروم برای پاک کردن گرد محرومیت از چهره این مناطق و قضایای مرتبط با آن یکی از این حماسهها است.
شهید محمدعلی شاهزیدی، جهادگر 17 سالهای بود که تیر ماه سال 1385 در مأموریت محرومیتزدایی بسیج سازندگی، جان به جان آفرین تسلیم کرد و نام وی به عنوان اولین شهید بسیج سازندگی کشور ثبت شد. اما شنیدن خاطره نحوه حضور وی در این اردوی جهادی، چگونگی شهید شدنش، تفحص پیکر مطهر وی بعد از شهادت و چگونگی خاکسپاری این شهید تداعی کننده یک حماسه افتخار افرین است. خاطره ذیل از زبان حجتالاسلام محمد طاهری، از جهادگران استان، مطرح میشود:
مادر این شهید از سادات هستند. زمانی که محمدعلی تصمیم میگیرد همراه دوستانش به اردوی جهادی در مناطق محروم غربی استان برود، مادرش مخالفت کرده و مانع میشود. محمدعلی هم یک زنجیر و پلاک «یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها» برای مادر خریداری میکند، دل وی را به دست میآورد و اجازه رفتن به این سفر را از مادر میگیرد و سرانجام در ایام «فاطمیه» به این اردوی جهادی میرود.
گروه جهادی به منطقه اعزام میشود و در حین بازگشت در کنار رودخانه و آبشار دورک توقف میکنند و مشغول گرفتن عکس یادگاری در آنجا میشوند. بر حسب اتفاقی یکی از اعضای گروه به داخل رودخانه پرخروش دورک میافتد. محمدعلی برای نجات جان دوستش به آب میزند، دوستش نجات پیدا میکند ولی محمدعلی داخل آب فرو رفته و دیگر خارج نمیشود و در همان نقطه آسمانی میشود.
جستجو برای تفحص پیکر مطهروی آغاز میشود و بعد از 12 روز تلاش و جستجوی غواصان قرارگاه خاتم الانبیاء، نتیجهای حاصل نشده و پیکر این شهید عزیز پیدا نمیشود در حالی که کل سپاه منطقه و مردم روستاهای اطراف و گروههای جهادی برای پیدا کردن پیکر این شهید بسیج شده و نقطه به نقطه محل را جستجو میکنند.
بعد از 12 روز جستجوی شبانه روزی، امیدها از بین رفته و به نوعی همه از یافتن پیکر این شهید ناامید میشوند لذا تصمیم گرفته میشود که به جستجوها خاتمه دهند. زمزمه میافتد که این شهید با توسل به حضرت زهرا به این جا آمده و شاید میخواهد مانند مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها محل دفنش نامعلوم باشد. لذا روز دوازدهم همه در همان محل دعای توسلی خوانده و با توسل به حضرت زهرا، از پیکر شهید خداحافظی کرده و به اصفهان بازمیگردند.
روز چهاردهم به ناگاه خبر میرسد پیکر شهید روی آب آمده و روستائیان محل آن را دیده و از آب خارج کردهاند. این اتفاق دقیقاً در جایی رخ داده بود که بارها غواصان آن جا را زیر و رو کرده و نقطه به نقطه آن را جستجو کرده بودند. پیکر مطهر شهید شناسایی شده و به اصفهان انتقال داده میشود.
تصمیم گرفتیم تا وی را در کنار شهدا به عنوان یک شهید دفن کنیم اما بنیاد شهید مخالفت کرد و حاضر به پذیرش وی به عنوان شهید نشد. تا آن زمان هیچ شهیدی در راه سازندگی و محرومیت زدایی ثبت نشده بود اما برای همه ما مسجّل بود وی شهید در راه خدا است.
لذا با دوستان مشورت کردیم و قرار شده عدهای بروند در گلستان شهدای اصفهان یک قبر کنده و آماده کنند و ما به بهانه طواف شهید در گلستان شهدا وی را به آنجا ببریم و دفن کنیم.
مراسم تشییع آغاز شد و با شکوه خاصی برگزار شد. پیکر شهید را به گلستان شهدا بردیم و اول در کنار مزار آیت الله اشرفی اصفهانی بر روی زمین گذاشتیم. در آن جا آقای دشتی شروع کرد به تعریف خاطره پلاک یازهرا و جریان اجازه گرفتن و راهی شدن شهید به این اردوی جهادی و از ویژگیهای وی گفت.
سپس پیکر را برداشته و به نقطهای که برای دفن آماده شده بود بردیم و در حلقه جهادگران بدون هیچ مشکلی وی را در حوالی مزار شهید خرازی دفن کردیم. شهادت این شهید سبب نزول برکات فراوانی برای آن منطقه محروم شد و بعد از وی گروههای مختلف جهادی به آن منطقه قدم گذاشته و معنویتی در بین اهالی آن منطقه گسترده شد.
انتهای پیام/
نظر شما