به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، محمد دلاوری، مجری رسانه ملی گفتگویی با خبرگزاری مهر داشته است که مهمترین بخشهای آن در ادامه آمده است.
مناظرههای سال ۸۸ استاندارد نبود/ هنوز فکر میکنیم مصاحبه منتقدانه یعنی دشمنی
- اول اینکه بنده معتقد نیستم که مناظرههای انتخاباتی سال ۸۸ ریشه حوادث آن سال بود. سال ۸۸ اساساً سال ملتهبی بود و همین التهاب موجب درگرفتن آن آتشها شد. اینکه مناظرههای تلویزیونی هم بنزینی روی آن آتش ریخت، بله ممکن است. چرا که آن مناظرهها استاندارد نبود.
- آن مناظرهها، مناظرههایی بهشدت رها بود. همه جلوی هم نشستند و شروع کردند هر بدوبیراهی میخواستند به هم گفتند. این اتفاق در کشوری مانند آمریکا که توسعه سیاسی و رسانهایاش قابلمقایسه با ما نیست هم میتواند زمینهساز بحران شود. در کشور ما که هنوز آمادگی لازم بهوجود نیامده بود، بهمراتب میتوانست مشکلسازتر شود.
- فارغ از تجربه سال ۸۸ اگر امروز بپرسید که آیا همچنان باید مناظرههای انتخاباتی در تلویزیون برگزار شود، بنده قطعاً میگویم بله. البته در این زمینه هم یک اشکال بزرگ وجود دارد و آن اینکه ما معمولاً برگزاری مناظره را منقطع میکنیم، تا بازه انتخابات. همین باعث میشود که جامعه تمرین مناظره نمیکند.
- هنوز وقتی روی آنتن با کسی منتقدانه صحبت میکنم، طرف میگوید تو با من دشمنی داری. حتی اگر به زبان نیاورد، ته دلش چنین احساسی دارد. هنوز فکر میکنیم مصاحبه منتقدانه یعنی دشمنی...
قبول کنیم که هیچ کجای دنیا روی کره زمین، بهشت احداث نشده است
- معتقدم وقتی مناظرههای انتخاباتی آمریکا برگزار میشود و تلویزیون ما سعی میکند اینگونه آن را مخابره کند که آنها پته هم را روی آب میریزند و بعد نتیجهگیری میکند که ببینید چقدر وضع آنها بد است، این رویکرد اشتباهی است. چون ناخواسته دارد یک فرهنگ سیاسی اشتباه را القا میکند. خروجیاش میشود اینکه اگر ما هم مناظره داغ برگزار کردیم و انتقادات تندوتیز علیه هم مطرح کردیم، داریم پته هم را روی آب میریزیم! نه واقعاً این نیست.
هم باید مناظره برگزار شود و هم حتماً باید زنده باشد
- ما باید عادت کنیم که خوب یا بد، در وضعیت «آ» قرار داریم و حالا باید آنقدر با هم گفتگو کنیم و اهل انتقاد باشیم که یک پله بتوانیم بالاتر برویم. باید قبول کنیم که هیچ کجای دنیا روی کره زمین، بهشت احداث نشده است. ما هم طبیعتاً دچار مشکلات متعددی هستیم که یکی از راهحلهای عبور از این مشکلات، انتقاد کردن تند از یکدیگر است. یکی از راههایش این است که مدیران و مسئولان از رسانه بترسند و مدام نگران این باشند که هر آن ممکن است رسانه بیاید و یقه مرا بگیرد.
- هم باید مناظره برگزار شود و هم حتماً باید زنده برگزار شود. حتماً باید هر مناظره موضوع مشخص و مصداقی داشته باشد، مثل مناظره بر سر نرخ بیکاری و راهکاریهای اصلاح آن، تا طرفین سعی نکنند با تخریب یکدیگر خودشان را بالا بکشند. کاندیداها باید مجبور شوند در قالب ارائه برنامه و راهکار رأی بگیرند. طرف مقابل هم میتواند در زمینه همین راهحلها با او محاجه کند.
- طراحی باید درست باشد. طبیعتاً نباید اینگونه باشد که دو نفر را جلوی هم بنشانیم و بگوییم ما فقط سوت میزنیم شما بپرید به جان هم! این غلطترین حالت ممکن است. بهخصوص در ایران. شما در یک جامعه اروپایی دو نفر را در تلویزیون بنشان، تا میتوانند به هم فحش بدهد. مخاطب اروپایی نگاه میکند، تمام که شد تلویزیون را خاموش میکند و میخوابد. آنها سالهاست فحش دادن و فحش شنیدن را هم تمرین کردهاند. جامعهای مثل ایران که التهاب و نگرانی در میان مردم آن بالا است شرایط متفاوتی دارد. کاندیداها هم یاد گرفتهاند که لزومی ندارد برنامه داشته باشند، فقط باید بهتر بتوانند قبلیها را پهن کنند روی بند!
- واقعیت این است که آن سال (۸۸) آقای پورحسین را گذاشته بودند وسط یک دعوا، به طرفین هم گفته بودند بپرید به جان هم! مجری دو کار میتوانست انجام دهد، یا برای سوا کردن وارد دعوا شود که حتماً دو سه تا مشت خودش میخورد و بعد هم از سوی طرفداران هر دو طرف محکوم به سوگیری میشد. راه دوم هم سکوت بود که باز هم نتیجهاش را دیدیم! من که خودم را جای آقای پورحسین میگذارم، هنوز سوالم این است که چه باید میکردم؟! شاید اگر من بودم کاری میکردم که خود و حتی رسانه، آسیب جدیتری میدیدیم.
محسن هاشمی چون نمیخواهد دم به تله بدهد، با تمام توان فرار میکند!
محسن هاشمی یکی از حرفهایترین افراد در زمینه در رفتن از پاسخ به سؤالات است. خودش هم این گفتگو را بخواند، تأیید میکند! آنقدر سؤالات چالشی را در هم میپیچاند که سؤالکننده گم کند از کجا آغاز کرده است. بهشدت مثل یک ماهی لغزان است که گفتگو با او بسیار سخت است. بهخصوص که خودش بهخوبی میداند اشکالاتش در حوزه کاریاش کجاهاست و چون نمیخواهد دم به تله بدهد، با تمام توان فرار میکند!
سیاستمداران باید پوستکلفتترین و قویترین آدمها باشند
یک بار زمانی که برنامه تمام شد، آقای دکتری که مهمان من بود و بحث داغی هم با هم کرده بودیم، تلفنش را به سمت من گرفت و گفت خانمم میخواهد با شما صحبت کند. خانمش شروع کرد از من گله کردن! من آب شدم. بعد به آن بنده خدا گفتم، آقای دکتر این چه کاری است!؟ مگر با اولیایتان آمدهاید برای گفتگو که باید از شما دفاع کنند! واقعاً ناراحت شدم. به همسر آن آقای دکتر که مدیر ارشد در کشور است، چه باید میگفتم؟ سیاستمداران باید پوستکلفتترین و قویترین آدمها باشند.
طرح انتقادات بیشتر از رئیس جمهور طبیعی است
- بارها به من تذکر داده شده که نسبت به سران سه قوه ملاحظات بیشتری داشته باش. همین امروز هم این تذکر را میدهند، نه فقط درباره آقای روحانی که درباره همه سران قوا این تذکر را میدهند. سراغ انتقاد از سران قوه که میرویم، کار سخت میشود و ممکن است تبعاتی برای من یا حتی کلیت صداوسیما داشته باشد. از طرف دیگر باید توجه داشته باشیم حجم مسئولیتی که امروز آقای روحانی برعهده دارند، خیلی بیشتر از روسای دو قوه دیگر است.
- به همین دلیل احتمال طرح انتقاد علیه او نسبت به مثلاً آقای قالیباف که رئیس مجلس است، بهمراتب بیشتر است. بله در دورههایی مثلاً تذکراتی داشتیم که اصلاً سراغ آقای آملی لاریجانی که رئیس قوه قضائیه بودند، نروید. سفتوسخت هم میگفتند این کار را نکنید. این هم البته از طرف رئیس شبکه و مدیران بالاتر گفته نمیشد. از طرف تهیهکنندهها گفته میشد و ایبسا تهیهکننده خودش یا میترسیده و یا مراودات دوستانهای با مجموعه اطلاعرسانی آقای لاریجانی در آن مقطع داشته است.
مگر انتقاد، دشمنی است؟
- خاطرم هست بعضی وقتها در «صرفاً جهت اطلاع» انتقادی را که مطرح میکردم، دقیقاً شبیه خمپارهای میشد که میان دوستان خودم انداختهام! فردایش میدیدم هفت، هشت نفر از دوستانم سراغ میآمدند که چرا فلان جا را زدی، من قرارداد داشتم و تازه میفهمیدم چه خبر است! گاهی بدنه رسانه به دلیل ارتباطاتی که گرفته است نمیخواهد نقدی مطرح شود و حتی جلوی جریان نقد را میگیرد.
- گاهی چیزهایی را برای خودشان مقدس میکنند که آدم تعجب میکند. مثلاً در مقطعی واقعاً آرزویم این بود که بتوانم روی آنتن از «سپاه» انتقاد کنم. نه فقط در صداوسیما، کلاً نگاه این بود که بالاخره «سپاه» است و نباید نقد شود. یا مثلاً همین نگاه نسبت به «حوزه علمیه» وجود داشت! مگر انتقاد، دشمنی است؟ شما قرار است با صراحت بگویید آقای «حوزه علمیه» در فلان بخش کار شما، چنین ایرادی وجود دارد. اتفاقاً اگر دشمنی داشته باشی که اصلاً این ایراد را نمیگویی. اگر کسی دلسوز جمهوری اسلامی نباشد، از قضا باید در برابر همه این ایرادات، سکوت کند. ساکت میماند تا عفونتهای کوچک تبدیل به عفونتهای بزرگتر شود و اصل نظام از بین برود...
- وقتی همه بگویند آفرین و باریکلا، طبیعتاً فرد نیازی نمیبیند خودش را اصلاح کند. چقدر افراد در این سالها بهعنوان نماینده و نماد نظام، از نقد مصون پنداشته شدند! شخصاً معتقدم، جمهوری اسلامی از این منظر هیچ نماینده و نمادی ندارد و هیچکس و هیچ جایی نیست که بگوییم کل نظام را نمایندگی میکند. مثل برخی که میگویند صداوسیما نهاد تحت نظر رهبری است و هرکس به صداوسیما چیزی بگوید، به رهبری گفته است! اصلاً چنین نگاهی درست نیست...
- من محمد دلاوری روزی ۲۰۰، ۳۰۰ فحش در فضای مجازی میخورم، به خودم هم میگویم نوش جانت، پا در مسیری گذاشتهای که دیگران تو را میبینند و حق دارند موضع بگیرند. ایکاش فحش نمیدادند و نقد میکردند اما نمیتوان گفت که چیزی نگویند. باید تحمل کنم.
با پول همین مردم من کار یاد گرفتهام/ علاقهمندم که نویسنده باشم تا مجری
گاهی با خودم میگفتم این بار را زمین بگذارم، به گوشهای بروم و به ادبیات، موسیقی و فلسفه که بهشدت به آن علاقهمندم بپردازم. حتی طرح برنامهای فلسفی برای شبکه چهار را هم آماده کردم که اسمش را «فلسفه با طعم لیمو» گذاشته بودم. هر وقت فشارها زیاد میشد، این میل در من تقویت میشد. از جایی به بعد به خودم گفتم تو منتی سر کسی نداری. بعد از این همه سال، میدانم که با پول همین مردم من کار یاد گرفتهام. اگر روزی احساس کنم نیاز به تولید برنامه چالشی و گفتگومحور در تلویزیون رفع شده است و نیازی به حضورم نیست، دودستی آن را به دیگران تقدیم میکنم.
گاهی که تلویزیون نگاه میکنم، احساس میکنم دیگر همکارانم در زمینه فن اجرا، خیلی پیشتر از من هستند. از زبان و بیان گرفته تا تسلط بر فنون اجرا. به همین دلیل است که وقتی به خودم نگاه میکنم، همچنان میگویم علاقهمندم که نویسنده باشم تا مجری. اگر بخواهم خودم را در یک حرفه و با یک کلمه معنا کنم، ترجیح میدهم نویسنده باشم. دوستان دیگر در حوزه اجرا بهمراتب جلوتر از من هستند.
انتهای پیام/
نظر شما