آمدن یک گروه ورشکسته سیاسی قاعدتاً تأثیری در سیر انقلاب اسلامی نخواهد گذاشت؛ اما چرا باید نگران این پیوند شوم سیاسی و راهبردی بود؟
پاسخ به این سؤال را عبدالله ناصری یار غار و نزدیک به خاتمی روز گذشته داده است! عضو بنیاد باران درباره تغییرات فکری خاتمی گفته است: باکمال شهامت و با اعتراف به همه نقصانها، دوره ۸ ساله اصلاحات را یک تجربه نسبتاً موفق میدانم که اگر ادامه مییافت شاید در ایران و جهان ایرانی، کمپین براندازی به این قدرت و سرعت پا نمیگرفت. البته علت این استثناء را باور عمیق سید محمد خاتمی به دموکراسی و مردمسالاری میدانم، هرچند در آن دوره به جمهوری دینی هنوز باور داشت (تأکیدم بر کلمه هنوز ازآنروست که برداشت امروزم این است که او هم مثل بازرگان به ناکارآمدی حکومت بر پایه شریعت رسیده است) لکن بر اصالت و اساسیت رأی و نظر مردمباور عمیق داشت. اگر او در عصر اصلاحات اختیار میداشت رفراندوم و متغیر قانون اساسی را برگزار میکرد. من چالش اصلی او با حکومت را در این زمان اعتقاد به رسالت ملی این گفتمان میدانم!
این اظهار نظر نشان میدهد که اصلاحات پوسته فکری و سیاسی خود را بهصورت کلی شکافته و حالا در مسیری قرار دارند که به دنبال ساختن جایگاهی مصنوعی و بازسازی نقش مهدی بازرگان در ایجاد سویههای آمریکایی و غربگرایی قرارگرفته است، ازاینرو جبهه اصلاحات و ستاد انتخاباتی اصلاح طلبان، بدون تعارف از میان نهضت آزادی و شبکه نفاق یارگیری میکند.
انحراف بازرگان از مبانی اسلام ناب و تبدیل آن به یک شریعت عرفی در آثار منتشرشده از او قابلدسترسی است. بازرگان در خصوص قیام حضرت امام حسین عقیده دارد که «یک عمل صد درصد دفاعی برای حفظ اسلام و جان و ناموس خود ایشان بود و نشان از این حقیقت میداد که خلافت و حکومت از دیدگاه امام و اسلام نه از آن یزید و خلفاست و نه از آن خودشان و نه از آن خدا، بلکه از آن امت و به انتخاب خودشان است! همچنین او در کتاب راه طی شده (مانیفست سیاسی سازمان نفاق) در خصوص صلح حضرت امام حسن (ع) عقیده دارد که اگر امام حسن (ع) خلافت را ملک شخصی خود و مأموریت الهی یا نبوی میدانست به خود اجازه نمیداد آن را به دیگری صلح کند. همانطور که رسول اکرم (ص) هیچگاه رسالت و نبوت الهی را در معرض صلح قرار نمیداد و هیچیک از امامان ما امامت خود را به مدعی واگذار نمیکردند. ازنظر امام حسن (ع) خلافت به معنای حکومت و مباشرت امور امت، از آن مردم بود! این تمسک ابزاری از دین در سخنان رئیسجمهور نیز نمود داشته و او چندین بار صلح امام حسن (ع) را زمینه رابطه و تسلیم در برابر آمریکاییها قلمداد کرده است.
بازرگان در اندیشه خود هیچگاه روحانیت را بهعنوان رهبر و در رأس حکومت نمیپذیرد و بارد نظریه ادغام، نهاد دین را در ردیف سایر نهادهای اجتماعی یاور نهاد سیاست قرار میدهد و نه در رأس آن (مبانی سکولاریم).
اصلاح طلبان با تمسک به نهضت آزادی و تبدیل خاتمی به بازرگان دو هدف دارند: اول آنکه گفتمان انقلابی را تعطیل کرده و به دنبال سیاست ورزی عرفی بروند و در قدم دوم با توسل به تغییر روحیه و افزایش میل به تبدیل خاتمی به بازرگان زمینه را برای دوران تعلیق و تغییر در قانون اساسی فراهم کنند.
عبدالله ناصری در وصف این شرایط میگوید: بهعنوان یک اصلاحگر سکولار که به پارادوکسیکال ذاتی «جمهوری دینی» رسیده، راه غایی و جبری ایران را دولت مدنی (دور از ولایتفقیه) میدانم و لا غیر و روز ۱۲ فروردین را هم فقط یک تقویم تاریخ؛ این روز دیگر فخر آور و مباهاتی نیست. ∎