شفقنا- پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به نقل از این مرجع تقلید شیعیان آورده است: بیست و ششم ماه رجب، روز وفات حضرت ابوطالب (علیه السلام)؛[۱] مدافع بزرگ و با شخصیت اسلام است،[۲] لذا در حالی که اسلام در مسیر پیشرفت بود و رسول خدا صلى الله علیه و آله به کار خود ادامه مى داد؛ دو حادثه به وجود آمد که فشار را بر محمد صلى الله علیه و آله زیاد کرد و آن وفات ابوطالب(علیه السلام) و خدیجه(سلام الله علیها) بود که سه سال پیش از هجرت اتفاق افتاد،[۳] گفته اند چنان عرصه بر پیامبر (صلى الله علیه وآله) تنگ شد که: «حتى ینثر بعضهم التراب على راسه و حتى ان بعضهم یطرح رحم الشاه و هو یصلى …؛ بعضى خاک بر سرش مى ریختند، و بعضى زهدان گوسفند بر بدنش مى افکندند در حالى که نماز مى خواند».[۴]
جایگاه ابوطالب(علیه السلام) نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله)
در فرازی از تاریخ می خوانیم ابو طالب علاقه شدیدى به عقیل داشت و پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله روزى خطاب به عقیل فرمود: «یا أبا یزید إنی أحبک حبین؛ حبا لقرابتک منی و حبا لما کنت أعلم من حب عمی إیاک؛ اى عقیل! من تو را به دو جهت دوست دارم یکى از این جهت که خویشاوند نزدیک منى و دیگر اینکه عمویم ابو طالب تو را بسیار دوست مى داشت».[۵]
سخنی درباره ایمان ابوطالب(علیه السلام)
برخی معتقدند که ابوطالب(علیه السلام) مدتها قبل از اظهار اسلام، مسلمان شده بود و اسلام خود را به دلایلى پنهان مى داشت.[۶]
لیکن با کمال تأسف باید این حقیقت را فاش کرد که تمام کسانى که به نحوى از انحاء با على (علیه السلام) ارتباطى داشته اند، مواجه با سیل مخرب تبلیغات مسموم بنى امیه شدند و آثار آن هنوز در بعضى کتابهاى اهل سنت باقى است، لذا شخصیت هایی بزرگ هم چون ابوطالب(علیه السلام) پدر مهربان و بزرگوار على (علیه السلام) و حامى بزرگ اسلام و حضرت پیغمبر (صلى الله علیه و آله) مورد هجوم این سیل تبلیغاتى شد، حال آنکه براى پى بردن به ایمان خالص ابوطالب حامى اسلام مى توان به کتابهایی همچون «ابوطالب مؤمن قریش» و اثر نفیس«الغدیر»[۷] مراجعه نموده و مدارک فراوان جالبى را که از طریق اهل سنت[۸] درباره ایمان ابوطالب نقل شده مطالعه نمود.[۹]
به راستی چرا گروهى این همه اصرار دارند انبوه شواهد تاریخى و آثارى که از ایمان ابوطالب عمو و حامى پیغمبراکرم (صلى الله علیه وآله) انکار کنند و بگویند او کافر و مشرک از دنیا رفته؟! جز این که او پدر بزرگوار امیرمؤمنان على (علیه السلام) بود.[۱۰]
بی تردی اگر حمایت و پشتیبانى کامل ابوطالب پدر بزرگوارش از پیغمبر(صلى الله علیه وآله) در مکه نبود طایفه قریش و گرگان درنده عرب، آیین اسلام را در نطفه خفه کرده بودند و امروز اثرى از آن دیده نمى شد.[۱۱]
اما مسلمانان حق شناس! پاداش عجیبى به «ابوطالب» در برابر آن همه جانفشانى دادند، و آن این بود که گفته اند ابوطالب هرگز ایمان نیاورد و کافر از دنیا رفت![۱۲] ،[۱۳]
اشعار حضرت ابوطالب علیه السلام؛ گواهی بر ایمان کامل حامی بزرگ اسلام
در زمانه ای به سر می بریم که به زعم برخی افراد جاهل، ابوسفیان (با همه سوابق و لواحق در اسلام ستیزی!) مسلمان از دنیا رفته است ولى حامى اسلام ابوطالب کافر و غیر مسلمان!.[۱۴]
با اینکه کمترین اعتراف ابوطالب درباره اسلام این است:
ولقد علمت بأن دین محمد
من خیر أدیان البریه دینا!
یعنى: به طور قطع دانستم که آیین محمد صلى الله علیه و آله بهترین آیین هاى مردم دنیاست.[۱۵]
به راستی آیا ابوطالب آنچنان مرد ضعیف الاراده و کم فکرى است که یقینا بداند آیین و دین پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله) بهترین آیین هاست و در عین حال از آن پیروى نکند واز مردم بترسد؟! نه، هرگز. مگر او سیدالبطحا و بزرگ مردم مکه نبود؟[۱۶]
ویا اشعار ابوطالب (علیه السلام)در رثای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز مدعای ما را اثبات می کند: در کتابى که به نام دیوان ابوطالب در دست ما است اشعار زیادى در این زمینه دیده مى شود مانند:[۱۷]
ارادوا قتل احمد ظالموهم
ولیس بقتلهم فیهم زعیم
«ستمگران آنها تصمیم قتل احمد را داشتند- ولى براى این کار رهبرى نیافتند».[۱۸]
و ان کان احمد قد جائهم
بحق ولم یأتهم بالکذب
«قطعا احمد آیین حقى براى آنها آورده- و هرگز دروغ نیاورد.»[۱۹] ،[۲۰]
در غیر دیوان ابوطالب نیز اشعارى از ابوطالب نیز در این زمینه نقل شده مانند:
لقد اکرم الله النبى محمدا
فاکرم خلق الله فى الناس احمد
«خداوند پیامبر خود محمد را گرامى داشت- و لذا گرامى ترین خلق خدا در میان مردم احمد است».[۲۱]،[۲۲]
برشی های تاریخی از حمایت های ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)
«ابوطالب » پدر بزرگوار امیرمؤمنان على (علیه السلام)، که نفوذ و اعتبارى بسیار در میان مردم مکه داشت، و از تدبیر و هوش و ذکاوت فوق العاده اى برخوردار بود، او خود را سپرى نیرومند در برابر پیامبر (صلى الله علیه وآله) کرده بود و یار و یاور و حامى مهربان پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) بود.[۲۳]
در تبیین این مدعا می توان به کلام امیرالمومنین حضرت علی(علیه السلام) استناد کرد که در نامه ای به معاویه فرمود: «و کافرنا یحامی عن الأصل »؛ به عقیده جمعى از مفسران نهج البلاغه اشاره به شخصیتهایى همچون عباس، ابوطالب ، حمزه و امثال آنهاست که حتى قبل از آن که اسلام بیاورند، مدافع اسلام و پیغمبر اکرم به خاطر وفادارى به اصول عواطف خویشاوندى بودند.[۲۴]
در حدیثى از امام على بن الحسین (علیهما السلام) مى خوانیم: «ابوطالب همواره با شمشیرش از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) دفاع مى کرد».[۲۵]
و یا ابن هشام در تاریخ خود معروف به سیره نبویه آورده است ، در آغاز اسلام هنگامى که وقت نماز فرا مى رسید پیامبر (صلى الله علیه وآله) براى اداى نماز به بعضى از دره هاى مکه مى رفت و تنها على بن ابى طالب به صورت پنهانى همراه او بود … روزى پدرش ابوطالب گفت: فرزندم این چه دینى است که تو بر آن هستى؟ گفت: اى پدر! من به خدا و رسول خدا (صلى الله علیه وآله) و آنچه را از سوى او آورده ایمان آوردم، و با او نماز خواندم؛ … ابوطالب گفت: آگاه باش که او تو را جز به خیر و نیکى فرا نخوانده است؛ هرگز از او جدا مشو»![۲۶]،[۲۷]
هم چنین عثمان بن مظعون که یکى از صحابه معروف پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) است مى گوید: من در آغاز اسلام را به صورت ظاهرى پذیرفته بودم نه با قلب و دل؛ دلیل آن هم این بود که پیامبر (صلى الله علیه وآله) کرارا به من پیشنهاد اسلام کرد و من هم از روى حیاء پذیرفتم.[۲۸]
این وضع همچنان ادامه یافت تا این که روزى پیامبر (صلى الله علیه وآله) آیه ای[۲۹] را تا به آخر براى من خواند، محتواى عالى آن بر دل من چنان اثر گذاشت که در همان ساعت، اسلام در اعماق جان من فرو نشست. به سراغ ابوطالب عموى پیامبر (صلى الله علیه وآله) رفتم، و جریان را به او خبر دادم .[۳۰]
گفت: «اى طایفه قریش! از محمد (صلى الله علیه وآله) پیروى کنید که هدایت خواهید شد؛ زیرا او شما را جز به فضایل اخلاقى دعوت نمى کند».[۳۱]
اندوه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) از فراق حضرت ابوطالب (علیه السلام)
در تاریخ در موضوع یتیمی پیامبر (صلى الله علیه وآله) آمده است؛ چون در آن هنگام که در شکم مادر بود، پدرش عبدالله را از دست داد و شش ساله بود که مادرش نیز از دنیا رفت و خداوند او را در آغوش جدش عبدالمطلب و در هشت سالگى که جدش از دنیا رفت، در دامان عمویش ابوطالب پناه داد که او را همچون جان شیرین در بر مى گرفت و محافظت مى کرد،[۳۲] آری ابوطالب که فرد بسیار با شخصیت وپرنفوذى در میان قریش و مکه بود، کفالت پیامبر صلى الله علیه و آله را برعهده گرفت[۳۳] و مراقبت و حفاظت ویژه اى از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نمود.[۳۴]
لیکن بعد از وفات «ابوطالب» کار بر پیامبر (صلى الله علیه وآله) سخت شد به سوى «طائف» رفت شاید یارانى پیدا کند، اشراف «طائف» شدیدا از در تکذیب درآمدند، و آنقدر از پشت سر، به پیامبر سنگ زدند که خون از پاهاى مبارکش جارى شد، خسته و ناراحت به کنار باغى آمد، و در سایه درخت نخلى نشست، در حالى که خون از پاهاى مبارکش مى ریخت.[۳۵]
حتى در حدیث معروفى از ابن عباس مى خوانیم که مى گفت: هیچ آیه اى شدیدتر و مشکل تر از این آیه «فاستقم کما أمرت …»[۳۶] بر پیامبر (صلى الله علیه وآله) نازل نشد و از این رو هنگامى که اصحاب آن حضرت پرسیدند: اى رسول خدا! چرا به این زودى موهاى شما سفید شده و آثار پیرى نمایان گشته می فرمود:«شیبتنی هود والواقعه ؛ سوره «هود» و «واقعه» مرا پیر کرد».[۳۷] گفته اند: سوره «هود» بعد از وفات «ابوطالب » و «خدیجه» نازل شد که امواج غم و اندوه از هر سو قلب پاک پیامبر (صلى الله علیه وآله) را احاطه کرده بود.[۳۸]
سخن آخر
با نهایت تأسف این یار وفادار، و شخصیت بزرگ و انسان ایثارگر، در سال دهم بعث به فاصله کمى چشم از جهان پوشید، و پیغمبر (صلى الله علیه وآله) را در مرگ خود عزادار ساختند، و رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از این نظر تنها ماند.[۳۹]
شدت اندوه آن حضرت در سوگ ابوطالب(علیه السلام) و حضرت خدیجه(سلام الله علیها) که به حق هر کدام سهم قابل ملاحظه اى در پیشرفت اسلام داشتند از این جا روشن مى شود که آن سال را «عام الحزن» یعنى «سال غم و اندوه» نام نهادند.[۴۰]
[۱] بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۱ و ۸، حدیث ۱.
[۲] مدیریت و فرماندهى در اسلام؛ ص ۳۱.
[۳] کامل، ج ۱، ص ۵۰۷، / ابن هشام، جزء ۲، ص ۵۷، / طبرى، ج۲، ص ۸۰.
[۴] پیام قرآن؛ ج ۸؛ ص۲۱.
[۵] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۸؛ ص ۴۱۱.
[۶] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۹؛ ص ۱۱۳.
[۷] الغدیر؛ ج ۷.
[۸] الاستیعاب، ج ۴، ص ۸۷؛ مروج الذهب، ج ۳، ص ۸۶.
[۹] آیین ما (اصل الشیعه)؛ ص ۷۶.
[۱۰] زهرا سلام الله علیها برترین بانوى جهان؛ ص ۵۷.
[۱۱] آیین ما (اصل الشیعه)؛ ص ۷۵.
[۱۲] ابن ابى الحدید گوید:
ولو لا ابوطالب وابنه
لما مثل الدین شخص فتاما
فذاک بمکه اوى و حامى
وذاک بیثرب جس الحماما
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۱۴، ص ۸۴.
درباره ایمان ابوطالب: ر. ک: اوائل المقالات، ص ۱۳؛ روضه الواعظین، ص ۱۳۸؛ بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۱۳۸؛ الغدیر، ج ۷، ص ۳۸۴؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۴، ص ۱۶۵؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۲۸۷.
[۱۳] آیین ما (اصل الشیعه)؛ ص ۷۵.
[۱۴] همان؛ ص ۷۶.
[۱۵] همان.
[۱۶] همان.
[۱۷] پیام قرآن؛ ج ۸؛ ص ۴۲۷.
[۱۸] همان.
[۱۹] دیوان ابوطالب، صفحه ۲۵ و ۲۶.
[۲۰] پیام قرآن؛ ج ۸؛ ص ۴۲۷.
[۲۱] تاریخ ابن عساکر، جلد ۱، صفحه ۲۷۵.
[۲۲] پیام قرآن؛ ج ۸؛ ص ۴۲۷.
[۲۳] زهرا سلام الله علیها برترین بانوى جهان؛ ص ۳۰.
[۲۴] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج ۹؛ ص ۱۱۳.
[۲۵] شان نزول آیات قرآن؛ ص ۵۱۱.
[۲۶] سیره ابن هشام، جلد ۱، صفحه ۲۶۳ (طبع داراحیاء التراث العربى).
[۲۷] پیام قرآن؛ ج ۹؛ ص ۳۳۱.
[۲۸] همان؛ ج ۸؛ ص ۹۵.
[۲۹] إن الله یأمر بالعدل والإحسان وإیتاء ذى القربى وینهى عن الفحشاء والمنکر والبغى یعظکم لعلکم تذکرون؛خداوند به عدل و احسان فرمان مى دهد و (همچنین) به بخشش به نزدیکان؛ و از فحشا و منکر و ستم نهى مى کند؛ خداوند به شما اندرز مى دهد، شاید متذکر شوید».
[۳۰] پیام قرآن؛ ج ۸؛ ص ۹۵.
[۳۱] همان.
[۳۲] پیام قرآن؛ ج ۸؛ ص ۵۸.
[۳۳] سوگندهاى پر بار قرآن؛ ص ۴۱۱.
[۳۴] شان نزول آیات قرآن؛ ص ۵۰۳.
[۳۵] همان؛ ص ۴۰۱.
[۳۶] هود، آیه ۱۱۲.
[۳۷] مجمع البیان ج ۵، ذیل تفسیر سوره هود؛ بحار الانوار، ج ۱۷، ص ۵۲؛ در المنثور، ج ۵ ص ۲۰۲.
[۳۸] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج ۱۳؛ ص ۱۶۵.
[۳۹] زهرا سلام الله علیها برترین بانوى جهان؛ ص ۳۰.
[۴۰] همان.