به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
چاره عراق، اول دفع آمریکا
سعدالله زارعی در روزنامه کیهان نوشت:
عملیات بمباران منطقهای در «دیرالزور سوریه» که منجر به شهید و زخمی شدن چند نفر از عناصر «کتائب حزبالله عراق» گردید، مباحث تازهای پیرامون حضور نظامی آمریکا در عراق و سوریه در پی آورد. در این عملیات از خاک عراق و سوریه استفاده و در واقع حاکمیت ملی دو کشور عرب منطقه نقض گردید و در همان حال به اتباع کشوری در کشور دیگر و در شرایطی که در همکاری با ارتش کشور میزبان بودند، حمله شد و وقایع قبلی که در زمان ریاستجمهوری ترامپ صورت گرفته بود، تکرار گردید. پس از آن این سؤال مطرح شد که جبهه مقاومت چه اقدامی و چگونه به این اقدام جنایتکارانه آمریکا واکنش نشان خواهد داد. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
۱- فرماندهی نظامی تروریستی آمریکا در منطقه «سنتکام» مدعی است، اقدام بامداد جمعه -سه روز پیش- علیه چند موقعیت از یک یگان حشدالشعبی عراق در واکنش به حمله اخیر به پایگاه نظامی آمریکا در اربیل صورت گرفته و این در حالی است که این یگان ۴۶ حشدالشعبی -کتائب حزبالله- در زمان مورد حمله قرارگرفتن پایگاه آمریکا در اربیل و هم بعد از حمله روز جمعه، با صراحت اعلام کرد دخالتی در حمله به پایگاه اربیل نداشته است و هیچ سند و مدرکی هم از سوی آمریکاییها منتشر نشد تا ادعای آنان علیه این یگان به اثبات رسیده باشد. کما اینکه پس از آنکه «لوید اوستن» وزیر دفاع آمریکا -صبح روز جمعه- مدعی شد نیروهای نظامی آمریکا با استناد به اطلاعاتی که طرف عراقی در اختیارشان قرار داده، به عملیات علیه این نیروها دست زده است، وزارت کشور عراق طی بیانیهای رسمی هر گونه همکاری با نیروهای نظامی آمریکا در حمله به نیروهای وابسته به حشدالشعبی را تکذیب کرد. پس کاملاً واضح است که ارتباط واقعی میان مورد حمله قرار گرفتن پایگاه نیروهای متجاوز در اربیل و حمله به این نیرو وجود ندارد. اما چرا آمریکا این دو مقوله را به هم ربط داده است؟
۲- مورد حمله قرار گرفتن پایگاه نظامی آمریکا در اربیل -موسوم به پایگاه الحریر- که برای دومین بار طی چند ماه اخیر صورت گرفته است، زنگ خطر جدی برای نیروهای نظامی آمریکا در عراق و نیز در منطقه به حساب میآید. حریر به دلیل واقع شدن در منطقه کردستان، یک پایگاه ویژه به حساب میآید و برای آمریکا، وجههای شبیه پایگاه اینجرلیک در ترکیه دارد و از این رو آمریکاییها به این اقدام واکنش فوری نشان دادند تا مانع متزلزل دیده شدن موقعیت پایگاههای نظامی خود در منطقه شوند. اما از آنجا که دقیقاً نمیدانستند این حمله توسط چه کسانی و از چه نقطهای صورت گرفته است، یکی از جریانات اصلی مخالف حضور نظامی آمریکا در عراق را نشانه رفته و ضمن اتهامپراکنی علیه آن، به یکی از مقرهای آن حملهور شده است. در واقع در این صحنه، نیروهای حشدالشعبی به خاطر مواضع ضدآمریکایی و نه اقدامات ضدآمریکایی مجازات شدهاند و دقیقاً از همین رو همانطور که در بیانیه کتائب حزبالله عراق آمد، آنان مظلوم واقع شده و حق واکنش دارند. شاید به همین دلیل و از ترس واکنش فوری کتائب بود که آمریکا به نیروهای خود در عراق و به خصوص نیروهای مستقر در پایگاه البلد آمادهباش داد و نگران واکنش شد.
۳- اقدام نظامیان آمریکایی در دوره بایدن کاملاً با اقدامات آنان در دوره ترامپ یکسان است و این موضوع بیانکننده آن است که آنچه در این دو دوره در سوریه و عراق روی داده، فقط سیاست ریاستجمهوری نبوده بلکه دقیقاً مورد قبول و حتی توصیه پنتاگون بوده است. با این وصف چه اقدام روز جمعه ۸ اسفند ماه جاری که منجر به شهادت یک نفر و زخمی شدن چهار نفر در نقطه مرزی البوکمال سوریه انجامیده و چه اقدام دی ماه ۱۳۹۸که منجر به شهادت ۲۷ نفر در منطقه عراقی قائم گردید، اقدام جمعبندی شده پنتاگون بود و در واقع تصمیمگیریهای نظامی متعلق به کل سیستم آمریکا بوده و ارتباط دادن رخدادهایی مثل آنچه در سال ۹۸ در قائم روی داد و یا در جریان به شهادت رسیدن سردار سپهبد قاسم سلیمانی و مجاهد بزرگ ابومهدی المهندس روی داد به دونالد ترامپ، در راستای ردگمکنی و کاستن از جرایم پنتاگون صورت گرفته است. از این رو فرماندهی نظامی آمریکا در عراق با اقدام روز جمعه خود، در معرض انتقام سخت قرار میگیرد و باید منتظر باشد تا دست انتقام دامن آن را بگیرد.
۴- اقدام بامداد جمعه آمریکا از یکسو اقدامی جنایتکارانه علیه شهروندان عراقی بود و از سوی دیگر سوءاستفاده از خاک عراق برای تجاوز به خاک کشور همسایه به حساب میآید. بر این اساس جا دارد دولت عراق هم به حکم نقض حاکمیت خویش و هم به حکم دفاع از خون شهیدان عراقی و به حکم ولی دم بودن، به شدت به این اقدام اعتراض کرده و مجازاتهایی را برای مرتکبین در نظر بگیرد و با اخراج نظامیان آمریکایی از خاک عراق، مانع تکرار این فجایع شود ولی متأسفانه واکنش دولت عراق تا این لحظه با این انتظار به حق فاصله زیادی داشته است. دولت عراق به جای واکنش شدید، فقط همدستی خود در حمله به نیروهای عراقی را تکذیب کرد! و البته در عین حال وزیر خارجه عراق -فؤاد حسین که از مقامات کردی عراق است- دو روز پیش در گفتوگو با «سوریهنیوز»، کسانی که روز جمعه از سوی آمریکا در خاک سوریه مورد حمله قرار گرفتهاند را «تروریست» خواند و گفت: «ما وقتی دولت داریم گروه مقاومت معنا ندارد»! دولت کنونی عراق از آغاز از سوی خیلی از عراقیها متهم بود که در پیوند معارضه و آمریکا پدید آمده و مجری طرح آمریکا در منطقه است. متأسفانه موضع انفعالی آن در جریان حمله اخیر آمریکا به شهروندان عراقی، اتهام علیه خود را پررنگتر کرد. مصطفی الکاظمی در این ماجرا ثابت کرد ارادهای برای دفاع از تمامیت ارضی عراق ندارد و نمیتواند از حقوق شهروندان عراقی در برابر نیروهای متجاوز آمریکایی دفاع کند. بنابراین مردم عراق باید فکری برای امنیت کشور و حمایت از نیروهای مدافع امنیت خود بنمایند. هنوز دیرزمانی نگذشته است که همین نیروهای حشد از مردم عراق در برابر تروریستهای تکفیری مورد حمایت آمریکا، اروپا، عربستان، امارات و... دفاع کردند و اگر حشدالشعبی به میدان نیامده بود، چیزی از امنیت مردم عراق باقی نمانده بود. الان آمریکا در حالی که مدعی به رسمیت شناختن ساختارهای رسمی عراق است، به یک یگان حشدالشعبی حمله کرده است و حال آنکه این یگان بخشی از ساختار رسمی عراق بوده و در همین روزها هم دستاندرکار مبارزه با داعش بوده است. موضع انفعالی دولت عراق در برابر تجاوز آمریکا به خاک سوریه و زیرپاگذاشتن حاکمیت این کشور، دلیل مستقلی بر لزوم ادامه حیات نیروهای مردمی در عراق، سوریه و... است. آمریکا میخواهد اینها نباشند تا راحت بتواند عراق را نه از طریق جنگ بلکه از طریق گرفتن تعهدات سیاسی و نظامی به چنگ آورد.
۵- درست همزمان با حمله آمریکاییها به چند مقر یک یگان حشدالشعبی، شاهد افزایش عملیاتهای داعش در عراق و سوریه هستیم. داعش طی روزهای اخیر لااقل ۶۰ نفر از نیروهای ارتش سوریه را به شهادت رساند و نیز طی سه ماه گذشته، بیش از ده عملیات نظامی در استانهای دیالی، کرکوک، نینوا، صلاحالدین، بابل و الانبار انجام داد که منجر به شهادت بیش از ۲۰۰ نفر از عراقیها شد. در این میان دو نکته اساسی وجود دارد نکته اول این است که حسب تجربه سالهای گذشته، شرط موفقیت عملیاتهای ارتش علیه داعش این است که نیروهای جوان و دارای انگیزههای مذهبی و شجاع حشد، جلودار یگانهای عملیاتی ارتش باشند و نکته دوم این است که آمریکا برای اجبار عراقیها به پذیرش نیروهای نظامی خود به تهدیدآمیز بودن شرایط این کشور نیاز دارد. در حال حاضر در هر دو کشور عراق و سوریه شاهد اقدام همزمان داعش برای توسعه عملیاتهای تروریستی و اقدام آمریکا به توسعه عملیاتهای ضدمقاومت بودیم که این ماهیت آمریکایی نیروهای داعش را نشان میدهد و درست از همین روست که عراقیها و سوریهایها باید قبل از هر اقدام، پاکسازی کشور خود از پایگاهها و نیروهای متجاوز آمریکایی را به نتیجه نهایی برسانند.
به قول مولانا:
اول ای جان دفع شر موش کن
بعد از آن در جمع گندم جوش کن
ضرورت تقویت کانال دیپلماسی میان تهران و بغداد
قاسم محبعلی در روزنامه ایران نوشت:
«فؤاد حسین»، وزیر خارجه عراق در حالی برای دومیـــن بار در ماههای اخیر به تهران ســـفر کرده است که به نظر میرسد وقوع تحولاتی در منطقه، تقــویت کانـــالهـــای دیپلماسی میان تهران و بغداد را ضروری کرده است. حمله مشکوک به سرکنسولگری امریکا در عراق که برای چندمین بار در ماههای اخیر اتفاق افتاد، نشان از تداوم تلاشهایی دارد که با هدف متشنج نگه داشتن رابطه میان ایران و امریکا صورت میگیرد. علی رغم اینکه تصور میشد بعد از روی کار آمدن «جو بایدن» در امریکا زمینههایی برای کاهش تنش میان تهران و واشنگتن فراهم شود و بسیاری منتظر بودند که دیپلماسی مجدداً فعال شود و دو کشور درباره موضوعات مورد اختلاف با یکدیگر گفتوگو کنند اما بروز وقایعی در یک الی دو ماه اخیر روندی را خلاف آنچه پیشبینی میشد، حاکم کرد تا نگرانیها پیرامون تعمیق این درگیریها بویژه از سوی کشورهایی که در کانون این درگیریها هستند، افزایش یابد.
حملات اخیر به مراکز دیپلماتیک امریکا در عراق که ادعا شده از سوی گروههایی نزدیک به ایران صورت گرفته است، تاکنون از تسهیل تنشزدایی در دولت جدید امریکا ممانعت کرده است.
به وضوح پیداست که منافع ایران و امریکا در شرایط کنونی اقتضا نمیکند که تشنج بالا رود اما طبیعی است که بازیگران دیگری در سطوح مختلف در منطقه حضور دارند که قادر هستند وضعیت موجود را به هم ریخته و از تشنج میان تهران و واشنگتن سود ببرند. در سطح خرد بازیگرانی مانند داعش و گروههای تروریستی که در عراق و سوریه حضور دارند و در سطح بالاتر قدرتهای منطقهای و بینالملل هستند که علاقهای به آرام شدن فضای خاورمیانه ندارند چه بخش بزرگی از زمینه آرام شدن این فضا به بهبود مناسبات میان ایران و امریکا و تشنجزدایی میان دو کشور برمیگردد. در این راستا عربستان بیش از همه نگران روی کار آمدن «بایدن» در امریکاست زیرا حضور او روند سیاستهای امریکا در جنگ یمن را تغییر میدهد و با انتشار اسناد مبنی بر نقشآفرینی بن سلمان در کشته شدن جمال خاشقجی، روزنامهنگار سعودی، روابط امریکا و عربستان سمت و سوی دیگری خواهد یافت. به نظر میرسد در چنین شرایطی کاسته شدن اختلافات میان ایران و امریکا در درجه اول به ضرر کشورهایی همچون عربستان و سپس رژیم اسرائیل باشد.
بنابراین الزاماً جمهوری اسلامی در شرایط کنونی علاقهمند به بروز تنش جدیدی در منطقه نیست اما به نظر میرسد که گروههای زیرزمینی با استفاده از تابلوی دیگران اقداماتی را علیه منافع امریکا در منطقه انجام میدهند که باعث میشود پیکان چنین اقداماتی به سمت ایران نشانه رود. در این شرایط مقامهای ایران و کشورهای همسایه و مهمی چون عراق باید کانال دیپلماتیک خود را بیش از پیش تقویت و تماسهای خود را در عالیترین سطح ممکن حفظ کنند تا اقدامات مشکوکی که علیه منافع ایران و امریکا صورت میگیرد، باعث سوء تفاهم طرفین نگردد. مقامهای عراق هم مایل هستند که این کانالها فعالتر شود زیرا بالاخره دو طرف با صحبت و گفتوگو با یکدیگر میتوانند از نیات هم مطلع شوند و از این طریق به رفع تشنج کمک کنند.
انقضای ولیعهد جانی؟
نوید مؤمن در روزنامه وطن امروز نوشت:
محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان لحظات سخت و پرالتهابی را سپری میکند! از یک سو، «شکست سنگین در مأرب» نفس متجاوزان سعودی و مزدوران آنها را بریده و از سوی دیگر، انتشار اسناد مربوط به نقش مستقیم وی در پروسه «قتل و مثله کردن جمال خاشقجی» توسط دولت جو بایدن، کابوس تازهای را برای این شاهزاده خونریز و متوحش خلق کرده است. بسیاری از تحلیلگران معتقدند بنسلمان به پایان دوران حیات سیاسی و حتی شاید حیات فردی خود نزدیک میشود! بنسلمان هر آنچه در پیرامون خود میبیند، جملگی «شکست» و «تباهی» است و دیگر هیچ!
در این میان، کاخ سفید پس از انتشار گزارش محرمانه سرویسهای اطلاعاتی درباره قتل جمال خاشقجی تاکید کرد بایدن به رغم توجه به نگرانیهای امنیتی ریاض، در صدد بازنگری در نحوه ارتباط با حکومت عربستان است. «جن ساکی» سخنگوی کاخ سفید در این باره تصریح کرد: «رئیسجمهوری ایالات متحده قائل به ارتباط «همتا با همتا» است و ترجیح میدهد روابط با عربستان را از طریق تماس مستقیم با ملک سلمان بنعبدالعزیز پیش ببرد و محمد بنسلمان، ولیعهد این کشور در این رویکرد تازه جایی نخواهد داشت».
بایدن اما دروغ بامزهای گفته است! دموکراتها در طول دوران حضور خود در مسند قدرت نشان دادهاند اتفاقا قائل به ارتباط «همتا با همتا» نیستند. همگان به یاد دارند بنسلمان سال ۲۰۱۵ میلادی در حالی که وزیر جنگ رژیم سعودی بود، مذاکرات بر سر «آغاز جنگ یمن» را شخصا به صورت حضوری و البته در قالب «مذاکرات پنهان» با اوباما (رئیسجمهور وقت آمریکا) و جو بایدن، معاون وی انجام داد. آیا در آن زمان، مذاکره با فردی که حتی نفر دوم خاندان سعودی نیز به لحاظ جایگاه سیاسی نبود، مصداق «ارتباط همتا با همتا» است؟!
خشم دولت بایدن از بنسلمان، نه مربوط به «نسلکشی در یمن» است، نه مربوط به «حمایت تمامعیار سعودیها از داعش»! اتفاقا ولیعهد سعودیها در پیگیری و انجام این دو وظیفهای که از سوی کاخ سفید بر عهده وی گذاشته شده بود، سنگ تمام گذاشته است؛ کشتار بیرحمانه و وحشیانه دهها هزار شهروند یمنی از جمله هزاران کودک و دانشآموز بیگناه یمنی توسط سعودیها و اماراتیها، قابل کتمان نیست. همچنین پس از در هم شکستن خلافت داعش در عراق و سوریه توسط غیورمردان محور مقاومت، سعودیها جهت «بازتعریف داعش» و «تجمیع لشکر شکستخورده داعش در نقاط خاص منطقه» و «نگهداری مجدد آنها» سنگ تمام گذاشتند! مشکلات بایدن و دموکراتها با بنسلمان اینها نیست!
واقعیت امر این است که سال ۲۰۱۵ بنسلمان به دولت اوباما- بایدن تعهد داده بود در عرض کمتر از یک ماه (و حتی کمتر از ۲ هفته)، انصارالله و ارتش یمن را نابود خواهد کرد و «زمین سوخته یمن» را در اختیار دموکراتها و رژیم صهیونیستی قرار خواهد داد تا بتوانند آن را به مثابه یک «دستاورد منطقهای» در تبلیغات سیاسی و بینالمللی خود عرضه کرده و حتی از «یمن اشغالی» به عنوان یک «بستر سیاسی- منطقهای» برای امتیازگیری از ایران و محور مقاومت استفاده کنند. اکنون ۶ سال از آن زمان گذشته و خبری از تحقق وعده بنسلمان نیست! واشنگتن به وضوح دریافته است جنگ یمن اکنون صرفا مصداق «هزینهسازی برای آمریکا» بوده و در همین راستا، از پایان دادن به این نبرد سخن میگوید. در این معادله، یک سیاستمدار به عنوان متهم باید قربانی شود و چه کسی بهتر از بنسلمان برای دموکراتهای آمریکا؟!
دموکراتها از بنسلمان متنفر هستند، زیرا سال ۲۰۱۸ در حالی که دموکراتها جهت پیروزی در انتخابات میاندورهای کنگره خیز برداشته بودند، او پترودلارهای سعودی را به پای حزب جمهوریخواه ریخت تا اکثریت کنگره را از دست ندهند! حتی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ میلادی نیز بنسلمان به مهره انتخاباتی ترامپ در آن سوی مرزهای آمریکا تبدیل شد. در این میان، بایدن معتقد است میتوان با قربانی کردن بنسلمان، کاری کرد که از یک سو انتقام دموکراتها از ولیعهد سعودیها گرفته شود و از سوی دیگر، در عرصه «دیپلماسی عمومی» و «تبلیغات بینالمللی»، از دموکراتها به عنوان «طرفدار حقوق بشر در یمن» و «خونخواه جمال خاشقجی» یاد شود! این یعنی «سگکشی» بایدن در ریاض!
این مسیری بود که خود بنسلمان مانند «صدام» و «کارادزیچ» و «پینوشه» انتخاب کرد و اکنون نیز در آستانه دریافت مزد خود از اربابان خونخوار آمریکاییاش است! ولیعهد سعودیها با پروندهای قطور از «کودککشی» و «کشتار مردم بیگناه منطقه» در حال حرکت ناخواسته و اجباری به سوی مسلخی است که بایدن و دموکراتها برای وی مهیا کردهاند! در هر حال، جایگزینی مهرههای جدید بازی از طریق قربانی کردن مهرههای قبلی، سیاستی است که جلادان آمریکایی- اروپایی ید طولایی در انجام آن دارند.
آغاز گام به گام توافق
فریدون مجلسی در روزنامه آرمان ملی نوشت:
قرار بر این است که تا یک میلیارد دلار از داراییهای بلوکهشده ایران در کره جنوبی به کانال مالی ایران و سوئیس واریز شود تا صرف خرید دارو شود. در مورد اقلام دارویی نیز وزارت بهداشت با بانک مرکزی هماهنگ شده است. از سوی دیگر، وزیر خارجه عراق نیز در سفر به تهران عنوان کرده است که با تلاش مستمر حوزههای مالی و بانکی و دستگاههای اقتصادی ایران و عراق برخی از موانع مهم برداشته شده و بهزودی براساس مدل مورد توافق دو کشور روند پرداخت بدهیها آغاز میشود. این اتفاقات و این گفتهها به شکلی نشان از اتفاقاتی دارد که منجر به رفع بخشی از فشارها بر ایران میشود که پس از ورود جو بایدن به کاخ سفید در حال رقم خوردن است.
رئیسجمهوری کشورمان نیز اشارهای کرده بود که اگر آنها یک قدم پیش بگذارند ایران نیز یک قدم پیش خواهد گذاشت و اگر آنها دو اقدام بردارند، ما نیز دو اقدام متقابل انجام خواهیم داد. ایران تاکید کرده است که اگر تحریمهای دوران ترامپ در ادامه برداشته شود، به تعهدات خود عمل خواهد کرد و این رویهای است که ایران در پیش گرفته است. به نظر میرسد تفاهمهای تدریجی در حال شکل گرفتن است و گامهای ابتدایی بهخوبی در راستای حل مشکلات و اختلافات برداشته شده است که اثرات آن را مشاهده میکنیم. امروز ایالاتمتحده نیز انتظار دارد تا ایران نیز گامهایی بردارد. امروز از مرز نشان دادن حسن نیت عبور کردهایم و مشخصا از طریق میانجیگران پیامهایی تبادل شده که این گشایشهای اقتصادی حاصل این صحبتها و گامهاست. باید توجه داشت که تنشهای اخیر در عراق نیز پیامهایی دارد.
ایالاتمتحده و دولت بایدن به همان میزان که به دنبال توافق هستند به همان میزان نیز در سایر مسائل جدی هستند و این را با حمله به برخی مواضع در عراق نشان دادند و نیاز است هوشمندانه عمل شود و به سمتی حرکت نکنیم تا تنشها افزایش یابد و فرصت ایجادشده در راستای تنشزدایی از بین برود.
آنها میان برجام و احیای آن و سایر مسائل به نظر میرسد یک مرز ترسیم کردهاند و امروز از یک سو به دنبال احیای برجام هستند و در سایر مسائل نیز عمل میکنند. باید منتظر ماند و مشاهده کرد که گروههای سیاسی تا چه میزان به مسائل با نگاهی متفاوت از گذشته مینگرند. امروز نیاز است تا تنشها را کاهش دهیم و به سمتی حرکت کنیم که دیپلماسی گرهها را باز کند.
نسخه جدید سیاست «گاو شیرده»
حامد رحیم پور در روزنامه خراسان نوشت:
دولت بایدن سرانجام گزارش «سازمان اطلاعات آمریکا» را درباره قتل جمال خاشقچی روزنامهنگار سعودی منتشر کرد. گرچه گزارش منتشرشده خلاصهای طبقهبندی نشده از یافتههای جامعه اطلاعاتی آمریکاست، اما در نوع خود حائز اهمیت محسوب میشود.بسیاری از ابتدا معتقد بودند، نحوه و کیفیت انتشار این گزارش میتواند یکی از محکهای ارزیابی سیاست خارجی بایدن در قبال آینده قدرت در عربستان، جنگ یمن و مسائل دیگر باشد.به هر روی،خودداری بایدن از تماس با ولیعهد سعودی و همچنین برخی اقدامات او از جمله قطع حمایت نظامی از ریاض در جنگ یمن و خارج کردن انصارا... از فهرست گروه های تروریستی که ترامپ در آخرین روزهای حضورش در کاخ سفید این گروه را در این فهرست قرارداد این گمانه را مطرح کرده است که روابط واشنگتن با ریاض در دوره جدید وارد مرحله تازه ای خواهد شد که احتمالا در آن جایی برای بن سلمان وجود نخواهد داشت.
حالا نیز دولت آمریکا گرچه اعلام کرده که ترور خاشقچی ، با دستور مستقیم ولیعهد سعودی انجام شده است اما بن سلمان را در میان فهرست تحریم شدگان قرار نداد. همین باعث شد که بسیاری از تحلیلگران ،این گزارش را در واقع نسخه جدید سیاست معروف «گاو شیرده» ترامپ بدانند. به این معنا که آمریکا در نهایت به دنبال لغو شراکت راهبردی با عربستان نخواهد بود و مواضع اخیر واشنگتن صرفاً برای باجگیری جدید از سعودیها با ابزارهای جدید است.البته بر کسی پوشیده نیست که این گزارش موقعیت سیاسی بن سلمان در داخل عربستان را متزلزل ساخته،بار دیگر وجه خشن شخصیت او را برجسته کرده و موجب میشود این ذهنیت درون خاندان سعودی شکل بگیرد که رسیدن بن سلمان به کرسی پادشاهی عربستان، به موقعیت این کشور ضربه می زند.
به هر حال،مهم ترین علت مخالفت دولت بایدن با بن سلمان حضور ولیعهد سعودی در یکی از اضلاع ترامپیسم است که در تضعیف حزب دموکرات آمریکا نقش داشته و چه بسا ادامه حضور او در مسند قدرت و اعلام آمادگی ترامپ برای نامزدی در انتخابات سال ۲۰۲۴ سبب شود تا دموکرات ها دوباره کاخ سفید را از دست بدهند. حالا با انتشار این گزارش، تهدید از دست رفتن کرسی پادشاهی که بن سلمان رویای آن را دارد، افزایش یافته و موقعیت رقبای وی بار دیگر بهبود می یابد.به خصوص این که دولت آمریکا نگاه ویژه ای به محمد بن نایف، ولیعهد سابق دارد که به شدت از سوی بن سلمان محدود شده است. افزون بر این،آمریکا همواره متهم بوده است که نقض حقوق بشر در کشورهای رقیب یا متخاصم خود را برجسته و همین موضوع را در کشورهای دوست خود، کمرنگ میکند.
یکی از مثالهایِ همیشگی منتقدان سیاست آمریکا در این باره، عربستان است که دولتهای آمریکا به دلایل مختلف از جمله روابط امنیتی راهبردی با آن در زمینۀ رعایت حقوق بشر مماشات میکنند. روشن است که دولت بایدن قصدی برای تضعیف روابط قدرتمند و از هر جهت پر سود بین آمریکا و عربستان را ندارد و آشکارا میکوشد تا ماجرای بنسلمان را از اصل رابطه با سعودیها جدا کند. حال با توجه به این که به ظاهر سلمان بن عبدالعزیز پادشاه ۸۵ ساله عربستان سعودی روی آیندۀ بنسلمان به گونهای سرمایهگذاری و حتی قمار کرده است ، آمریکا همزمان با سست کردن پایه های قدرت بنسلمان میخواهد با انتشار این گزارش؛بلندپروازیها و رفتارهای بدون قاعدۀ او را به ویژه در نقض حقوق منتقدان مدنی و سیاسی داخلی مهار کند.افزون بر این که ایالات متحده اولویت های زیادی در غرب آسیا از جمله تمایل برای بازگشت به برجام را دارد. از طرفی، عربستان همیشه نسبت به این توافق محتاط عمل کرده و به نظر می رسد یکی دیگر از گزینه های مورد بررسی بایدن می تواند کاهش مطالبه گری سعودی ها برای کاستن از لابی گری در آمریکا علیه بازگشت دوباره به برجام باشد.
دولت بایدن همچنین می تواند از عربستان سعودی خواستار بهبود روابط با اسرائیل شود و این امر می تواند شامل بیانیه ای رسمی در خصوص برقراری روابط دیپلماتیک باشد. به هرروی سیاست واقعی آمریکا در قبال عربستان هنوز در ابتدای مسیر است و ابهامات پابرجاست؛ اما به نظر میرسد ریاض و شخص ولیعهد روزهای سختی پیش رو دارند. شاید اتخاذ سیاستهای آمریکا درباره عربستان که قرار است فردا اعلام شود از ابهامات بکاهد.
زندگی کوتاه خاطرات پس از مرگ
رضا دهکی در روزنامه ابتکار نوشت:
یاران دیرین مجله «فیلم» از آن جدا میشوند، سینما «عصر جدید» تعطیل میشود، چراغ باشگاهی قدیمی و ریشهدار خاموش میشود، خانه احمد محمود نویسنده شهیر خوزستانی تخریب میشود و هنرمند یا ورزشکاری که سالها برای مردم خاطره ساخته میمیرد. این رویدادها هر چند همگی در روزها و هفتههای اخیر رخ دادهاند، اما هر بار با تغییر نامها به شکل مکرر اتفاق میافتند. اگر امروز «فیلم» در چالش بودن یا نبودن قرار میگیرد، پیشتر «گلآقا»یی هم بود که تعطیل شود. اگر سینما «عصر جدید» دیگر سینمای خاطرات قدیمی تهرانیها نیست، دهها سالن تئاتر و سینما در سراسر کشور بودهاند که قافیه را به سیدی، دیویدی، ویاودی و پردیسهای سینمایی مدرن باختهاند و درهایشان بسته شده است. خانه احمد محمود هم تنها بنای حاوی روح جغرافیای فرهنگی و ادبی ایران نیست که خراب میشود و بسیار از این بناها وجود دارد که زیر تیغ تخریبند. در این میان شاید این نکته قابل طرح باشد: یاد این فقدانها و دوستداشتنیها، پیش از مرگ و پایانشان کجا بود؟
نوستالژی برای اغلب ایرانیها حس و حال ویژهای دارد. ضربالمثل «سال به سال دریغ از پارسال» به تنهایی نشان میدهد که ایرانیها چه قدر در بند گذشتهاند. برای کسانی که حتی از کمبودها و سختیهای دهههای گذشته در ذهنهایشان نوستالژیهای دوستداشتنی ساختهاند، چنین تحلیل پر بیراه نیست. این نوستالژیبازی اما در ایران در سالهای گذشته تشدید شده است. شبکههای اجتماعی با از زیر خاک بیرون کشیدن عناصر نوستالژیک به این حس رنگ تازهای دادند تا جایی که حتی کتابهای خاطرهبازی و نوستالژی با تصاویر از عناصر یادآور گذشته – اغلب دهههای ۶۰ و ۷۰ – منتشر شد و صداوسیما هم سوار بر این موج به پخش برنامههایی همچون «نقره»، «چهل تکه» و «کارتونهای دهه ۶۰» پرداخت. این روزها حتی در حوزه مارکتینگ سخن از ترند شدن «نوستالژی مارکتینگ» به عنوان یکی از راههای تحریک خریداران به خرید کالاست.
نکتهای که در این میان کمتر مورد توجه قرار میگیرد، عاملی است که باعث میشود اصلا این نوستالژیها به سوی نابودی سوق داده شوند: فراموشی! در تمامی این موارد میتوان دید که هر یک به هر دلیلی از حوزه توجه جامعه خارج شده، به فراموشی سپرده میشوند و فرصتی را به وجود میآورند که در این فراموشی، به محاق نابودی بروند. نه این که مثلا تخریب و عدم نگهداری مطلوب از بنای تاریخی که یک مکان شناخته شده گردشگری است رخ نمیدهد، اما یک خانه فراموش شده که ثبت ملی یا بهرهوری گردشگری و فرهنگی از آن در هزارتوی بوروکراسیها و بی مسئولیتیها و بیپولیها گم شده است، به احتمال بیشتری در معرض خرابی قرار میگیرد. به همین ترتیب نمیتوان انتظار داشت روزنامه و مجلهای که فروش ندارد، قائم به ذات سر پا بماند یا سینمای بی مشتری همچنان به نمایش فیلم مشغول باشد تا ناگهان نوستالژیهای جامعه دچار خدشه و خسران نشود.
مرگ، پایان و نهایت پدیدههای نوستالژیک در کنار افسوس و اندوه از دست دادن تکهای زنده از تاریخ، قاعدتا باید این تلنگر را هم به همه مدعیان دوستداری نوستالژی بزند که برای زنده ماند نوستالژیهایتان این شمایید که باید آنها را زنده نگه دارید و اولین قدم در این راه جلوگیری از فراموش کردنشان است. وگرنه با فراموشی این موارد، همگی یک بار مردهاند و این شور و افسوسی که در آستانه و هنگام خداحافظی ابدی با آنها رخ میدهد، مثل آخرین شعله کشیدن آتش پیش از خاموشی است؛ مثل آخرین نفس پیش از مرگ و مثل زنده شدن لحظهای خاطرات مرده. و هنگامی که چیزی در هنگام زندگی به فراموشی بمیرد، بعید است که در فقدانش هم مدتی طولانی در یاد بماند؛ چه این که با مرگ صاحبان خاطره و حافظه، همین اندک هم از یاد خواهد رفت.
چرا باید بهدنبال گفتمان «تغییر» در انتخابات ۱۴۰۰ بود
حسن رشوند در روزنامه جوان نوشت:
هر چه به عمر انقلاب اسلامی افزوده میشود و انتخابات بیشتری برگزار میکنیم، بر حجم و تعداد جریانهای غربگرا و سکولار برای مقابله با جریان مذهبی، ولایی و انقلابی افزوده و روند تقابلی آنها جدیتر و آشکارتر میشود که برخی از پیامدهای آن عبارتاند از:۱. تند شدن ادبیات سیاسی گروههای غیرهمسو؛ ۲. افزایش ضریب مسائل امنیتی و برنامههای فتنه گونه آنها؛ ۳. قطبیسازی جامعه و کاهش امنیت روانی فضای انتخابات و ۴. افزایش نقشآفرینی شبکههای اجتماعی و گسترش شایعات و دروغپراکنی توسط این شبکهها.
همچنین از دیگر آثار روند تقابلی و تشدید تلاش غرب و غربگرایان «همگرایی گفتمانها و جریانهای مخالف انقلاب اسلامی» است؛ اما در شرایطی که اکنون در آن قرار داریم و با رصد فعل و انفعالات احزاب و گروههای سیاسی برای انتخابات ۱۴۰۰ شاهد چه گفتمانهایی هستیم و کدام جریانات این گفتمانها را نمایندگی میکنند.
آنچه امروز با بررسی نظرات و تلاش گروههای سیاسی برای انتخابات ۱۴۰۰ دیده میشود، حداقل چهار گفتمان در انتخابات پیش رو قابل تصور است.
۱. گفتمان تحول خواهان ساختاری (براندازان خشونتطلب)
جریانهایی همچون سلطنتطلبان، مشروطه خواهان، چریکهای فدایی خلق، منافقین و قومیتگرایان تجزیهطلب و سایر گروههای مسلح ضدانقلاب این گفتمان را نمایندگی میکنند و با هدفی که آنها در کشور از گذشته تاکنون دنبال میکنند، چنین گفتمانی هیچگاه در بین مردم خاستگاه ندارد و هم نظام تکلیف خود را با آنها میداند و هم مردم نشان دادهاند این گروههای برانداز صرفاً «عِرض خود میبرند و زحمت ما میدارند».
چرا که هدف اصلی آنها براندازی نظام جمهوری اسلامی به هر شیوه ممکن تحت عنوان تحول ساختاری است که همواره آن را با چهار راهبرد دنبال میکنند:
الف) تحریم انتخابات به بهانه غیردموکراتیک خواندن آن در صورت وحدت جریانهای انقلابی و افزایش احتمال پیروزی جریان همراه با انقلاب مردم.
ب) تشویق غیرمستقیم به حضور مردم در پای صندوقهای رأی در صورت افزایش احتمال پیروزی غیرانقلابیون.
ج) حمایت غیرمستقیم و حتی مستقیم از کاندیداهای نزدیک به غرب.
د) بیثباتسازی و انجام تحرکات امنیتی و آمادگی جهت موجسواری بر حرکتهای غیرقانونی در آستانه، حین و پس از انتخابات.
۲. گفتمان اصلاحطلبان ساختارشکن (براندازان خاموش)
این گفتمان را جریانهای اصلاحطلب افراطی و احزاب تند آنها و گروههایی از براندازان غیرمسلح همچون نهضت آزادی و ملی – مذهبیها نمایندگی میکنند. هدف اصلی آنها، تغییر ساختاری نظام از راه دموکراتیک و انتخابات است؛ آنگونه که خودشان احساس میکنند نظام حاکم در بستر آن دچار تحول و استحاله و در نهایت منجر به براندازی خواهد شد. این جریان برای رسیدن به هدف خود چند محور را در دستور کار قرار میدهد:
۱. معرفی توان دفاعی و نظامی کشور به عنوان بزرگترین اشتباه نظام.
۲. معرفی نظارت استصوابی به عنوان مانع اصلی چرخش نخبگان.
۳. زیرسؤال بردن دستاوردهای نظام به گونهای که نظام در ۴۲ سال گذشته هیچ دستاوردی نداشته است.
با عنایت به چرخش ناگهانی این گفتمان از تحریم به مشارکت فعال در انتخابات ۱۴۰۰، یک سؤال مهم به چرایی این چرخش بازمی گردد که در پاسخ آن باید گفت که این گروه پس از شکست ترامپ و به قدرت رسیدن «بایدن» و معرفی ترامپ به عنوان عامل اصلی مشکلات کشور در شکست برجام و... انتخابات را بستر مناسبی برای رسیدن به هدف خود میداند.
۳. گفتمان محافظهکار (طرفداران وضع موجود)
جریانهای سیاسی مدافع این گفتمان عبارتاند از: اعتدالیون و طرفداران دولت مستقر، کارگزارانیها که خودشان را بهبودخواه معرفی میکنند، و اصلاحطلبان میانهرو.
هدف اصلی این گفتمان حفظ وضع موجود و ادامه دولت فعلی است که با راهبرد معرفی نامزدی میانهرو و تلاش برای استفاده از ظرفیت جریان اصلاحات و ایجاد سایش در اصولگرایان برای جذب آنها را دنبال میکنند.
۴. گفتمان تغییر (اصیلترین گفتمان)
طرفداران این گفتمان، شامل گروههایی همچون شورای نیروهای انقلابی، شورای وحدت با محوریت جامعه روحانیت، گام دومیهای انقلاب، تحول خواهان انقلابی (جمعیت ایثارگران، جمعیت جانبازان و جمعیت رهپویان) است.
هدف اصلی این گفتمان، تغییر شرایط و وضعیت موجود به منظور کارآمد سازی نظام و تحقق اهداف بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی است که با راهبرد «گفتمان حداکثری گروههای انقلابی» پیگیری میشود. این گفتمان مدعی است با توجه چالشهای موجود در کشور نیاز به یک پوستاندازی در عرصه مدیریتی کشور هستیم تا با توجه به راهبرد نظام در ۴۰ ساله دوم انقلاب، بتواند اهداف انقلاب و نظام را محقق کند.
اما چرا باید در این انتخابات به دنبال تغییر باشیم؟
درباره چرایی انتخاب گفتمان تغییر از سوی گروههای انقلابی و لزوم انجام آن در شرایط کنونی کشور میتوان به این موارد اشاره کرد:
۱. لزوم زمینهسازی برای تحقق اهداف بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و لزوم دولت سازی اسلامی ایجاب میکند که در نخستین انتخابات ریاست جمهوری در همین آغازین سالهای چله دوم انقلاب به نتیجهای متفاوت و مطلوب دست پیدا کرده و انرژی مضاعفی به نظام و انقلاب تزریق گردد.
۲. جهان در افق ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۴ وارد مرحله پیچیدهای خواهد شد که هر گونه عدم انسجام داخلی و ادامه وضعیت قبلی در کشور، ما را با نتایج غیرقابلپیشبینی مواجه خواهد کرد. بنابراین در شرایطی که رئیس جمهور جدید امریکا با مهره چینیها و مواضع خود در سیاست خارجی و برجام بهدنبال سیاست پیچیدهای علیه ایران است لازم است گفتمانی کشور را نمایندگی کند که در مقابل غرب و امریکا تسلیمپذیر نباشد.
۳. شرایط منطقه و مقاومت و لزوم خروج نیروهای امریکایی از منطقه از مواردی است که با انتخاب این گفتمان قابل تحقق خواهد بود. تحقق مطالبه مقام معظم رهبری در خروج امریکا از منطقه و پیروزی مقاومت در سوریه و یمن منوط به وجود یک دولت انقلابی و پیادهسازی گفتمان آن در ایران است.
۴. شرایط بد اقتصادی و وضعیت دشوار معیشت مردم میطلبد که گفتمان تغییر که گفتمان کار و تلاش خواهد بود در دوره جدید با اتکا به آن، مشکلات کشور و مردم مرتفع یا حداقل کاهش یابد.
چراکه ادامه این شرایط به فاصله بیشتر مردم از نظام و نومیدی از داخل منجر میشود و این چیزی است که در این مقطع، بیش از هر زمان دیگر به آن نیاز داریم تا بتوانیم اشتباهات انجام شده در مسیر انقلاب اسلامی بهویژه طی سالهای اخیر را اصلاح و اعتماد آسیب دیده به نظام و انقلاب را ترمیم کنیم.
بر همین اساس است که تغییرطلبان، ایده شکلگیری دولت جوان حزباللهی را در دستور کار قرار دادهاند تا با ایجاد تغییراتی در رویههای جاری، مشکل کارآمدی نظام اسلامی را در اولین انتخابات ریاست جمهوری گام دوم حل کنند.
انتهای پیام/ک
نظر شما