برنامه تلویزیونی جهانآرا با حضور شهریار زرشناس نویسنده و پژوهشگر و داریوش سجادی فعال سیاسی و رسانهای مقیم آمریکا و با موضوع «بررسی وضعیت آمریکا در دوران پسا ترامپ » از شبکه افق سیما به صورت زنده به روی آنتن رفت.
زرشناس در ابتدای این برنامه با اشاره به زمینههای ظهور ترامپ گفت: اقتصادهای سرمایهداری هر وقت دچار بحرانهای حاد می شوند دو گرایش قوی و ضعیف در آن ها پدید می آید و گرایش ضعیف این است که ممکن است جریان های سوسیالیستی در آنها نیرومند شود باً این اتفاق رخ میدهد و جریانهای ناسیونالیست و شبه فاشیست در آنها قدرت میگیرد.
وی با اشاره به سلسله اتفاقاتی که منجر به حضور ترامپ شد، اظهار داشت: روی کار آمدن ترامپ نتیجه یک موج جدید جهانیسازی بود و دهه متاخر جهانیسازی از دهه ۱۹۸۰ شروع می شود و بر مبنای الگوی نئولیبرال رخ می دهد و اقتصاد آمریکا را از نظر توانمندی های صنعتی رو به تضعیف می برد و لایه های اجتماعی آمریکا را تحت فشار قرار می دهد.
زرشناس افزود: در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ موج جدید انقلاب صنعتی رخ می دهد که موج انقلاب الکترونیک است و در پی خود انقلاب انفورماتیک را شکل میدهد و این موج جدید، طبقه سرمایه دار جدیدی در آمریکا درست میکند که به آن سرمایه داران موج سوم می گویند که بیلگیتس و شرکتهایی مثل «زوم» نمایندگان آنها هستند و این جریان ها با تراست های نفتی در تقابل قرار می گیرند.
این نویسنده و پژوهشگر بر این باور است که ترامپ نماینده آن لایه ها و گروه های ناراضی هست که در لایه فوقانی سرمایهدار مالی آمریکا و هم در بدنه اجتماعی جامعه آمریکا حضور دارند، گفت: ترامپ نماینده آنها هست و آنها را بسیج می کند و در حرکت های خود مقداری در برابر موج جهانیسازی ایستادگی میکند اما با این وجود ترامپ یک شبه فاشیست است.
وی افزود: دعوایی که در آمریکا و در کل سرمایه مالی جهانی هست، دعوای دو رویکرد است. رویکردی که معتقد به تداوم جهانی سازی هست و می خواهد دولت- ملت ها را تضعیف کند و رویکردی که میخواهد بایستد و این جریان در بخش کارتل های نفتی یا زغال سنگی و فسیلی و حتی بخشی از صنایع نظامی هست و دعوای این جریان در آمریکا و اروپا است.
زرشناس با بیان اینکه سرمایه داری در مقیاس جهانی و ایالات متحده آمریکا دچار شکاف شده است و این شکاف خود را در هیئت حاکمه آمریکا خود را نشان داده و دعوای بین ترامپ و باید این را باید در این چارچوب دید، اظهار داشت: هر دوی اینها امپریالیست و مستکبر هستند و به هیئت حاکمه آمریکا تعلق دارند و هر دو ضد بشر و مدافع سرمایهداری هستند و در حوزه اقتصادی نئولیبرالاند ولی در رویکردهای استراتژیک و تاکتیکی و مایه های ایدئولوژیک مقداری با هم تفاوت دارند.
این نویسنده و پژوهشگر با بیان این که برای ما در مقیاس کلی تفاوتی نخواهد کرد چون علت اصلی مشکلات اقتصادی ما به ساخت اقتصاد شبه مدرن ما برمیگردد که میراث رژیم پهلوی برای ما هست، گفت: شبه مدرنیته در فرهنگ و اقتصاد و سیاست روند دگرگون کردن را شروع کرد و از دوران ناصری سرمایه خارجی وارد اقتصاد ما می شود و طبقه ای از ملاکین و زمینداران ایرانی تبدیل به نمایندگان سرمایههای خارجی میشوند و تضادی رخ می دهد و بسیاری از جریان غربگرای مشروطه بازتاب دهنده منافع اینها هستند.
وی با اشاره به اقتصاد شبه مدرن ایران و ویژگیهای آن اظهار داشت: اولاً سرمایهدارانه هست و تمام آفات یک اقتصاد سرمایهداری را دارد و عدم توازن ساختاری دارد و بین بخش مولد و غیر مولد آن یک دره وجود دارد و این طراحی استعمار برای همه جا هست. همچنین این اقتصاد استخراجی و کاملاً متکی به نفت است و کاملاً تک محصولی هست و مدارهای حرکت چنین اقتصادی به گونهای است که سرمایهای که تولید میکند را نمیتواند در خودش نگه دارد و بخشی از آن به سرمایه داران خارجی گره می خورد و در مدارهای وابستگی حرکت می کند.
زرشناس با تاکید بر اینکه انقلاب باید این ساختار را متحول می کرد ولی نکرد و در دهه اول انقلاب این ساخت اقتصادی کاملاً به صورت روزآمد اداره شد، اظهار داشت: یک اقتصاد سرمایه داری دِفُرمه بود که مجریانش ادعاهای چپ گرایانه الکی داشتند، اما گامی در مسیر تغییر ساختار اقتصادی انجام ندادند.
وی افزود: از سال ۶۷ و ۶۸ به بعد که اولین برنامههای توسعه ما نوشته شد، تیم کارشناس تکنوکرات - بروکرات نئولیبرال این برنامه ها را نوشت و نسخه نئولیبرالی که بدترین نسخه است کاملاً حاکم شد و این روند شروع شد که تحریمها آخر این خط است.
این نویسنده و پژوهشگر با اشاره به اظهارات رئیس جمهور در سال ۹۲ مبنی بر اینکه ۷۰ درصد مشکلات کشور به سوء مدیریت و ۳۰ درصد به تحریمها برمیگردد، گفت: عین همین وضع را الان داریم و نسخه غلط اقتصاد در یک ساخت بیمار سوار شده و باید ساخت اقتصاد شبه مدرن ایران عوض شود.
زرشناس تاکید کرد: پیشنیاز کنار گذاشتن نسخه نئولیبرالی این هست که مجریان تکنوکرات و بروکرات شیفته این نسخه از مسند امر به کنار بروند.
وی با بیان اینکه نخبگان ما در مورد تغییر ساختار اقتصادی حرف میزنند اما در افق به همان اقتصاد نئولیبرالی نگاه میکنند، تصریح کرد: وقتی اقتصاد بلشویکی روسیه رخ می دهد بلشویکها نمایندگان صورت سوسیالیستی مدرنیته هستند و میخواهند از سرمایه داری به صورت سوسیالیستی عبور کنند و فرآیند صنعتی کردن روسیه را شروع کرده و مدل اقتصاد جدید را جایگزین مدل قبلی می کنند.
این نویسنده و پژوهشگر افزود: بعد از اینها مجموعه چالشها را دارند و یک طیف بروکراتیک -تکنوکرات شکل میگیرد و این طیف بعد به زبان اقتصاد و بعد به زبان سیاست ترجمه شده و موجب ظهور خروشچوف می شود و خط تازه ای رخ میدهد که نهایتاً روسیه را در سال ۱۹۹۱ به آنجایی برمی گرداند که قبل تر بود.
زرشناس با تاکید بر اینکه شرایط ما سخت تر از روسیه هست چون روسیه نمی خواست از مدرنیته خارج شود بلکه می خواست از صورتی از مدرنیته به صورت دیگری از آن تبدیل شود اظهار داشت: ما می خواهیم اساساً در زمین شبه مدرنیته ایرانی از وقت و زمان دینی حرف بزنیم و رویکرد دیگری را طرح کنیم و کارمان خیلی سختتر است.
وی با بیان اینکه اگر انقلاب نمی شد اساساً خیلی از این بحثها مطرح نمیشد و از آن مهمتر بسیاری از زیرساختهایی که میتواند تحول استقلال طلبانه را شکل دهند انجام شد، اظهار داشت: در دهه ۶۰ و در دهه آغازین انقلاب بزرگترین تحرک طبقاتی تاریخ ایران رخ داده و این رهاورد انقلاب است.
این نویسنده و پژوهشگر تاکید کرد: ما بدون داشتن استقلال سیاسی و سطحی از مشارکت مردمی غیر ممکن است که هیچ تغییر تعیینکنندهای بتوانیم رقم بزنیم.
زرشناس با تاکید بر اینکه انقلاب پیش نیاز اولیه هر تحول یعنی استقلال سیاسی را ایجاد کرد، گفت: در دو قرن اخیر تاریخ ایران ما استقلال سیاسی نداریم.
وی با بیان اینکه انقلاب در دو مسیر گام بر نداشت که اشتباه بزرگش بود و باید در گام دوم انقلاب اصلاح شود، تصریح کرد: انقلاب در عرصه اقتصاد در مسیر تغییر انقلابی ساخت اقتصاد شبه مدرن ایران عمل نکرد و ما در فرهنگ هم اشتباهات زیادی داریم و در این عرصه برای مجریان جنگ نرم اتوبان باز کردیم.
در بخش بعدی این برنامه داریوش سجادی فعال سیاسی و رسانهای مقیم آمریکا در ارتباط تصویری با جهان آرا در مورد برخی تحلیلهای داخل ایران مبنی بر تاثیر حضور بایدن در کاخ سفید و رفتن ترامپ در ایران اظهار داشت: یکی از بزرگترین ثمرات انقلاب اسلامی این بود که بحران عدم اعتماد به نفس را در شهروند ایرانی از بین برد و یک هویت نوینی را به شهروند ایرانی بخشید چون قبل از انقلاب هویت شبه مدرن یک جامعه ابتر را درست کرده بود که نمیتوانست استقلال سیاسی خود و نه مردم سالاری را احراز کند.
وی افزود: روسای جمهور آمریکا از جمهوری خواه یا دموکرات و اوباما یا ترامپ سرلشکران محسوب میشوند که برای فروغ داشتن در عرصه جنگ آوری نیاز به لشکر دارند و همین جامعه غرب گرایی که هویت فرهنگی خود را به فرهنگ غربی گره زده است بستر فعالیت های سرلشکران دموکرات و جمهوری خواه آمریکا هستند و تا زمانی که این بدنه اجتماعی و لشکر غرب زده در داخل کشور هستند دموکرات و جمهوری خواه به اینها چشم امید می بندد تا بتواند شیطنت های خود را ادامه دهد.
سجادی در عین حال با تاکید بر این که البته از نظر نوع رویکرد متفاوت هستند و قدر مسلم ترامپ ویژگیهای رفتاری خود را دارد ولی در ۴۲ سال گذشته هرگز در استراتژی کوچکترین احتمالی را در مواجهه با نظامی نکرده اند که مورد چالش شان است، تصریح کرد: در ۴۲ سال گذشته بیشترین شداید خود را از ناحیه دموکراتها داشتیم و حتی تحریمهای داماتو و ایسا را که کمر اقتصاد ایران را شکست، در دوران دموکراتها داشتیم.
وی افزود: آن بدنهای از تکنوکراسی ایران که دل بسته به مناسبات هویت بین الملل غربی هستند، قدر مسلم تمام تلاششان را مثل سال ۹۲ خواهند کرد تا با تقویت بدنه تکنوکراسی وابسته به غرب، با کاخ سفید همدلی کنند تا به زعم خودشان ایران را به قطار توسعه مدرنیته غربی پیوند بزنند.
این فعال سیاسی با بیان اینکه با آمدن بایدن اتفاق خاصی نمی افتد چون نمی تواند بیفتد، گفت: از دو روز پیش که باید ن در کاخ سفید مستقر شد، حداقل تا دو ماه آینده تمام ظرفیتها و توانش صرفه چینش کابینه خود و گرفتن رای از کنگره می شود و گذشته از آن سیاست خارجی در دولت بایدن اولویت خود را از دست داده است و کمر اقتصاد آمریکا به خاطر کرونا شکسته و میزان بیکاری به شدت بالا هست.کما اینکه در مراسم تحلیف بایدن دیدید که ۹۰ درصد اظهارات او مربوط به مسائل داخل کشور اعم از اقتصاد، کرونا، بهداشت و تروریسم داخلی بود.
سجادی با اشاره به اینکه معمولاً از آخر بهمن فضای انتخابات در ایران داغ میشود و هر دولتی در کاخ سفید اینقدر شعور سیاسی دارد که بداند اگر قرار باشد با ایران هر نوع برخوردی اعم از نرم یا سخت بکند باید صبر کند تا تکلیف انتخابات ریاست جمهوری در ایران مشخص شود، گفت: بنابراین من در شش ماه آینده چندان چیز خارق العاده ای نمیبینم، هرچند برخی در مطبوعات میخواهند افق روشنی را دال بر اینکه قرار است از طرف کاخ سفید گشایشی ایجاد شود ترسیم میکنند ولی من اعتقادی به این مسئله ندارم.
وی با تاکید بر اینکه اگر ترامپ آن حماقت خود را در شهادت سردار سلیمانی مرتکب نمیشد با ترامپ بهتر میشد چالش کرد چون او سیاستمدار نبود و خاستگاه کلاسیک سیاسی را بلد نبود و یک بیزینس من بود که شامه اش فقط بوی دلار و پول را حس میکرد، گفت: بایدن مستظهر به یک ساختار سیاسی کلاسیک و قوی است که افراد کارکشته ای را در حوزه دیپلماسی در کنار خود دارد.
سجادی تاکید کرد: چیزی که برای ایرانیها باید مهم باشد حضور ترامپ یا بایدن در کاخ سفید نیست و چیزی که باید برای ایرانیها مهم باشد این است که در کاخ ریاست جمهوری پاستور ایران چه کسی را گزینش می کنند.
این فعال سیاسی افزود: اگر قرار باشد برای ایران اتفاقی بیفتد در داخل می افتد و اگر سرلشکران کاخ سفید توانستند ۴۲ سال با ایران چالش خود را حفظ کنند، به اعتبار لشکری هست که در داخل ایران از بدنه هویت باخته غرب زده ایران یارگیری میکنند.
وی ادامه داد: انتخابات ۱۴۰۰ برای ایران حائز اهمیت است مشروط بر اینکه از دل این انتخابات و صندوق آرا شاهد ظهور یک شایستهسالاری شویم که بتواند بر اساس پارادایم انقلاب اسلامی مدیریت بهینه جمهوری اسلامی را در حوزه اجرایی تمشیت کند.
زرشناس: رویکرد غربگرا از میانه دهه هفتاد به گفتمان ایدئولوژیک فراگیر کشور بدل شده
در ادامه برنامه شهریار زرشناس با تاکید بر اینکه ورود سرمایه خارجی به یک کشور لزوماً به معنای این که وضع اقتصادی آن کشور را خوب کند و رونق ایجاد کند نیست، اظهار داشت: اغلب اوقات اگر این ورود سرمایه خارجی بدون مدیریت و کنترل دولت مرکزی باشد نه تنها خوب نیست بلکه بد هم هست.
وی افزود: کشور «پرو» دارای منابع زیرزمینی و معدنی هست و شیلی دریای مس هست و آنقدر ظرفیت دارد که کمپانی ها به جهت استخراج انحصاری مس دولت آلنده را سرنگون کردند و پرو فقیر ترین کشور آمریکای جنوبی هست و سرانه درآمد این کشور قابل مقایسه با ما نیست در صورتی که از نظر ذخایر و منابع طبیعی بسیار غنی هست ولی مدیریت و نسخه اقتصادی، این کشور را به یک کشور ویران بدل کرده است.
زرشناس ادامه داد: ما نفت داریم و شیلی مس دارد ولی هنوز مردم شیلی در فشار اقتصادی هستند و به خیابانها میآیند و شیلی هنوز ناآرام است.
این نویسنده و پژوهشگر با بیان اینکه من مدل ژاپن را تایید نمیکنم چون ژاپن را یک سرمایهداری امپریالیستی میدانم که در آن فاصله طبقاتی و فقر وجود دارد، گفت: کره جنوبی هم منابع معدنی آنچنانی ندارد و «جهنم کره» معروف است و فیلم «پارازیت» نمونهای از فقر در جامعه کره هست.
وی افزود: اگر کره جنوبی «سامسونگ» دارد یعنی انبوهی از مردم با دستمزدهای پایین و فشار سنگین زندگی استثمار می شوند که جوانان را به خودکشی می کشاند و به یکی از بالاترین آمار خودکشی را دارد و به خاطر سیستم اداری و سرمایه دارانه، عده اندکی سودهای کلان میبرند.
زرشناس با تاکید بر اینکه پیش نیاز این مدل توسعه به هیچ وجه ظرفیت های معدنی نیست و منابع داخلی با ظرفیت های معدنی ممکن است یک موقع تبدیل به بلا بشود، گفت: ورود سرمایه خارجی اصلاً و ابداً به این معنا نیست که رفاه می آورد و اگر سرمایه دار خارجی دو تومان میگذارد قطعاً میخواهد ۲۰۰ هزار تومان ببرد و سرمایه مالی به منظور غارت وارد میشود.
این نویسنده و پژوهشگر با تاکید بر اینکه ابدا صنعتی شدن ژاپن مربوط به جنگ جهانی دوم نیست، گفت: ماجرای صنعتی شدن ژاپن به دهه ۱۸۶۰ برمیگردد و مربوط به امپراطور «موتسویتو» میشود به طوری که ژاپنی ها در سال ۱۹۹۰ قوی هستند و شروع به دست اندازی های امپریالیستی میکنند به طوری که در سال ۱۹۰۵ روسیه را که آن موقع یک ابرقدرت بود، شکست می دهند و در جنگ جهانی اول و دوم به عنوان قدرتهای امپریالیستی برای تقسیم دنیا شرکت میکنند.
وی افزود: مدل صنعتی شدن ژاپن اولاً سرمایهدارانه هست و چون سرمایهدارانه هست با خودش فاصله طبقاتی و فقر را دارد، اما همین مدل صنعتی شدن ربطی به جنگ جهانی دوم و آمریکا ندارد و این اتفاق از سال ۱۸۶۰ رخ داده و حتی با پیشینه فرهنگی و تاریخیاش به دو قرن قبل باز میگردد.
شهریار زرشناس با بیان اینکه مصر ابداً فاقد منابع طبیعی نیست و امکانات اقتصادی دیگری چون گردشگری دارد، گفت: نفت به جای اینکه برای ما سازنده باشد مخرب شد چون امپریالیسم جهانی دست انداخت و یک رژیم کارگزار را سر کار آورد و یک مدل اقتصادی نابسامان را حاکم کرد و وضعیت ما را به این شکل درآورد.
این نویسنده و پژوهشگر با تاکید بر این که انقلاب ما را به یک موقعیت برگشت ناپذیری رساند که مردم ما می توانند تصمیم بگیرند که اگر یک گروه عدالتطلب استقلالخواه را در قوه مجریه بنشانند هیچ قدرت نظامی و کودتایی نمیتواند این را برگرداند، گفت: رویکرد ایدئولوژیک نئولیبرالی و جریان غرب گرا از میانه دهه هفتاد به گفتمان ایدئولوژیک فراگیر کشور بدل شده و تا حدود زیادی سبک زندگی را عوض کرده است و آن خط و رویکرد جهتگیری نظام دانشگاهی ما را تغییر داد.
زرشناس با بیان اینکه این گفتمان می تواند استحاله را عملیاتی کند و می تواند منجر به یک نفوذ و سیطره ایدئولوژیک شود، چنان که الان شده است، تصریح کرد: دوره اول احمدینژاد یک نقطه قوت داشت و آن اینکه میخواست به آرمانهای انقلاب برگردد و نقطه ضعف بزرگش این بود که برنامه نداشت و با یک میراث ریلگذاری شده روبرو شد و هیچ طرحی برای تغییر این ریلگذاری ها نداشت.
وی در عین حال تاکید کرد: اگر می خواست تغییر بدهد مقاومتها از ناحیه ساخت قدرت خیلی سنگین است و کانون های ثروت و قدرت که از وضع امروز و مناسبات های سرمایه داری شبه مدرن ایران منتفع می شوند، ایستادگی خواهند کرد و کرده اند.
این نویسنده و پژوهشگر با تاکید بر اینکه اگر ما انقلابی ترین فرد را به ریاست جمهوری بنشانیم این رئیس جمهور باید نسخه بدیل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی داشته باشد، گفت: این نسخه کاملا دست یافتنی است و ظرفیت هایی در جامعه ما وجود دارد که اگر بسیج و هدایت و استفاده شوند می توانیم یک نسخه انقلابی الهام گرفته از آموزه های اسلامی معطوف به شرایط ایران را هم در اقتصاد و هم در فرهنگ طراحی کنیم و از موضع دفاعی در موضع تهاجمی قرار بگیریم.
زرشناس در این حال تاکید کرد: اگر این حالت رخ ندهد تداوم حرکت اقتصادی سرمایهداری شبه مدرن نئولیبرال در ایران و تداوم سیطره رویکرد نئولیبرالی در فرهنگ، خطرات جدیدی را ایجاد خواهد کرد و استحاله گسترش خواهد یافت و ممکن است نتایج و تبعات بسیار خطرناکی داشته باشد.
وی با تاکید بر اینکه با روی کار آمدن بایدن افول آمریکا تشدید پیدا میکند ولی افول به معنی زوال نیست، گفت: چیزی که ما از آن به عنوان یک افول و بحران انحطاط فرهنگی یاد میکنیم، یک فرآیند است و زوال نقطه پایانی آن فرآیند است و آمریکا در مسیر انحطاط است.
این نویسنده و پژوهشگر با تاکید بر اینکه افول عنصر هژمونیک شدن آمریکا در نظام جهانی شرایط خاصی را ایجاد می کند، اظهار داشت: هیچ آلترناتیو دیگری مثل چین توان این را ندارد که عنصر هژمونیک شوند و برای اولین بار نظام جهانی در پی افول آمریکا ظرف ۳-۴ دهه آینده به این سمت میرود که فاقد عنصر هژمونیک شود و فقدان عنصر هژمونیک واگرایی را بیشتر خواهد کرد و این واگرایی فرصت برای ملت - دولتهای مثل کشور ما را فراهم خواهد کرد.
زرشناس تاکید کرد: رهاورد نظام جهانی و کشورهای متروپل برای کشورهای پیرامونی چیزی جز ذلت و وابستگی نیست و اگر ما به دنبال این هستیم که راحت و آزاد شویم و معیشت فراخی داشته باشیم نه ما و نه هیچ ملت دیگری این را از طریق پیوستن به نظام جهانی به دست نمیآورد.
نظر شما