خبرگزاری فارس-همدان، منطقه غرب آسیا بدون تردید یکی از مناطق استراتژیک و حیاتی در جهان است چرا که منبع اصلی تولید انرژی به حساب میآید و کشورهای آسیایی، اروپایی و آمریکایی همواره به آن نیازمند هستند. خلیج فارس، تنگه هرمز و در نهایت اقیانوسهایی که دریچه ورودی به جهان دیگر محسوب میشوند متغیرهای ثابت معادلههای جهانی هستند که همواره مورد توجه قرار میگیرند.
از همین رو کشورهای استعمارگر، با توجه جدی به آن و البته بهانههای مختلف سعی در ایجاد پایگاههای متعدد در کشورهای منطقه دارند از جمله تأمین امنیت جهانی و یا توسعه و حفاظت از حقوق بشر.
سؤالی که در این حوزه مطرح میشود و پاسخ به آن میتواند واقعیتهای پشت پرده را عیان سازد این است که پیش از تولد آمریکا که هنوز به ۱۰ قرن نرسیده، آیا در منطقه امنیت و ثبات وجود نداشت؟ و آیا منطقهای که مهد تمدنهای بزرگ جهانی است، منتظر کشوری برای تأمین امنیتشان هستند که هنوز در مقابل تاریخ جهان طفلی بیش نیست؟
به همین سادگی و با استدلالی ساده میتوان، طبلهای توخالی استکبار را عیان ساخت. استکبار با بحرانسازی پا به منطقه گذاشت و زمانی که بهانهای برای ایجاد پایگاههای خود پیدا نکرد، به ایجاد گروهکهای تروریستی چون طالبان و داعش روی آورد تا بتواند هم کارخانههای اسلحهسازی را سرپا نگاه دارد و به همین بهانه تسلط خود را بر منطقهای حفظ کند که قلب تپنده جهان به حساب میآید.
همه چیز برای آمریکا به عنوان ابرقدرتی که پس از جنگ جهانی دوم به دنبال سهم خود از پیروزی بر آلمان نازی پا به جنوب غرب آسیا گذارد، خوب پیش میرفت تا اینکه انقلاب اسلامی، مهمترین کشور را از زیر سایه او خارج کرد و حالا خلأ بزرگی در منطقه احساس میکرد. بنابراین با ایجاد وحشت در دل کشورهای عرب منطقه و شوراندن عراق برای حمله به ایران، به بحرانآفرینی دست زد.
در این حادثه نیز با شکست مواجه شد بنابراین تنها راه تحقق اهداف شوم خود را دست یازیدن به دعواهای مذهبی و ایجاد گروهای تندرویی دانست تا اسلام را که پایه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی را تشکیل میداد، خطرناک و ضد بشری نشان دهد و جامعه جهانی را علیه این انقلاب تازه شکل گرفته متحد کند، اتفاقی که هر چه پیش رفت، کمتر به آن دست یافت و پروژه منزویسازی برعکس عمل کرد.
بنابراین آمریکا با اقدام نظامی در منطقه علیه همان دستنشاندههای خود، ناامنی در منطقه را تشدید کرد تا به حضور خود وجهه جدیدی بخشد. حمله به افغانستان و طالبان به بهانه حمله ۱۱ سپتامبر و حمله به عراق به اتهام داشتن سلاحهای کشتار جمعی، پروژه جدید آمریکا بود تا بحران در منطقه را تشدید کند.
اتفاق عجیب آنکه عامل اصلی حملههای نظامی و کشتار غیرنظامیان، جمهوری اسلامی را به عنوان آفریننده بحران در منطقه معرفی و اقداماتش را به این شکل توجیه میکند و هواپیماها و بمبافکنهای خود را که سالیان درازی امنیت را از مردم منطقه سلب کرده، نمیبیند.
بوی بیداری که در منطقه به مشام میرسد و ملتهای عرب مسلمان که به نیت استعمارگران پی برده و به عنوان خطری برای آمریکا و سران کشورهای حاشیه خلیج فارس که برای حفظ موقعیت، خود را در دامان استکبار رها میکنند؛ محسوب میشوند، نقشه جدید رونمایی میشود و داعش از دامان سران عرب منطقه سزارین میشود. این بار هم نتیجه مطلوب حاصل نمیشود و ایرانیان و ملت هوشیار منطقه در مقابل آن قد علم میکنند و به قیمت خون خود به این فتنه نیز پایان میدهند و شهیدان بزرگی چون حاج حسین همدانی و حاج قاسم سلیمانی به اسلام تقدیم میشوند.
اینک بهانهای برای ماندن آمریکا در منطقه باقی نمیماند و آنها با مشکلات داخلی نیز مواجه میشوند و خودشان نسبت به دموکراسی ادعایی خود، قیام میکنند و نتایج انتخابات خود را قبول نمیکنند و سیستم انتخابات را خودشان زیر سوال میبرند.
در عمل شمارش معکوس برای پایان استعمارگران آغاز شده و پوسیدگی آنها به خوبی نشان داده میشود. روزگاری که جمهوری اسلامی تنها پرچمدار اخراج آمریکا از منطقه بود، سپری شده و استمرار بر اهداف و آرمانها باعث شد ملتهای منطقه نیز با این آرمانها همراه شده و سعادت خود را در استقلال از دشمنان بدانند.
امروز نیز تا خروج نهایی مستکبران از منطقه فاصله چندانی وجود ندارد و تنها یک همدلی و همصدایی مسلمانان جنوب غرب آسیا کافی است تا برای همیشه بهانههای پوچ آمریکا را نابود کرده و آنها را وادار به عقبنشینی به قاره خود کند. اتحادی که به احترام خون شهدا و به برکت آن دور نیست.
-----------------
سولماز عنایتی
------------------
انتهای پیام/89033/
نظر شما