شناسهٔ خبر: 4338913 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

مهدویت و زبان دین

از آنجایی که مهدویت برای باورمندان به آن مهم بوده و نیز در هدایت و پویایی جامعه نقش مهم و تأثیرگذار دارد، لازم است اعتقاد مردم به آن بیشتر شده تا نقش آن در جامعه ملموس‌تر و کاربردی‌تر شود.

صاحب‌خبر -

پخش اول

چکیده

مباحث آینده‌نگر ـ به ویژه مباحث مهدویت ـ در تحرک و پویایی بشر و جوامع بشری، نقش مهم و بی‌بدیلی دارند. عملی‌شدن نقش مهدویت و ایفای رسالتِ آن، میان باورمندان مهدوی به دو امر بستگی دارد: اعتقاد و باور قوی به مهدویت؛ اعتقاد به واقع‌نما بودن و شناختاری‌بودن مهدویت و گزاره‌های آن.

تحقیق دو امر فوق، مهدویت را در انجام رسالت خویش که همانا پویایی و بالندگی انسان‌ها و جوامع انسانی است، کمک می‌کند.

موضوع این نوشتار امر دوّم؛ یعنی شناختاری‌بودن مهدویت است که نخست، با مطرح‌کردن عوامل زبان دین در غرب و نفی آن از ساحت مهدویت و نیز طرح رویکردهای مختلف درباره زبانِ دین، مقاله را پی می‌گیریم.

در مرحله دوّم با استمداد از براهین نقلی و عقلی، به شناختاری‌بودن گزاره‌های دینی می‌پردازیم؛ که ابتدا به شناختاری‌بودن منابعِ مهدویت؛ یعنی قرآن و روایات پرداخته و سپس به شناختاری و واقع‌نمایی مهدویت و گزاره‌های مهدویت خواهیم پرداخت.

کلید واژه‌ها: موعودگرایی، مهدویّت، فلسفه دین، زبان دین، مکتب پوزیتیویسم، تحقیق‌پذیری و ابطال‌پذیری، نمادین و سمبلیک، تمثیل‌گرایی.

مقدمه

درآمدی بر سخن

برخی مکاتب و نحله‌های فلسفی، با دست‌مایه قراردادن تجارب حسی، سودای از بین‌بُردن امور متافیزیک ـ به ویژه الهیات به معنای اخص ـ را در سرمی‌پرورانند؛ یکی با طرح اصالت تجربه، در صدد به حاشیه‌راندن ما بعد الطبیعه و دین، برآمده و دیگری با ابزار حس‌نگری به بی‌معنایی و بی‌مفهومی دین و گزاره‌های دینی فرمان می‌دهد. برخی با تشدید نزاع میان علم و دین، دین را به حاشیه رانده و اضمحلال آن را انتظار می‌کشند و گروه دیگر تنازع عقل و دین را مطرح کرده و ناکارآمدی و غیرشناختاری‌بودن دین را به رخ دینداران می‌کشند.

خلاصه اگر به همه آن مکاتب و نحله و نیز به ابزار و حیله‌های آن‌ها توجه کنیم، روشن می‌شود دست‌مایه همه آن‌ها اصالت تجربه و بها دادن به امور حسی می‌باشد.

الف. تبیین موضوع

در اتهام بی‌معنایی و غیرشناختاری گزاره‌های دینی، مهدویت و مفاهیم همسو با آن نیز از انگ بی‌مفهومی و غیر شناختاری مبرا نبوده، و گزاره‌ها و قضایای کلامی که ناظر به آینده‌نگری مهدویت هستند نیز غیرواقعی و غیرشناختاری پنداشته شده‌اند. در این نوشتار، با کنکاش در موضوع فوق و نیز تبیین دو طرف آن (زبان دین و مهدویت) به ارزیابی و سنجش مطلب می‌نشینیم.

ب. ضرورت بحث

مباحث آینده‌نگری ـ از جمله موضوع مهدویت ـ برای انسان‌ها و جوامع انسانی فواید فراوانی دارند، مهدویت و مباحث فرجام نگر، عهده‌دار ترویج امید به آینده بهتر به شمار می‌آیند؛ امیدی که در اعماق و درون همه انسان‌ها وجود دارد. و به نوعی خاستگاه فطری داشته و گرایش فطری زیربنای آن محسوب می‌شود. البته در صورتی می‌توان از مهدویت و مفاهیم همسوی آن چنین انتظاری داشت که واقع‌نما‌بودن و نیز شناختاری‌بودن آن‌ها از پیش ثابت شود؛

از این رو لازم است ابتدا زبان دین مورد تحقیق و پژوهش قرار گیرد، تا معناداری و شناختاری‌بودن گزاره‌های دینی ـ به ویژه گزاره‌های کلامی مهدوی ـ ثابت شود، تا مهدویت نقش اساسی و مهم خود را که همانا ایجاد تحرک و پویایی و بالندگی در انسان‌ها و جوامع انسانی است، ایفا کند.

ج. اهداف تحقیق

اهدافی که در این نوشتار، دنبال آن هستیم، به قرار ذیل است:

1. اثبات شناختاری‌بودن قرآن و روایات در جایگاه منابع مهدویت؛

2. اثبات شناختاری‌بودن قضایای مهدویت با دلایل خاص؛

3. بیان عوامل شکل‌گیری زبان دین در غرب و نفی آن از ساحتِ اسلام و مهدویت .

بخش اول: کلیات

اول: مفهوم شناسی

1. موعودگرایی

موعودگرایی اندیشه و باوری است فراگیر که غالب ادیان و مذاهب و مکاتب بشری به نوعی بدان باور دارند؛ یعنی روزی از روزها که همان روز موعود است، منجی و موعود برای نجات و رستگاری بشریت ظهور کرده و انسان‌ها را به آرزوی دیرینه خود می‌رساند؛ همچنین خوب و متعالی‌زیستن را از فضای ذهن و تئوری به منصه عمل آورده و آن را به تجربه بشری می‌رساند. این مهم در اسلام و باورهای دینی مسلمان‌ها در قالبِ مهدویت تبلور یافته است:

السلام علی المهدی الذی و عدالله عز و جل به الامم ان یجمع به الکلم و یلم به الشعث[1]؛

درود بر آن مهدی که خداوند عز و جل وعده ظهور او را به امت‌ها داده است که به وسیله او وحدت و یکپارچگی را جایگزین پراکندگی و تفرقه کند.

2. مهدویت

مهدویت مصدر جعلی «مهدی» است که در اصطلاح مسلمان‌ها به آمدن فردی به نام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که در آخر زمان ظهور می‌کند اطلاق می‌شود. این موضوع، از جمله باورهای اصیل اسلامی و مورد اتفاق همه فرقه‌های اسلامی می‌باشد. آینده‌نگری و نگرش به آینده مثبت در اسلام در قالب واژه مهدویت تبلور یافته است.

میان ادیان و مکاتبِ آینده‌نگر، تنها اسلام با ارائه مباحث کلی و جزیی درباره سیر تاریخی و فرجام بشریت تابلوی روشنی فراسوی بشر قرار داده است. حساسیت و توجه ویژه اسلام به مباحث مهدویت و مفاهیم همسو، از اهمیت آن در میان باورهای اسلامی حکایت دارد؛ که به همین سبب بیش از یکصد آیه و نیز بیش از دو هزار روایت درباره مباحث مهدویت در متون مقدس اسلامی آمده است.

3. فلسفه دین

فلسفه دین، دانش نوپایی است که مقسم مسائل مختلفی است؛ نظیر زبان دین، انتظار از دین، نقش دین و.... این اصطلاح، دارای تعاریف گوناگونی است[2] :

الف. هر نوع دفاع عقلی و فلسفی از مسائل دینی، فلسفه دین است[3].

ب. کوشش برای تحلیل و بررسی انتقادی اعتقادات دینی، فلسفه دین نام دارد[4].

ج. پژوهش‌های فیلسوفانه درباره آموزه‌ها و احکام و مناسک و آداب دینی را فلسفه دین می‌گویند[5].

د. طبق دیدگاه برخی نویسندگان، فلسفه دین عبارت است از ژرف کاوی فلسفی دین و کارهای جدید در این زمینه که به دو نوع تقسیم می‌شود: 1. بررسی و ارزیابی عقلانیت یا معقولیت عقاید دینی با توجه به انسجام آن‌ها و اعتبار براهین مربوط به توجیه آن‌ها 2. تحلیل توصیفی و روشن‌سازی زبان و عقیده اعمال دینی با توجه خاص به قوانین حاکم بر آن‌ها و زمینه‌های آن‌ها در حیات دینی[6].

4. زبان دین و زبان دینی

زبان دین از مسائل فلسفه دین است. و در دو حوزه معناداری و معناشناختی گزاره‌های دین بحث می‌کند[7].

تفاوت میان «زبان دین» و «زبان دینی» این است که «زبان دین» تنها به این معنا است که دین با چه زبانی سخن گفته و چگونه پیام خدا را به مردم رسانده است، در حالی که «زبان دینی» چیزی فراتر از آن می‌باشد و هر زبانی که درباره دین و مفاهیم آن، یا تجربه‌های معنوی سخن می‌گوید و نیز سخن‌گفتن با مردم، با خدا و کیفیت عبادت و مناجات با خدا را شامل می‌شود[8]. به تعبیر دیگر، میان «زبان دینی» و «زبان دین» نسبت عام و خاص برقرار است و زبان دینی در مقایسه با زبان دین از گستره وسیع‌تری برخوردار است.

در برخی کتاب‌ها و مقالات که درباره موضوع فوق به رشته تحریر در آمده است، تمایز خاصی میان «زبان دین» و «زبان دینی» قائل نشده اند؛ بلکه آن دو را به معنای واحدی به کارگرفته‌اند. البته نوشتاری که در پیش رو داریم «زبان دین» در آن به معنای عام به کار گرفته شده است؛ یعنی حوزه سه‌گانه سخن گفتنِ خدا با مردم و مردم با خدا و نقل و انتقال باورها میان مردم به کار رفته است.

5. مکتب پوزیتیویسم

 نهضت پوزیتیویسم منطقی که از سال 1920م آغاز شد، تا اندازه‌ای تداوم و تکامل سنت تجربه‌گرایانه‌ای بود که سررشته آن به دیوید هیوم باز می‌گشت. در دهه دوم قرن بیستم و در شهر وین، گروهی از دانشمندان و فلاسفه برگرد «موریتس شلیک» گرد آمدند که بعدها به اعضای «حلقه وین» معروف شدند.

در نوشته‌های اصحاب حلقه وین، منطق مفاوضه علمی و زبان علم، قاعده اصلی همه زبان‌ها و مفاوضه‌های دیگر پذیرفته شد. اعضای این حلقه، سعی کردند با ارائه معیاری دقیق و روشن، مرز گزاره‌های معنادار را از گزاره‌های بی‌معنا معین کنند و معیارهای مناسب را برای معناداری معرفی کنند[9].

پس پوزیتیویست‌های منطقی، زبان علم را نمونه شاخص یک زبان دقیق و آزمون‌پذیر می‌دانستند. بر این مبنا معیار یا ضابطه‌ای برای تمیز گزاره‌های معرفت‌بخشِ معنادار از گزاره‌هایی که چنین نیستند عرضه کردند[10].

6. نماد و سبملیک

دیر زمانی است که تفاسیر سمبلیک از آموزه‌های دینی امری مرسوم شده است. بسیاری از متفکران مسیحی، داستان توفان نوح را نه یک گزارش از اتفاقات واقعی تاریخ، بلکه طریقه ای سمبلیک برای ارائه نکاتی که به لحاظ دینی مهم هستند، تلقی کرده اند؛ مثل این که خداوند، افراد شرور را تنبیه خواهد کرد؛ ولی تحت شرایطی از خود، لطف و رحمت هم نشان خواهد داد.[11]

یا مثلاً در بحث آینده تاریخ بشر که در آن موضوع مهدویت و موعود مطرح است، مسأله اساسی این نیست که واقعاً درآینده منجی و مصلحی ظهور کرده و جهان و جهانیان را سعادتمند می‌کند؛ بلکه مهدویت و موعود، نماد و سمبلی است برای تبیین این مطلب که آینده و فرجام تاریخ، به افراد خوب تعلق داشته و عملکرد آن‌ها همیشه در صفحات تاریخ ماندگار خواهد بود؛ پس در واژگان نمادین و سمبلیک ـ بر خلاف معنا و مفهوم ظاهر الفاظ ـ به معنای دور و خارج از معنای تحت اللفظی اشاره می‌شود.

7. تحقیق پذیری و ابطال پذیری

اثبات یا ابطال‌پذیری، دو اصل از اصول بنیادین مکتب پوزیتیویسم است و براساس همین دو اصل است که گزاره‌های معرفت‌بخش و معنادار را از گزاره‌های مهمل و بی‌معنا جدا می‌کنند. آنچه اصل تحقیق‌پذیری خوانده شده است را می‌توان با اندکی جرح و تعدیل چنین بیان کرد:

حکمی که یک گزاره درباره امر واقع صادر می‌کند، تنها در صورتی یک حکم واقعی و اصیل است که با استناد به پاره‌ای وضعیت‌های اموری که به تجربه قابل مشاهده‌اند، بتوان صدق یا کذب آن را نشان داد[12].

«فلو»، فیلسوف تحلیلی‌مشرب، تقریر خاصی از اصل تحقیق‌پذیری ارائه داد و آن را در قالب اصل ابطال‌پذیری بیان کرد. براساس این مبنا، ملاک معناداری یک گزاره آن است که آن گزاره قابل ابطال باشد؛ یعنی بتوان شرایطی را تصور کرد که در آن شرایط، این گزاره صادق نباشد[13].

8. تمثیل گرایی

تمثیل‌گرایی، نظریه‌ای است که از طرف توماس آکوییناس ارائه شده است. این نظریه، حد وسط دو دیدگاه اشتراک معنوی و اشتراک لفظی درباره الفاظ به کار رفته در متون دینی و نیز در کلام انسان‌ها در توصیف خدا است. «آکوییناس» معتقد بود لفظی مانند «عادل» وقتی هم بر مخلوق اطلاق می‌شود و هم بر خالق، مشترک معنوی نیست (یعنی معنای آن، در هر دو مورد، دقیقاً یکسان نیست)؛ امّا مشترک لفظی هم نیست (یعنی چنین نیست که دو معنای کاملاً متفاوت داشته باشند؛ مثل وقتی که واژه «داغ» را هم برای توصیف غذا به کار می‌بریم هم برای مسابقه اتومبیل‌رانی).

میان عدالت الهی و عدالت انسانی ارتباطی وجود دارد؛ یعنی میان یکی از صفات خداوند و یکی از صفات انسان‌ها شباهتی وجود دارد. به دلیل همین شباهت است که محمول عادل، مشترک لفظی نیست. البته به دلیل تفاوت‌هایی که میان خدا و انسان‌های متناهی وجود دارد، این محمول، مشترک معنوی هم نیست؛ بلکه چنان‌که آکوییناس نشان می‌دهد، به نحو تمثیلی مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ یعنی شباهت در عین تفاوت و تفاوت در عین شباهت[14].

مهم‌بودن نظریات توماس آکوییناس، به این دلیل است که در واقع پاسخی است به ایرادهای متداول فلاسفه لااردی که می‌گفتند چون بیانات دینی غالباً دارای مفهومی غیر از مفهوم معمولی‌اند، پس این بیاناتِ دینی، یا بی‌معنا هستند یا خیالی و وهمی[15].

دوم: طرح مسأله

در متون مقدس ما، با گزاره‌های مختلفی نظیر گزاره تاریخی، حکایت‌های اعجاب‌آور، بیانیه‌های حقوقی، پیشگویی‌ها، ارزشیابی‌ها، تأملات کیهان‌شناسی و گفته‌های کلامی مواجهیم.

در نوشته‌های مذهبی، قوانین رفتار، حکایت‌ها، شرح حال و توصیفاتی درون‌نگرانه از شهود و تجربه دینی وجود دارد[16].

همه این گزاره‌ها و اظهارها ـ برخلاف برخورداری از تنوع و تکثّر ـ روح یگانه ای دارند که مانند رشته اتصالی همه آن‌ها را به هم پیوند می‌زند. به همه آن‌ها یک جهت واحد داده است. همه این بیانات در تعقیب اهداف دینی و برای بیان مقاصد دینی به کار می‌روند[17].

از جمله آن ها، گزاره‌های آینده‌نگر و مهدویت است که در متون دینی در قالب گزاره‌های تاریخی، کلامی و نیز در قالب پیش‌گویی‌ها رخ نموده است.

تحلیل و تبیین گزاره‌های فوق از لحاظ معناداری و معنا‌شناختی در حیطه مسئولیت زبان دین است. گزاره‌های معنادار از گزاره‌های بی‌معنا و نیز شناخت بیانات دینی از لحاظ سبک سخن با معیار و الگوی زبان دین تبیین می‌شوند.

البته هر گونه بحث درباره مسائل علمی از جمله زبان دین، به درک درست از صورت مسأله و شناخت صحیح به مسأله، تقسیم و شقوق آن به مسائل ریزتر و سؤالات جزیی مشروط است. در این نوشتار که زبان دین با موضوع مهدویت مورد ارزیابی و کنکاش قرار خواهد گرفت، لازم است ابتدا درباره ارتباط آن دو، طرح مسأله شود تا با ایجاد زمینه، به جوانب بحث، بهتر پرداخته و زودتر به نتیجه مطلوب رهنمون شویم.

1. زبان منابع گزاره‌های مهدویت نظیر قرآن و روایات، شناختاری است یا غیرشناختاری؟

2. مقوله مهدویت که بیش از یکصد آیه در قرآن و بیش از دوهزار روایت عهده‌دار تبیین آن هستند، نمادین و سمبلیک است یا شناختاری و معرفت‌بخش؟

3. خداوند، در قرآن به انسان‌های مؤمن وعده داده است که آینده تاریخ به آن‌ها تعلق دارد؛ و اگر این وعده را غیرحقیقی و غیرشناختاری بپنداریم، چگونه حکمت و عدالت الهی توجیه می‌شود؟

بخش دوم: زبان دین و شناختاری‌بودن گزاره‌های مهدویت

هر نویسنده یا گوینده‌ای برای بیان مطالب خود، شیوه‌ای برمی‌گزیند و ویژگی‌های خاص را به کار می‌گیرد که در اصطلاح، «سبک سخن» نامیده می‌شود. در هر سبکی برای رساندن یک پیام گونه‌ای خاص از توضیح، تبیین و ارائه وجود دارد. این سبک، گاه رازدار، رمز‌آلود و مبهم و زمانی آشکار و واضح می‌باشد. سخن، گاهی به زبان عادی و محاوره عرفی و همه‌فهم، ادا می‌شود و از شیوه‌های رمزی و تمثیلی به دور است و زمانی به عکس، زبانی خاص، فنی و پیچیده دارد؛ به طوری که پاره‌ای اوقات، معانی مورد نظر در قالب مفاهیم دیگری که منظور نیست، طرح می‌شود؛ از این رو کسی که برای کشف معنای یک متن تلاش می‌کند، باید نخست، شیوه بیانی و سبک خاص متن را کشف کند، سپس با این دست‌مایه به کشف معنا بپردازد؛

چرا که در غیر این صورت نخواهد توانست قصد واقعی گوینده یا نویسنده را تشخیص دهد[18]. پس برای کشف معنای گزاره‌های مهدویت و تشخیص معرفت‌بخش بودن یا نبودن آن، نخست لازم است زبان دین، ماهیت و چیستی آن و نیز اقوال و دیدگاه‌های پیرامون آن تبیین شود و نیز قلمرو نفوذ آن بررسی شود؛ در مرحله دوم شیوه و سبک سخن در متون مقدس اسلامی که حاوی گزاره‌های مهدویت است، مشخص شود تا بتوان بهتر به شناختاری و غیرشناختاری‌بودن گزاره‌های مهدویت پی بُرد.

اول: حوزه زبان دین

حوزه زبان دین، گستره نفوذ کاربری زبان دین است؛ یعنی وقتی سخن از زبان دین و مباحث پیرامون آن مطرح می‌شود، چه قلمرویی تحت پوشش آن قرار می‌گیرد؟ زیرا در زبان دین، سه حوزه مطرح است: سخن گفتن خدا با انسان، سخن گفتن انسان با خدا و نیز سخن گفتن انسان با انسان دیگر درباره باورهای دینی. به تعبیر دیگر، اگر بخواهیم حوزه سه‌گانه فوق را با تفصیل مطرح کنیم، چنین می‌گوییم:

1. زبانی که دین برای رساندن پیام خود به مردم از آن، استفاده کرده است؛

2. زبانی که آدمیان، در مناجات با خدا و عبادت او از آن بهره‌برداری می‌کنند؛

3. زبانی که آدمیان، برای بیان تجربه‌های دینی، یافته‌های معنوی یا اعتقادات خویش به کار می‌گیرند.[19]

چنان‌که در مفهوم‌شناسی گذشت، طبق برخی دیدگاه ها، میان زبان دین و زبان دینی تفاوت است؛ آن جا که تنها شیوه و سبک سخن‌گفتن دین با مردم، ارزیابی و کنکاش می‌شود، زبان دین اطلاق می‌شود و اگر به بیان و تحلیل سبک سخن درباره هر سه حوزه بپردازیم، زبان دینی اطلاق می‌شود.

در این نوشتار که به دنبال تحلیل گزاره‌های مهدویت در قرآن و روایات بوده و نیز در ارزیابی شناختاری و غیرشناختاری ‌بودن آن‌ها هستیم، بیشتر با حوزه اول سر و کار داریم؛ اما در استعمال الفاظ «زبان دین» یا «زبان دینی» تفاوتی در به کار گیری آن‌ها لحاظ نکرده و آن دو را در قالب واژگان مترادف تلقی کرده‌ایم.

دوم: عوامل شکل‌گیری زبانِ دین در غرب و نفی آن‌ها از ساحتِ اسلام و مهدویت

فرایند اصطلاح زبانِ دین دارای فراز و نشیبی بوده است. از نظریه سلبی «ابن میمون»[20] گرفته تا نظریه تمثیلی «توماس آکوییناس»[21] که به شناختاری‌بودن زبان دین منجر شده. در قرن بیستم زبان دین از مقوله معنا‌شناختی به مقوله معناداری منتقل شد. این امر، سبب بروز دیدگاه اصالت تجربه شد که در قالب پوزیتیویسم[22] رخ نمود و نیز ظهور دیدگاه نمادگرایی[23] «پل تبلش» و نظریه کارکردگرایی[24] که به غیرشناختاری زبان دین رأی داده‌اند. این‌ها همه از فراز و فرود زبان دین در جوامع غربی حکایت دارد.

این فراز و فرود، بی‌علت نبوده است؛ بلکه به سبب بروز برخی دیدگاه‌های معرفتی و برخی تفسیرهای نابجا از وحی و نیز تعارضهایی که میان دین مسیحیت و باورهای آن و علم و عقل رخ نموده است. در ذیل به بیان برخی از آنها می‌پردازیم و در آخر با دلیل و برهان، عوامل فوق را از ساحت مقدس اسلام و مهدویت دور خواهیم کرد.

1. تعارض علم و دین

از عواملی که زبان دین (به معنای خاصی که در غرب مطرح است) را به سوی غیرشناختاری‌بودن سوق داده و سبب بروز دیدگاه‌هایی نظیر مکتب پوزیتیویسم و نمادگرایی شد، تعارض میان نظریه‌های علوم تجربی و معارف دینی بود. در تحول اخیر علمی غرب، بسیاری از قضایای مسلم، قطعیت خود را از دست داد و چه بسا خلاف آن، قطعی شد؛ در حالی که برخی قضایای دگرگون‌شده، از باورهای مسلم آیین کلیسا و محتوای کتاب مقدس بود.

مثلاً داروینیسم ثبات انواع را انکار کرد و انسان را تحول‌یافته از موجود پست‌تر دانست و بدین وسیله خلقت انسان از آدم و حوا دستخوش ناباوری شد. همچنین سکونِ زمین که مدت‌ها محور جهان معرفی شده بود، باطل اعلام گردید و ثابت شد که زمین، بسان دیگر سیاره‌ها، به گرد خورشید می‌گردد.

متکلمان مسیحی، در برخورد با این تعارض‌ها راهی جز این ندیدند که زبان دین را مطرح کنند و آیات وارده در کتاب مقدس را ناظر به بیان واقع ندانند؛ آن عبارات را از حالت خبری بیرون آورند و برای آن‌ها یک رشته معانی انشایی، تخیلی و تمثیلی بیندیشند.[25]

2. تعارض عقل و دین

دین مسیحیت دارای عقاید و باورهایی است (نظیر تجسد، گناه جبلی و فدیه) که با اصول عقلی در تعارض و تهافت است. این تعارض به حدی است که دین مسیحیت و اصول اعتقادی آن به چالش کشیده شده است. متکلمان و فیلسوفان مسیحیت، در دفاع از باورهای مسیحیت و رفع تعارض دست به دامن زبان دین زده‌اند و آنان به نحوی معارف دینی را از معارف عقلی جدا دانسته و آن‌ها را در دو حوزه جدا از هم تعریف کرده‌اند. در نتیجه، عقل و وحی، دو منبع مستقل هستند و هنگام تعارض میان آن دو، جانب عقل تقویت می‌شود. این نگرش، به روشنفکران قرن هیجدهم و پیروان آن‌ها اختصاص دارد[26].

3. دوگانگی در مفهوم محمول‌ها

عامل دیگری برای طرح مسأله زبان دین (به اصطلاح خاصی که در غرب مطرح است) مسأله اختلاف کاربردی محمول‌های گزاره‌ها، درباره انسان و خدا است؛ برای مثال می‌گوید: انسان سخن گفت، سپس می‌گوید: خدا سخن گفت؛ مسلّماً «سخن‌گفتن» درباره هر دو، نمی‌تواند یک معنا داشته باشد[27].

تحلیل معنا‌شناختی این اوصاف و تبیین چگونگی اطلاق این اوصاف بر خدا، یکی از اصلی‌ترین مشکلات و ابهام‌های زبان دینی را تشکیل می‌دهد.

به طور مثال در همین «تکلّم»، نمی‌توان ملتزم شد وقتی می‌گوییم «خدا سخن می‌گوید» این سخن‌گفتن دقیقاً به همان معنایی باشد که درباره خودمان یا انسان‌های دیگر همنوع خودمان به کار می‌رود (سخن گفتن با زبان و با مرتعش‌شدن تارهای حنجره و انفجار هوا در فضای دهان).

پس سخن‌گفتن، درباره خدا معنای دیگری دارد؛ ولی ما چگونه می‌توانیم به آن معنای دیگر دست پیدا کنیم؟ چاره‌ای نداریم جز آن که در معنای روزمره و رایج این الفاظ که مشتمل بر لوازم امکانی و مادی است تصریف کرده و پس از این دخل و تصرف‌ و دستیابی به معنای جدید ثانوی، آن را بر خدا حمل نماییم[28].

فیلسوفان و متکلمان غربی برای اثبات دوگانگی اوصاف مشترک میان خدا و انسان و برای توجیه مفهوم دوگانگی، به نظریه‌هایی نظیر تمثیل‌گرایی و غیره در قالب زبان دین روی آوردند.

اگر امروزه می‌بینیم اندیشه معاصر مسیحی به بحث «زبان دینی» پرداخته و آن را یکی از مهم‌ترین مباحث فلسفه دین قرار داده است، ناشی از همین تنگناهای عقیدتی است؛ بنابراین آنچه دانشمندان مسیحی در باب زبان دینی مطرح می‌کنند اولاً مربوط به آیین مسیحیت و نگاه خاص آن به دین است و ثانیاً در راستای حل مشکلات عقیدتی‌شان پی‌ریزی شده است؛ از این رو، چنین بحث‌هایی در حوزه معارف اسلامی باید با دقت فراوان و براساس باورهای اسلامی طرح شود.[29]

نفی عوامل زبان دین، از ساحت مهدویت

در دوران بعد از ظهور، با تشکیل حکومت جهانی، اسلام با همه آموزه‌ها و تعالیمش، در جامعه پیاده می‌شود و انسان‌ها با قبول جهان‌بینی و ایدئولوژی اسلامی و عملی‌کردن آن ها، به تکامل و رشد غیر قابل وصفی نایل می‌آیند. رشد علوم و تکامل عقول در دوران حکومت جهانی به حدی است که تصور آن برای انسان‌های قبل از ظهور غیرممکن است.

عامل اصلی برای رشد و تعالی پایه‌های معرفتی مردم، خود حکومت جهانی و ساختار و برنامه‌ریزی‌هایی است که از ناحیه آن پی‌ریزی می‌شود. پایه‌ها و مبانی معرفتی در حکومت مهدوی براساس مبانی اسلام شکل می‌گیرد؛ از این رو نه تنها با اصول و نظریه‌های علمی در تعارض نیست، بلکه در جهت تکامل و تعالی آن ها، حرکت کرده و با استمداد از معارف وحی و قرآن، استعدادهای عقلی و علمی بشر را هر چه بیشتر شکوفا می‌کند.

از امام صادق علیه السلام نقل شده است:

علم، از 27 حرف تشکیل می‌شود؛ همه آنچه پیامبران آورده‌اند، دو حرف است و انسان‌ها تاکنون بیش از این دو حرف نشناخته‌اند. هنگامی که قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف ما قیام کند، 25 حرف دیگر را آشکار سازد و میان مردم گسترش دهد و آن دو حرف را به آن‌ها ضمیمه کند، تا 27 حرف را گسترش داده باشد. [30]

همچنین درباره تکامل عقول از امام باقر علیه السلام نقل شده است:

هنگامی که قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می‌گذارد؛ پس نیروهای عقلانی مردم را تمرکز دهد و خرد و اندیشه‌های بشر را به کمال رساند. [31]

از روایات فوق، فهمیده می‌شود که پایه‌های معرفتی مردم در دوران حکومت مهدوی، رشد فزاینده‌ای می‌یابد و شناخت مردم از طبیعت و ماورای آن کامل می‌شود. تعارض و تهافتی که در دوران معاصر میان معارف علمی و عقلی با معارف دینی بروز کرده است ـ و باعث شکل‌گیری زبان دین شده تا غیرشناختاری و غیرمعرفتی‌بودن گزاره‌های دینی را توجیه کند ـ رخت برمی‌بندد؛

زیرا وقتی مبانی معرفتی مردم، بر اصول صحیح پی‌ریزی شده و ابزارها و زمینه‌های لازم، برای شکوفایی استعدادهای علمی و عقلی مهیا شود و حکومت مهدوی و ساختار آن نیز ـ با اصول صحیح اسلامی و برگرفته از مبانی وحیانی ـ به ترغیب و تحریص مردم بپردازد، بی‌شک، علوم و عقول مردم رشد صحیحی یافته، بدون تعرض با مبانی دینی، بلکه در راستای داده‌های وحیانی، به رشد روزافزون خود ادامه خواهد داد.

درباره عامل سوّم که دوگانگی در مفهوم اوصاف مشترک میان انسان و خدا است، در قسمت طرح دیدگاه‌های متفکران اسلامی درباره زبان دین، سخن خواهیم گفت.

پی نوشت ها:

[1]. مفاتیح الجنان، زیارت صاحب الامر.

[2]. آیت‌الله سبحانی، جعفر، مجله «کلام اسلامی»، شماره مسلسل 23، ص 4؛ هیک، جان، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالکی، ص 14.

[3]. هاسپرز، جان، فلسفه دین، ص 21 و 22.

[4]. پترسون، مایکل، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی، ص 27؛ باربور، ایان،علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص12.

[5]. هب برن، و رونالد، فلسفه دین، ترجمه دکتر همایون همتی، ص 221؛ مجلهقبسات، ش2، ص 36.

[6]. میرچاد الیاده، دین پژوهی، دفتر دوم، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص 271.

[7]. علی زمانی، امیرعباس، خدا، زبان و معنا، 1381، ص 24 و 65.

[8]. هادوی تهرانی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، ص 310.

[9]. علی زمانی،امیرعباس، خدا، زبان و معنا، 1381، ص 167؛ خرمشاهی بهاءالدین، پوزیتیویسم منطقی، 1378، ص 3؛ بروان، کالین، فلسفه و ایمان مسیحی، ترجمه طاطه وس، میکائیلیان، ص 171.

[10]. پترسون، مایکل، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی، ابراهیم سلطانی، ص 261.

[11] . لگنهاوزن، محمد، دین و چشم اندازهای نو، ص 53.

[12]. پترسون، مایکل، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی، ابراهیم سلطانی، ص261.

[13]. استرول، آوروم، متافیزیک و فلسفه معاصر، ترجمه سیدجلال‌الدین مجتبوی، ص 276.

[14]. پترسون، مایکل، عقل و اعتقاد دینی، ص255.

[15]. براون، کالین، فلسفه و ایمان مسیحی، ترجمه طاطه‌وس میکائیلیان، ص 20.

[16]. لگنهاوزن، محمد، دین و چشم‌اندازهای نو، ص41.

[17]. علی زمانی، امیرعباس، خدا زبان و معنا، ص 14.

[18]. هادوی تهرانی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، ص 298.

[19] . همان، ص 310.

[20]. دیویس، براین، فلسفه دین، ترجمه ملیحه صابری، ص17.

[21]. پترسون، مایکل، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی، ابراهیم سلطانی، ص 255.

[22]. پیلین، دیوید، مبانی فلسفه دین، ص397.

[23]. لگنهاوزن، محمد، دین و چشم‌اندازهای نو، ترجمه غلامحسین توکل، ص53.

[24]. علی زمانی، امیرعباس، خدا، زبان و معنا، ص 217.

[25]. آیت الله سبحانی، جعفر، مجله کلام اسلامی، ش 23، ص 18.

[26]. نقد و نظر، دین و عقلانیت، س 7، ش1 و 2، (زمستان 1379 و بهار 1380)، ص 3.

[27]. آیت الله سبحانی، جعفر، مجله کلام اسلامی، ش 23، ص 19.

[28]. محمد رضایی، محمد، جستارهایی در کلام جدید، ص 249 ؛ آیت الله سبحانی، جعفر، مجله کلام اسلامی، ش23، ص25.

[29]. هادوی تهرانی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، ص315.

[30]. العلم سبعه و عشرون حرفاً فجمیع ما جاءت به الرسل حرفان فلم یعرف الناس حتی الیوم غیر الحرفین فاذا قام قائمنا اخرج الخمسه و العشرین حرفاً فبثها فی الناس و ضم الیها الحرفین حتی یبثها سبعه و عشرین حرفاً (مجلسی، محمدباقر،بحارالانوار، ج 52، ص 336).

[31]. اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد، فجمع به عقولهم و اکمل به احلامهم (همان، ص 336).

منابع و مآخذ

1. قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند.

2. آملی کفعمی، محمد، بلدالامین، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان.

3. باربور، ایان، علم و دین، بهاءالدین خرمشاهی، سوم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1379ش.

4. گیلسر، نرمن، فلسفه دین، حمیدرضا آیت‌اللهی، حکمت، اوّل، 1384ش.

5. شیرازی، صدرالدین محمد، اسفار، ج1، ص 6، بیروت.

6. طباطبایی، سید محمد حسن، المیزان فی تفسیرالقرآن، موسسه الَاعلمی للمطبوعات، بیروت.

7. هیک، جان، فلسفه دین، بهزاد سالکی، اول، تهران، الهدی، 1376ش.

8. هادوی تهرانی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، اول، قم، خانه خرد، 1377ش.

9. محمد رضایی، محمد، جستارهایی در کلام جدید، اول، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها، 1381ش.

10. مجله تخصصی کلام اسلامی، ش 31 و 32، پاییز سال 1378.

11. لگنهاوزن، محمد، دین و چشم‌اندازهای نو، اول، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1376ش.

12. پترسون مایکل، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، طرح نو، 1377ش.

13. پیلین، دیوید، مبانی فلسفه دین، گروه مترجمان، بوستان کتاب، 1383ش.

14. براون، کالین، فلسفه و ایمان مسیحی، طاطه‌وس میکاییلیان، اول، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1375ش.

15. علی زمانی، امیرعباس، خدا، زبان و معنا، اول، آیت عشق، 1381ش.

16. خرمشاهی بهاءالدین، پوزیتیویسم منطقی، دوم، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1378ش.

17. کتاب نقد و نظر، دین و عقلانیت، دفتر تبلیغات اسلامی، ش اول و دوم، زمستان 1379ش و بهار 1380ش.

18. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت، ج52 و 53.

19. علامه طباطبایی، سیدمحمدحسین، رسالت تشیع در دنیای امروز.

20. مهدی‌پور، علی‌اکبر، او خواهد آمد، نهم، رسالت، 1418ق.

21. هاسپرز، جان، فلسفه دین، ترجمه مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی قم.

22. کُربَن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، جواد طباطبایی، کویر، 1349ش.

23. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تنسیم، اول، اسراء، ج7، 1384ش.

24. صدوق، علی، عیون اخبارالرضا علیه السلام، قم، جان، 1378ق.

25. نعمانی ابواسحاق، کتاب الغیبه، جواد غفاری، اول، کتابخانه صدوق، 1363ش.

26. طوسی، حسن، کتاب الغیبه، قم، مؤسسه معارف اسلامی، 1411ق.

27. سبزواری، هادی، رسائل، با مقدمه سیدجلال‌الدین آشتیانی.

28. مطهری، مرتضی، شرح منظومه، اول، تهران، حکمت، 1360ش.

29. دیویس، براین، فلسفه دین، ملیحه صابری، اول، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1378ش.

30. مجله اندیشه حوزه، دین پژوهشی، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، شماره اول و دوم، 1381ش.

31. صافی، لطف‌ا...، منتخب‌الاثر، معصومیه، 1421ق.

32. خسرو پناه، عبدالحسین، کلام جدید، اول، دفتر تبلیغات، 1379ش.

حجت‌الاسلام والمسلمین حسین الهی نژاد

ماهنامه انتظار موعود - شماره 20

ادامه دارد ...

نظر شما