شناسهٔ خبر: 42931550 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: هنرآنلاین | لینک خبر

کربلایى شده ماندیم همه پاى حسن / لطف مولای کرم بنده‌نواز است هنوز / معرفی 10 عنوان کتاب و اشعاری در رثای شهادت دومین امام شیعیان

جمعه 4 مهر برابر با 7 صفر ماه به روایتی مصادف با شهادت امام حسن‌مجتبی(ع) است.

صاحب‌خبر -

سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: امام حسن مجتبی (ع) دومین امام شیعیان، نخستین فرزند خانواده امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) هستند.

امام حسن (ع) پس از شهادت پدر بزرگوارش به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت، به امامت رسیدند و نزدیک به 6 ماه به اداره امور مسلمین پرداختند. طبق روایت‌ها مهم‌ترین حادثه در زندگی امام حسن علیه‌السلام جریان صلح معاویه با آن حضرت است. تحلیل این حادثه از آن جهت ضروری به نظر می‌رسد که امام صلح را حجتی بر آیندگان می‌داند.

حکومت اموی پس از تحمیل صلح بر امام حسن علیه‌السلام گرچه به بسیاری از اهداف خود رسیده بود، ولی هم‌چنان وجود امام را مانع از به اجرا درآوردن برخی از نیات پلید خود می‌دانست. از جمله اهدافی که معاویه دنبال می‌کرد، تعیین جانشین برای خود بود. معاویه تصمیم گرفت از هر راه ممکن امام علیه‌السلام را به شهادت برساند. پس از بررسی‌های زیاد، جعده همسر امام حسن(ع) را مناسب‌ترین فرد برای تحقق بخشیدن به این هدف پلید دید.

آن‌گاه به صورت محرمانه و با ارسال صدهزار درهم به جعده، به او قول داد که اگر امام حسن (ع) را به شهادت برساند او را به همسری یزید درخواهد آورد. جعده آن حضرت را با ریختن زهر در آب آشامیدنی مسموم کرد و طولی نکشید بر اثر آن، امام حسن علیه‌السلام در سن 47 سالگی به شهادت رسیدند و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شدند.

به روایتی هفتم ماه صفر شهادت امام حسن‌مجتبی (ع) است. در روایاتی دیگر 28 صفر زمان شهادت دومین امام شیعیان عنوان شده است.

نام "حسن" به معنای نیکو را پیامبر (ص) برای ایشان برگزیدند. کنیه امام حسن مجتبی (ع) را "ابومحمد" و "ابوالقاسم" گفته‌اند. برای ایشان القابی هم‌چون مجتبی (برگزیده) و سید (سرور) و زکی (پاکیزه) برشمرده‌اند.

درباره جود و بخشش امام مجتبی (ع) هم حکایات و روایات متعددی بیان شده است. آیه اطعام، آیه مودت و آیه مباهله نیز درباره ایشان و پدر و مادر و برادرشان نازل شده است. حضرت امام حسن مجتبی (ع) دو بار کل دارایی‌شان را در راه خدا بخشیدند و سه بار نیمی از اموالشان را به نیازمندان دادند. به دلیل بخشش‌های فراوان ایشان را "کریم اهل بیت" خوانده‌اند.

درباره امام حسن مجتبی (ع) کتاب‌های متعددی نوشته و به چاپ رسیدند. هم‌چنین شاعران آیینی اشعاری در سوگ شهادت ایشان سروده‌اند. معرفی 10 عنوان کتاب:

1- "ناسخ التواریخ" نوشته میرزا محمدتقی سپهر- کتاب فروشی اسلامیه

2- "حسن (ع) کیست؟" نوشته فضل‌الله کمپانی-انتشارات فراهانی

3- "نگرشی به صلح امام حسن (ع)" اثر ابراهیم طاهری- صبر سرخ

4- "داستان‌هایی از زندگانی امام حسن مجتبی (ع)" فرزانه حیدری

5- "تاریخ زندگانی امام حسن مجتبی (ع)" نوشته سیدمهدی میرزایی- انتشارات مهام

6- "یادگار آفتاب" پژوهشی در زندگانی و سیره امام حسن مجتبی (ع) از ابوالفضل هادی‌منش

7- "در مکتب کریم اهل بیت(ع) امام حسن مجتبی (ع)" نویسنده علی‌قائمی- انتشارات امیری

8- "تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع)" به قلم سیدجعفر مرتضی عاملی با ترجمه محمد سپهری-مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم

9- "دریا، طوفان، تلاطم،‌ پنجره‌ای به آفاق شخصیت شگفت امام حسن مجتبی (ع)" نویسنده محبوبه زارع- ناشر بوستان کتاب قم

10- "چهل حدیث در فضایل امام حسن (ع)" وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی معاونت امور فرهنگی

نمونه اشعاری که در سوگ شهادت جان‌سوز امام کریم اهل بیت سروده شدند:

ای زمین و آسمان‌ها سوگوار غربتت 

آفتاب آسمان سنگ مزار غربتت 

بر جبین فصل‌ها هر یک نشان داغ توست 

ای گریبان خزان چاک از بهار غربتت 

یک بقیع اندوه و ماتم، یک مدینه اشک و خون 

سینه‌ هامان یک به یک آیینه ‌دار غربتت 

پاک شد آیینه از زنگ ای تماشایی‌ترین 

شستشو دادیم دل را از غبار غربتت 

شب سیه‌ پوش از غم و اندوه بی‌پایان توست 

شرمگین خورشید از شب‌های تار غربتت 

ای بقیعت عاشقان را کعبه عشق و امید 

سینه چاکیم از غم تو، بی‌قرار غربتت 

شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست 

خم شده پشت مدینه زیر بار غربتت 

از همه زخم زبان، تهمت، خیانت، از تو صبر 

چشم تاریخ اشکبار روزگار غربتت 

می‌تپد دل‌های عاشق در هوای نام تو 

با غمی خو کرده هر یک در کنار غربتت 

کاش می‌شد روشنای تربت پاک تو بود 

چلچراغ اشک ما در شام تار غربتت 

دایره در دایره پژواکی از اندوه توست 

هیچ داغی نیست بیرون از مدار غربتت 

دامن اشکی فراهم داشتم، یک سینه آه 

ریختم در پای تو، کردم نثار غربتت 

آشنای زخم دل‌ها، غربت معصوم توست 

من دلی دارم پریشان از تبار غربتت

سیدمهدی حسینی

 

صحبت از خوان کریم است و تهی دستی ما

دست‌ها گرم قنوتند، زحاجت لبریز

گوش این طایفه آوای گدا نشنیده است

قبل گفتن شده کاسه ز اجابت لبریز

دست‌هایم دم صبحی به ضریحش نرسید

مثل شمعی به تمنای حرم آب شدم

بیشتر حرف حسن بود میان سخنم

اربعین نزد حسینش که شرفیاب شدم

خاک گر نام حسن داشت به لب، در می‌شد

نام او را به روی سنگ یمن بنویسند

بی کفن بود حسین، ورنه وصیت می‌کرد

تا به روی کفنش نام حسن بنویسند

گرچه لایوم کیومک به روی لب دارد

گرچه او در غم غارت شدن خلخال است

تن غارت زده شاه شهادت بدهد

روز هجر حسنش سخت‌تر از گودال است

طشت تنها شده از خون دل او آگاه

آه که محرم غم‌های حسن چاه نبود

آی کوفی که حسن را به مذلت خواندی

نقش انگشتر او عزت لله نبود؟

جگر سنگ شود آب اگر گریه کند

شرح وقتی بدهد او جگر سوخته را

روضه‌اش کوچه تنگی است نمی‌داند که

میخ را گریه کند یا که در سوخته را

بیت‌الاحزان نگاهش شده راوی غم

قصه رد شدن آینه و کینه‌ی سنگ

با کنایه بنویسید که آیینه شکست

دست سنگین و فدکنامه و یک کوچه تنگ

محسن حنیفی

 

ای در هوای ماتم تو عرش، سوگوار‌

ای در غم تو چشم سماوات، اشکبار

اسلام در مصیبت تو می‌شود یتیم

دین در فراق روی تو بی‌تاب، بی‌قرار

ما را در اوج گنبد خضرای خود ببر

تا روی گنبدت بنشینیم، چون غبار

هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی‌رود

چشمی که شد ز ماتم تو ابر نوبهار

رفتی و از مدینه‌ی تو رفت دلخوشی

کوچید مرغ عشق و محبت از آن دیار

سر زد پس از تو‌ای به همه خلق مهربان

از امت تو آنچه نمی‌رفت انتظار

هرچند از تو غیر محبت ندیده بود

اما به اهل بیت تو بد کرد روزگار

گلچین رسید و بعد تو خشکید پشت در

یاسی که مانده بود ز باغ تو یادگار

گر می‌گرفت آتش کینه به خانه و‌

می‌رفت سمت پهلوی گل دست‌های خار

آن دست که به بازوی زهرا قلاف زد

انداخت دور گردن مولا طناب دار

در بین کوچه باز همان دست آمد و

دیوار کوچه خون شد و افتاد گوشوار

محمدعلی بیابانی

 

پرورش یافته‌ راه اویس قرنم

گرچه بی‌تاب و اسیر همه پنج تنم

همه دم ذکر من این است و همه شب سخنم

من غلامى ز غلامان امام حسنم

روزیم مى‌رسد از سفره احسان کریم

نام ما را بنویسید گدایان کریم

رکن ایمان شده در بند تولاى حسن

شک ندارم به کرم کردن فرداى حسن

کربلایى شده ماندیم همه پاى حسن

دل سپردیم به الطاف پسر‌های حسن

عقل وا مانده ز توصیف مقام و جاهش

عشق حیران شده در محضر عبداللهش

لطف مولای کرم بنده نواز است هنوز

دست عالم سر این سفره دراز است هنوز

خانه‌اش کعبه حاجات و نیاز است هنوز

این در خانه‌ عشق است که باز است هنوز

نقش باید بشود در همه جا، چون دل من

هر دری بسته شود جز در پر فیض حسن

جان به قربان مقامش، چه غریب است این مرد

بى‌سپاه است قیامش، چه غریب است این مرد

غصه‌دار است کلامش چه غریب است این مرد

بی‌جواب است سلامش، چه غریب است این مرد

خاکساران درش بر در دیگر نروند

گریه کن‌هاى حسن کور به محشر نروند

سفره دارى که سر سفره او نعمت‌هاست

دل او مصحف پر صفحه‌ای از غربت‌هاست

سرخى کنج لبش، شرح همه محنت‌هاست

پاره هاى جگرش مرثیه‌ی تهمت‌هاست

چه شده زهر چه کرده بدنش سبز شده

تن او هم شبیه پیرهنش سبز شده

با دو چشم‌تر و یک قد کمان از کوچه

روز و شب روضه گرفته است: "امان از کوچه"

تب و لرز بدنش داشت نشان از کوچه

گفت: در روضه‌ی من، باز بخوان از کوچه

روضه خوان از غم ناموس و دل چاک بگو

از تکان دادن یک چادر پر خاک بگو

ناگهان کینه یک شهر برافروخته شد

بدن و چوبه تابوت به هم دوخته شد

خواهر پاره جگر هم جگرش سوخته شد

غصه‌ها در دل بی طاقتش اندوخته شد

پسرش پشت سرش زد به سرش آه کشید

قاسم بن الحسن آتش به دل ماه کشید

می‌کشد آه از این روضه درد آور، طشت

چقدر داغ گذارد به دل خواهر، طشت

زینبش آمده، اى واى! ببیند در طشت

صحنه بزم شراب و اسرا و سر، طشت

اشک خون، باز هم از دیده خواهر می‌ریخت

از ته جام شرابش به روى سر می‌ریخت

رضا تاجیک

 

نظر شما