شناسهٔ خبر: 42915084 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ایران | لینک خبر

نگاهی به حضور زنان در فیلم‌هایی با موضوع دفاع مقدس

زنانی که در جنگ تحمیلی به رنگ زندگی درآمدند

صاحب‌خبر -


پریسا ساسانی
 خبرنگار
سینمای جنگ و روایت داستان‌های زنانه در دوران جنگ تحمیلی همواره از مهم‌ترین دستاوردهای سینمای ایران بوده است که برخی از کارگردان‌ها چون رسول ملاقلی‌پور با فیلم‌های متعددی که معروف‌ترین آن «سفر به چزابه» است و احمدرضا درویش نیز با فیلم‌های مختلفی در این عرصه حضور پیدا کردند اما معروف‌ترین فیلم این کارگردان درباره حضور زنان در جنگ فیلم «کیمیا» بود و با کمی فاصله ابراهیم حاتمی کیا بود که با دو فیلم «برج مینو» و «روبان قرمز» روایت زنان از جنگ را بیان کرد.‌‌  

نایی جان مادر زمین
‌بهرام بیضایی در سال 1364 فیلم «باشو غریبه کوچک» با بازی درخشان سوسن تسلیمی را ساخت. فیلمی که رنگ و زبان تازه‌ای از سینمای ضدجنگ را به ارمغان آورد سینمایی محترم که وامدار هنر اصیل تئاتر است که با سوژه‌ای متفاوت از حضور فرهنگ‌های مختلف شمال و جنوب کشور روایتی از جنگ از نوع زنانه را به مخاطب ارائه داد. فیلمی که 5 سال به محاق توقیف رفت و دست آخر در سال 1369 به نمایش درآمد.
نایی جان زنی شمالی است که شوهرش به جنگ رفته و از سوی دیگر پسرکی به‌نام باشو که جنگ و ویرانی را به چشم دیده به پیش او می‌آید. اویی که مادر است. این فیلم تحسین منتقدان و مردم را به‌دنبال داشت و یکی از فیلم‌های پرافتخار سینمای ایران است.

طرحی نو از چهره زن در جنگ
عاطفه رضوی از جمله بازیگران است که با بازی در نقش «مینو قندی» توانست عنوان نخستین پرستار جنگ در سینمای ایران را در فیلم «سفر به چزابه» از آن خود کند. فیلم «سفر به چزابه» علاوه بر ساختارشکنی ملاقلی‌پور و پرداخت به موضوع تازه‌ای در سینما، آن هم در زمانی که حضور مردان در جنگ تحمیلی و خط مقدم جبهه بیش از هر عنوانی مطرح بود؛ با موضوع زن به‌عنوان پرستار طرحی نو در سینمای ایران درانداخت و نام «مینو قندی» را با تلاش‌های پروانه وار خود برای نجات رزمنده ایرانی ماندگار کرد.
مینو در نقش پرستار و علی رزمنده فیلم «سفر به چزابه» دو کاراکتری بودند که بار اصلی روایت فیلم را به دوش کشیدند. بگو مگوهای مینو و علی و کشاندن رزمنده زخمی روی برانکارد برای یافتن مامن امن و در نهایت نجات جان انسان از جمله ویژگی‌های دلنشین و یادگار مانده از رسول ملاقلی‌پور فیلمساز فقید سینمای ایران است. او که توانست مینو قندی و علی یعقوب‌زاده را در سفری به چزابه برای سینمای ایران ماندگار کند.

روایت مادری در جنگ
بی‌تا فرهی از دیگر زنان بازیگری است که در فیلم «کیمیا» به کارگردانی احمدرضا درویش حاضر شد و نقش «شکوه» را در سینمای ایران و بخصوص سینمای جنگ به یادگار گذاشت و روایت تازه‌ای از مادری کردن در جنگ را به نمایش گذاشت.
شکوه پزشک زنان و زایمان است که در روزهای پر التهاب جنگ تحمیلی زنی باردار را جراحی می‌کند و دختری به دنیا می‌آید اما مادر دختر از دنیا می‌رود و زایشگاه نیز مورد اصابت موشک قرار می‌گیرد. شکوه دختر را به آغوش می‌کشد و از زیر خمپاره و آتش جنگ به محلی امن در خانه خود می‌برد و کیمیا را چونان دختر خود نگهداری می‌کند. اما پدر کیمیا پس از سال‌ها اسارت از جنگ برمی گردد و سراغ فرزندش می‌آید و جدال شکوه برای حفظ و رضا برای به دست آوردن کیمیا یکی از دراماتیک‌ترین لحظاتی است که سینما به خود دیده است و احمدرضا درویش بدرستی نه چونان قاضی بلکه تنها به‌عنوان راوی آنچه را باید روایت می‌کند.

مادر پرغرور یک جانباز
معتمد آریا در سینمای ایران نقش خوب در فیلم‌های خوب کم بازی نکرده است و می‌توان گفت او یکی از بازیگرانی است که بیشترین تنوع بازی در نقش‌های مختلف را درکارنامه کاری خود به‌جای گذاشته است. در این بین بازی او در فیلم «گیلانه» به‌کارگردانی رخشان بنی اعتماد از جمله فیلم‌های مادرانه‌ای است که مادرانگی را به معنای واقعی و بی‌منت به فرزند جانبازش هدیه می‌کند. رخشان بنی اعتماد که خود او یکی از پرچمداران سینمای اجتماعی بخصوص با حضور پر رنگ زنان در آثارش است در فیلم «گیلانه» استادانه و مسلط کاراکتر ننه گیلانه را هم درمرحله فیلمنامه و هم اجرا درآورده است.
فاطمه معتمد آریا با بازی در نقش ننه گیلانه موقعیت‌های دراماتیک و نوع دوستی و انسان دوستی را به شکل باورپذیر به مخاطب عرضه کرد تا جایی که مخاطب با شخصیت‌های فیلم بخصوص ننه گیلانه ارتباط عمیقی برقرار می‌کند و خود را جای شخصیت‌های فیلم می‌گذارد.

محبوبه عاشق روبان قرمز
ابراهیم حاتمی کیا از فیلمسازانی است که مانند ملاقلی‌پور به شکل متمرکز بر سینمای دفاع مقدس است. اما دو فیلم «برج مینو» که در سال 1374 ساخت و «روبان قرمز» که در سال 1377 کارگردانی کرد هر دو با حضور نقش محوری زن روی پرده رفت اما فیلم «روبان قرمز» حرف تازه‌ای در سنیمای ایران می‌زد. فیلمی درتقبیح جنگ تنها با حضور 3 کاراکتر که شخصیت محوری آن زنی به‌نام محبوبه با بازی آزیتا حاجیان بود. محبوبه جنگ زده‌ای اهل جنوب است که خانواده‌اش را از دست داده و بعد از مدتی به سرزمین پدری اش باز می‌گردد و با ویرانه‌ای مواجه می‌شود که زمین‌ها با روبان‌های قرمز به قطعه‌های مختلف تقسیم شده بود که مردی به‌نام داوود آنجا زندگی می‌کرد و مشغول پاکسازی زمین از مین بود.
جمعه هم مردی افغانی است که نگهبان گورستان تانک‌ها است و محبوبه که در ویرانه خانه خود تانکی را از زیر آوارپیدا می‌کند تصمیم می‌گیرد برای به دست آوردن پول تانک خود را بفروشد که روایت جمعه و محبوبه برای فروش تانک آغاز می‌شود. داستانکی که خشم داوود را برمی انگیزد و درنهایت هر دو مرد عاشق محبوبه می‌شوند. حاتمی کیا در این فیلم سمبلیک عشق و زندگی را درمیان ویرانه جنگ به تصویر می‌کشد و محبوبه به‌عنوان نماد عشق میان دو معشوق قرار می‌گیرد و آزیتا حاجیان با نقش آفرینی کم نظیر خود و ارائه داستانی سمبلیک رویش امید از دل ویرانی و میل به عشق ورزی را بر پرده نقره‌ای ماندگار می‌کند. در واقع حاتمی‌کیا با فیلم «روبان قرمز» عاشقانه‌ترین فیلم خود را می‌سازد و محبوبه در سینمای ایران ماندگار می‌شود.

نرگس آبیار و مسیر سخت روایت‌های زنانه از جنگ
در همه سال هایی که در سینمای ایران در حوزه سینمای دفاع مقدس فیلم ساخته می‌شد نامی از فیلمسازان زن که در این حوزه فیلم بسازد و به شکل تمرکز روی موضوع جنگ بویژه زنان کار کرده باشد، نبود. البته رخشان بنی اعتماد از جمله فیلمسازانی است ساخت فیلم‌های اجتماعی همواره دغدغه او بوده است. فیلم‌هایی که نقش مهم و محوری آن را زنان به عهده داشته و دارند. اما او توانست با فیلم «ننه گیلانه» فیلمی ضد جنگ بسازد.
اما در سال 1392در جشنواره سی‌ودوم فیلم فجر سینمای ایران با فیلم «شیار 143» ساخته نرگس آبیار شگفت زده شد. فیلمی کاملاً زنانه با روایتی آشنا از چشم انتظاری مادران برای فرزندان‌شان که شهید شدند. نرگس آبیار که ریشه در ادبیات داستانی بخصوص ادبیات جنگ دارد در فیلم «شیار 143» به‌عنوان نخستین فیلم خود در این حوزه توانست زنی استوار با روحی بلند را به نمایش بگذارد. زنی که یک سرزمین تمام قد به پای «الفت» ایستادند و برای دل منتظر او اشک ریختند. موفقیت چشمگیر فیلم «شیار 143» و نمایش قدرت زنانه در سکوت خبردار شدن شهادت فرزندش تا به آغوش کشیدن او در تابوت، با بازی مریلا زاعی توانست راه را برای نرگس آبیار باز کند و سیر حضور او در عرصه‌های بین‌الملل نشان داد که می‌تواند مسیری سخت اما دردسترس را در روایت‌های زنانه از جنگ  طی کند که حاصل آن فیلم‌هایی چون «نفس» و «شبی که ماه کامل شد» بود.

ویلایی‌ها روایتی استوار از زنان در جنگ تحمیلی
در سال 1395 و در سی‌وپنجمین جشنواره فیلم فجر منیره قیدی با ساخت فیلم «ویلایی‌ها» توانست توجه بسیاری از اهالی سینما را به خود جلب کند. این فیلم روایت خانواده‌های فرماندهان سپاه و ارتش در سال 1365 بود که توسط ارسلان امیری و منیر قیدی به تهیه کنندگی سعید ملکان ساخته شد.
این فیلم با حضور ثریا قاسمی درنقش عزیز که زنی 50 ساله است و برای پیدا کردن نشانی از پسرش همراه با نوه‌های خود به منطقه ویلا که محل استقرار خانواده‌های سپاه و ارتش بوده می‌آید و طناز طباطبایی هم در نقش سیما و پریناز ایزدیار با بازی در نقش خانم خیری سه ضلع روایت یک داستان زنانه را تشکیل می‌دهند که با حضور منیره قیدی به‌عنوان کارگردان می‌توانند روایتی استوار از زنان در جنگ را روایت کنند.

نظر شما