۳۱ شهریور ۱۳۵۹ حمله کردند... زیاد بودند؛
12 لشکر: دو لشکر زرهی، پنج لشکر مکانیزه، دو لشکر پیاده، ۲۴۰۰ تانک، ده هزار سرباز، توپخانه مستقر در ۳۵ کیلومتری شهر ، پشتیبانی هوایی هواپیما و هلیکوپتر...
میگقتند:"آمده ایم المحمره را پس بگیریم"
ما اما اینطرف ۳۰۰۰ نفر : ۶۰۰ تکاور نیروی دریایی ارتش ایران و مابقی نیروهای سپاه و داوطلبان بومی خرمشهر بودیم که جمعا ۱۰۶، موشک تاو و تیربار آمریکایی و شش قبضه تفنگ ۱۰۶ داشتیم و ۵ قبضه کالیبر ۵۰ و ۲۲۰ قبضه آرپیجی ۷...
گفتند ۱ روزه "المحمره" را میگیریم و ۳ روزه خوزستان و دو هفتهای کل ایران؛ ۳۴ روز طول کشید...
۳۴ روز مقاومت... ۳۴ روز دفاع جانانه ی بچه های خرمشهر و آغاجری و مسجد سلیمان و امیدیه و ماهشهر و دزفول واندیمشک و بهبهان...
۳۴ روزی که بچههای خرمشهر، با خونشان ایران را روسفید کردند و ارتش تا بن دندان مسلح صدام را پشت دروازههای خرمشهر نگه داشتند.
پس از ۳۴ روز مقاومت جانانه اما، ۴ آبان ماه خرمشهر سقوط کرد؛ ایران غصه دار شد،
هر جا که رسیدند با اسپری نوشتند "المحمره"؛ نوشتند: "جئنا لنبقی...آمده ایم که بمانیم"...
اسارت ۱۹ ماه اش، استخوانی بود در گلوی ۳۶ میلیون ایرانی؛
اما ۳ خرداد ۱۳۶۱ وقتی که فرار میکردند، حتی فرصت نکردند شعارهایشان را از روی دیوارها پاک کنند...
حتی فرصت نکردند ، کلاه نظامیشان را که روی زمین افتاده بود، بردارند...
به عنوان مخربترین تجربه بشر هیچ هدف سیاسی ارزش شروع جنگ را ندارد. غیر نظامیان قربانیان اصلی جنگ هستند ...
جنگ ها تمام می شوند ولی درد های ناشی از جنگ هرگز التیام نمی یابند...نه بر تن ملت و نه بر روح و جان کشور...
پس برای جلوگیری از تکرار تجربه تلخ و ویرانگر جنگ باید درباره ان پژوهش و تحقیق کرد و نوشت...
در چنین ایامی هزاران رزمنده ایرانی شبانه و پنهانی از عرض کارون عبور کردند و با گرفتن یک سرپل ۶۰ کیلومتری و پس از ۲۰ کیلومتر پیاده روی ،با رسیدن به جاده اهواز-خرمشهر ، نبردی سنگین را با یگان های زبده عراقی آغاز کردند به امید آزادی خرمشهر...آن نبرد دلاورانه که رزمندگان ایرانی شبانه روز و بی وقفه در آن جنگیدند و گاه به نبرد تن به تانک کشیده شد، در سوم خرداد ۱۳۶۱ به آزادی خرمشهر، دردانه ایرانیان، پس از ۵۷۵ روز اشغال ارتش عراق انجامید.....
یاد آن جانفشانی ها همیشه با ایران و ایرانیان
میگقتند:"آمده ایم المحمره را پس بگیریم"
ما اما اینطرف ۳۰۰۰ نفر : ۶۰۰ تکاور نیروی دریایی ارتش ایران و مابقی نیروهای سپاه و داوطلبان بومی خرمشهر بودیم که جمعا ۱۰۶، موشک تاو و تیربار آمریکایی و شش قبضه تفنگ ۱۰۶ داشتیم و ۵ قبضه کالیبر ۵۰ و ۲۲۰ قبضه آرپیجی ۷...
گفتند ۱ روزه "المحمره" را میگیریم و ۳ روزه خوزستان و دو هفتهای کل ایران؛ ۳۴ روز طول کشید...
۳۴ روز مقاومت... ۳۴ روز دفاع جانانه ی بچه های خرمشهر و آغاجری و مسجد سلیمان و امیدیه و ماهشهر و دزفول واندیمشک و بهبهان...
۳۴ روزی که بچههای خرمشهر، با خونشان ایران را روسفید کردند و ارتش تا بن دندان مسلح صدام را پشت دروازههای خرمشهر نگه داشتند.
پس از ۳۴ روز مقاومت جانانه اما، ۴ آبان ماه خرمشهر سقوط کرد؛ ایران غصه دار شد،
هر جا که رسیدند با اسپری نوشتند "المحمره"؛ نوشتند: "جئنا لنبقی...آمده ایم که بمانیم"...
اسارت ۱۹ ماه اش، استخوانی بود در گلوی ۳۶ میلیون ایرانی؛
اما ۳ خرداد ۱۳۶۱ وقتی که فرار میکردند، حتی فرصت نکردند شعارهایشان را از روی دیوارها پاک کنند...
حتی فرصت نکردند ، کلاه نظامیشان را که روی زمین افتاده بود، بردارند...
به عنوان مخربترین تجربه بشر هیچ هدف سیاسی ارزش شروع جنگ را ندارد. غیر نظامیان قربانیان اصلی جنگ هستند ...
جنگ ها تمام می شوند ولی درد های ناشی از جنگ هرگز التیام نمی یابند...نه بر تن ملت و نه بر روح و جان کشور...
پس برای جلوگیری از تکرار تجربه تلخ و ویرانگر جنگ باید درباره ان پژوهش و تحقیق کرد و نوشت...
در چنین ایامی هزاران رزمنده ایرانی شبانه و پنهانی از عرض کارون عبور کردند و با گرفتن یک سرپل ۶۰ کیلومتری و پس از ۲۰ کیلومتر پیاده روی ،با رسیدن به جاده اهواز-خرمشهر ، نبردی سنگین را با یگان های زبده عراقی آغاز کردند به امید آزادی خرمشهر...آن نبرد دلاورانه که رزمندگان ایرانی شبانه روز و بی وقفه در آن جنگیدند و گاه به نبرد تن به تانک کشیده شد، در سوم خرداد ۱۳۶۱ به آزادی خرمشهر، دردانه ایرانیان، پس از ۵۷۵ روز اشغال ارتش عراق انجامید.....
یاد آن جانفشانی ها همیشه با ایران و ایرانیان
نظر شما