فیلم «ثارالله» دربارۀ حرکت کاروان امام حسین(ع) از مکه تا کربلا و اتفاقات مسیر راه و استقرار هشتروزه در کربلا تا عصر عاشوراست. فرآورده در این مجموعه یادداشتها که قرار است تا روز اربعین منتشر شود، روایتهایی کوتاه و آزاد از وقایع کاروان امام حسین(ع) را بیان میکند.
*****
بیست و هشتم محرم
شب بود و بازماندگان کاروان،
تن خَسته از سفر، در اندوه و غم، آرمیده بودند.
آسمان پُر ستاره بود، اما در التهاب،
از عمق آسمان ناگاه، نوری درخشید و روشنی بخشید،
درهای آسمان از ملکوت گشوده شد، راهی کشیده شد سوی زمین،
محمّد و ابراهیم و نوح و اسماعیل و اسحاق و آدم، همراه جبرییل،
با خیل بسیار ملائک، فرود آمدند به مهمانی و لقاء حسین،
جبرییل درِ صندوق را گشود، سر را به آغوش گرفت و بوسید،
جبرییل گفت: مولای من، بر همدم گهوارهات، ناگوار است که تو را چنین ببیند.
سر را به آدم سپرد، آدم سر را بوسید،
آدم گفت: ای شفیع آدم. آدم از پس هبوط، با گریه بر مصائب تو رهایی یافت.
سر را به اسحاق سپرد، اسحاق سر را بوسید.
اسحاق گفت: یهود در حسرت فرزندی از موسی بن عمران است تا او را در حد پرستش گرامی بدارند،
و این قوم، اهلبیت نبی را یک به یک به دم تیغ دادهاند.
سر را به اسماعیل سپرد، اسماعیل سر را بوسید.
اسماعیل گفت: تنها خیال بود که گمان میبردم، که به ذبح من، ذبح عظیم واقع خواهد شد.
سر را به نوح سپرد، نوح سر را بوسید.
نوح گفت: در تو چه گوهری است که کشتی طوفانزده در امواج بلند و مهیب،
در سرزمین تو، در کربلا آرام و قرار گرفت.
سر را به ابراهیم سپرد، ابراهیم سر را بوسید.
ابراهیم گفت: در شعلههای خشم و کین نمرودیان که در اطرافم زبانه میکشید،
ملائک به نجات و نصرت فرود آمدند، اما من، همه را پس زدم و به تو اقتدا کردم،
فقط خدا را خواندم.
سر را به محمّد سپرد.
محمّد، سر را به بغل گرفت،
پلک فرو بست و سر را بویید و سپس بوسید،
گریه کرد و نالید.
انبیاء با او هم ناله شدند و گریستند،
جبرییل و ملائک هم گریستند.
زمین، به گریه و غم رحمة للعالمین، در خود شکست و لرزید،
زمین، ناله سر داد،
و آسمان که زمین را ناظر بود،
طاقت از کف بداد و نالید.
تنها صدای گریه بود و ناله و مویه،
جبرییل گفت: یا رسولالله! خدا مرا امر کرده هر عذابی که درباره این قوم فرمان دهی اطاعت کنم.
اگر خواهی زمین را به یک آن بلرزانم و زیر و رو کنم، همان کاری که با قوم لوط عمل کردم.
رحمة للعالمین گفت: نمیخواهم کیفر اینان در این جهان باشد،
مرا با اینان به روز رستخیز در آستان عدل الهی موقفی است،
در آن روز با آنان دشمنی دارم.
جهان نيوز∎
شب بود و بازماندگان کاروان،
تن خَسته از سفر، در اندوه و غم، آرمیده بودند.
آسمان پُر ستاره بود، اما در التهاب،
از عمق آسمان ناگاه، نوری درخشید و روشنی بخشید،
درهای آسمان از ملکوت گشوده شد، راهی کشیده شد سوی زمین،
محمّد و ابراهیم و نوح و اسماعیل و اسحاق و آدم، همراه جبرییل،
با خیل بسیار ملائک، فرود آمدند به مهمانی و لقاء حسین،
جبرییل درِ صندوق را گشود، سر را به آغوش گرفت و بوسید،
جبرییل گفت: مولای من، بر همدم گهوارهات، ناگوار است که تو را چنین ببیند.
سر را به آدم سپرد، آدم سر را بوسید،
آدم گفت: ای شفیع آدم. آدم از پس هبوط، با گریه بر مصائب تو رهایی یافت.
سر را به اسحاق سپرد، اسحاق سر را بوسید.
اسحاق گفت: یهود در حسرت فرزندی از موسی بن عمران است تا او را در حد پرستش گرامی بدارند،
و این قوم، اهلبیت نبی را یک به یک به دم تیغ دادهاند.
سر را به اسماعیل سپرد، اسماعیل سر را بوسید.
اسماعیل گفت: تنها خیال بود که گمان میبردم، که به ذبح من، ذبح عظیم واقع خواهد شد.
سر را به نوح سپرد، نوح سر را بوسید.
نوح گفت: در تو چه گوهری است که کشتی طوفانزده در امواج بلند و مهیب،
در سرزمین تو، در کربلا آرام و قرار گرفت.
سر را به ابراهیم سپرد، ابراهیم سر را بوسید.
ابراهیم گفت: در شعلههای خشم و کین نمرودیان که در اطرافم زبانه میکشید،
ملائک به نجات و نصرت فرود آمدند، اما من، همه را پس زدم و به تو اقتدا کردم،
فقط خدا را خواندم.
سر را به محمّد سپرد.
محمّد، سر را به بغل گرفت،
پلک فرو بست و سر را بویید و سپس بوسید،
گریه کرد و نالید.
انبیاء با او هم ناله شدند و گریستند،
جبرییل و ملائک هم گریستند.
زمین، به گریه و غم رحمة للعالمین، در خود شکست و لرزید،
زمین، ناله سر داد،
و آسمان که زمین را ناظر بود،
طاقت از کف بداد و نالید.
تنها صدای گریه بود و ناله و مویه،
جبرییل گفت: یا رسولالله! خدا مرا امر کرده هر عذابی که درباره این قوم فرمان دهی اطاعت کنم.
اگر خواهی زمین را به یک آن بلرزانم و زیر و رو کنم، همان کاری که با قوم لوط عمل کردم.
رحمة للعالمین گفت: نمیخواهم کیفر اینان در این جهان باشد،
مرا با اینان به روز رستخیز در آستان عدل الهی موقفی است،
در آن روز با آنان دشمنی دارم.
نظر شما