سرویس تاریخ جوان آنلاین: ظهور و قدرتگیری رضاخان، معلول مجموعهای از تدارکها و زمینهسازیها بود که در میان آنها نقش مجلس شورای ملی ویژه مینمود. اثر تاریخی- پژوهشی «مجلس شورای ملی و تحکیم دیکتاتوری رضاشاه» در مقوله بسترسازی مجالس وقت برای به سلطنت رساندن رضاخان سامان یافته است. علیرضا ملایی توانایی مؤلف این اثر- که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی نشر یافته- در دیباچه آن آورده است:
«رضاخان با بهرهگیری به موقع از فرصتها و فضاها و با پشتیبانی روشنفکران اقتدارگرا و قدرتهای خارجی، توان همه نهادها و نخبگان منفعل را به تحلیل برد و آنها را واداشت در چارچوب قوانین و نهادهای مستقر، وی را تا بالاترین مقامات برکشند. از این پس رضا شاه با مداخله در امر انتخابات و گزینش نمایندگان مورد اعتماد خود، مجلسی وفادار و تحت فرمان پدید آورد که، چون ابزاری بیاراده به نهادینه نمودن تصمیمات شاه و قانونیت بخشیدن برنامههای شبهمدرنیستی وی پرداخت و با مواضع و مصوبات خود زمینه تحکیم، تثبیت و تداوم دیکتاتوری او را ممکن ساخت. جستوجو در ادبیات پژوهشی این موضوع از یک فقر دامنهدار حکایت میکند و بیشک میتوان ادعا کرد هنوز ابعاد گوناگون نقشآفرینی مجلس در روند تحکیم دیکتاتوری رضاشاه، ناشناخته باقی مانده است. بنابراین با توجه به خلأهای پژوهشی موجود، هدف این اثر، بررسی علمی، روشمند و تحلیلی رابطه دو متغیر مجلس شورای ملی و تحکیم دیکتاتوری رضاشاه با تأکید ویژه بر نقش مجلس در فرآیند تحولات سالهای پس از کودتای ۱۲۹۹ خواهد بود و در واقع ناظر بر مجموعه تلاشها، مواضع و اقدامات مجلس در راه صعود رضاخان سردارسپه به وزارتجنگ و نخستوزیری، طرح اندیشه جمهوریخواهی، تفسیر و بازنگری قانون اساسی به منظور سلب اختیارات قانونی احمدشاه، انتقال حق سلطنت از سلسله قاجاریه به خاندان پهلوی و نهایتاً تحکیم، تثبیت و تداوم حاکمیت مطلقه اوست. دیکتاتوری به حکومت مطلقه یک فرد، گروه یا طبقه خاص اطلاق میگردد که با تمرکز اختیارات و سرکوب مدعیان، حکومت خویش را پیش میبرند. در این شیوه، حکومتگران با نقض اصول دموکراتیک، اغلب از طریق شورش، کودتا و مانند آن قدرت را به چنگ میآورند. گاهی نیز ممکن است این قدرت از رهگذر ساز و کارهای قانونی به دست آید، اما کمکم به دیکتاتوری منتهی گردد. دیکتاتوریها معمولاً در شرایط بسیار متشنج ناشی از ناتوانی حکومتهای ملی در رهبری ملت یا فقدان اتحاد و هماهنگی بین نیروهای سیاسی در کشور برقرار میشوند که در ایران نیز این امر به همین ترتیب اتفاق افتاد. با توجه به آنچه گفته شد پژوهش حاضر در هفت فصل تنظیم شده است: فصل اول با رویکردی نظری به نقش و جایگاه مجلس در نظامهای دموکراتیک، این موضوع را در ساختار نظام مشروطه و نقشآفرینی آن در روند رخدادهای پس از مشروطه با توجه به جایگاه مجلس، ترکیب نمایندگان آن، احزاب و جریانهای سیاسی و تعامل آن با نهادهای دیگر بررسی میکند. فصل دوم به بررسی نقش مجلس چهارم در روند قدرتگیری رضاخان، چگونگی رویارویی وی با مجلس و روند صعود او از سردارسپهی به وزارت جنگ و سپس نخستوزیری میپردازد. بررسی جنبش جمهوریخواهی و نقش مجلس در مواجهه با این جریان و نیز ارزیابی پیامدهای این حرکت موضوع فصل سوم است. در فصل چهارم نقش و عملکرد مجلس پنجم در اعطای فرماندهی کل قوا به رضاخان و سلب اختیارات احمدشاه با توجه به مقدمات و پیامدهای آن بررسی میشود و فصل پنجم پس از ارزیابی فضای سیاسی کشور و همکاریهای نزدیکتر مجلس با رضاخان، به چگونگی صعود سردارسپه به تخت سلطنت اختصاص دارد. فصل ششم با توجه به نقش مجلس و ماهیت آن در ساختار حکومت خودکامه رضاشاه، به بررسی ترکیب نمایندگان مجلس، مکانیسم انتخابات آن و فعالیت احزاب و جریانها سیاسی دوره خفقان همت میگمارد؛ و سرانجام، موضوع فصل واپسین نیز بررسی نقش مجلس در فرآیند اقدامات شبهمدرنیستی رضاشاه در حوزههای اقتصاد ملی، نوسازیهای حقوقی و تحولات اجتماعیـ سیاسی این دوره است.»
نظر شما