یادداشت دکتر جواد منصوری
ترامپ و مسئله صلح!
صاحبخبر - رئیسجمهور آمریکا پنجشنبه هفته گذشته برای چندمین بار طی چهار سال گذشته اذعان کرد که بزرگترین اشتباه کاخ سفید در طول دو دهه اخیر، آغاز جنگهای پر تلفات و پرهزینه در غرب آسیا بوده است. وی سپس به جنگ عراق اشاره و تصریح کرد که دولت آمریکا میدانست حملات ۱۱ سپتامبر توسط عراق انجامنشده اما بهعنوان بهانهای برای انجام تغییر رژیم در این کشور، به این هجمه نیاز داشت. ترامپ ولی این بار از زاویه دیگری به لشکرکشی آمریکا به غرب آسیا نگاه کرد و با تکرار هزینه ۸ تریلیون دلاری واشنگتن در خاورمیانه، به موضوع کشته شدن هزاران سرباز آمریکایی پرداخت و از تصمیمش برای خارج کردن نیروهای آمریکایی از عراق و افغانستان سخن گفت. تکیه کلام او در این سخنرانی بر موضوع «صلح» استوار بود. دستیابی به توافق عادیسازی ازنظر ترامپ، جایگزین جنگ با امارات و بحرین بود اما دلایل متعددی وجود دارند که نشان میدهد سیاستهای این رئیسجمهور متوهم در منطقه، منافع آمریکا را بیش از گذشته در معرض خطر قرار داده و تحولات را به سمتی سوق داده که خروج نیروهای نظامی این کشور از منطقه نیز مانع از وارد آمدن خسارت به دیگر منافع واشنگتن در غرب آسیا نخواهد شد. بهبیاندیگر، به دلایل مختلف که به بخشی از آنها اشاره میشود، راهبردهای ترامپ در غرب آسیا افزون بر نیروهای نظامی، منافع اقتصادی- سیاسی این کشور را نیز دچار خطرات جدی کرده است. 1. توافق صلح امارات و بحرین با رژیم صهیونیستی نخستین خطر بزرگ را برای آمریکا ایجاد کرده است چراکه با مشخص شدن جبهه همپیمانان مخالفان و موافقان عادیسازی روابط، جریانها و گروههای مقاومت، تکلیف خود را بیش از گذشته با اشغالگران و بهتبع آن، آمریکا روشنتر میدانند. ترامپ هفته گذشته تصریح کرده بود که ما مجبور به حضور در خاورمیانه نیستیم جز برای حفاظت از رژیم صهیونیستی. این در حالی است که «زیاد النخاله»، دبیر کل جهاد اسلامی در اظهارنظری تهدیدآمیز، اعلام کرد که «مقاومت وارد مرحله جدیدی شده و هیچ خط قرمزی علیه اسرائیل وجود نخواهد داشت»، «تمام سرزمینهای اشغالی هدف خواهند بود» و «وضعیت کرانه باختری متحول خواهد شد چراکه انتخاب مردم فلسطین، مقاومت است.» دیگر گروههای مقاومت شامل حماس، حزبالله، حشدالشعبی و انصارالله یمن نیز چنین مواضعی اتخاذ کردند. بنابراین، به خطر افتادن امنیت اسرائیل مستقیماً راهبردها و سیاستهای آمریکا را به خطر خواهد انداخت، بهنحویکه در هیچ دورهای با آن مواجه نبوده است. 2. «یوسی کوهن»، رئیس سازمان جاسوسی موساد مدعی شده که عادیسازی روابط با رژیمهای مرتجع عربی یک تغییر استراتژیک در برابر ایران است. به گفته وی، این تحول، حاصل ایران و سیاستهای جمهوری اسلامی بود که کشورهای عربی را با یکدیگر متحد کرد و موجب شد که پیشفرض قدیمی خود در خصوص به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی در صورت حل منازعه با فلسطین را کنار بگذارند. ناگفته نماند که فشار واشنگتن و تلآویو باعث برهم خوردن روابط کشورهای حاشیه خلیجفارس با ایران شد؛ ضمن اینکه نمیتوان از ضعف اراده آنها در برابر قدرتهای جهانی اغماض کرد. روابط ایران با کشورهای جنوبی خلیجفارس تا پیش از روی کار آمدن ملک سلمان و فرزند منحوسش بر اساس منافع و احترام متقابل بود. هرچند ایران با آل سعود و آل نهیان در خصوص مسائل مختلف مانند جزایر سهگانه و دخالت عربستان در جنگ سوریه دچار اختلافات بود ولی روابط دوجانبه به سطح تنش و تقابل نرسید. سیاست شورای همکاری خلیجفارس اما در دوره ولی عهدی «محمد بن سلمان»، تنشزایی و ایجاد بیثباتی در منطقه بود که با ریاست جمهوری ترامپ تشدید شد. بازی امارات، عربستان و بحرین در زمین آمریکا هنگامیکه کمپین فشار حداکثری را کلید زد، به تشنج اوضاع انجامید تا جایی که جمهوری اسلامی با ساقط کردن پهپاد گلوبال هاوک پنتاگون و توقیف نفتکش متخلف انگلیسی، به آمریکا و کشورهای منطقه این پیام را داد که در حفاظت از امنیت ملی خود، حدومرزی نمیشناسد. واکنش ایران هرچند امارات را به وحشت انداخت و باعث شد که هیئتهایی را برای گفتگو با مقامات ایرانی به کشورمان اعزام کند اما در سیاستهای کلی این کشور و همچنین بحرین و عربستان، تغییر محسوسی ایجاد نکرد. پس از امضای توافق عادیسازی بین امارات و بحرین با رژیم کودک کش صهیونیستی، نهادهای نظامی و امنیتی ایران برای نخستین بار مواضع بسیار سخت و قاطعانه در برابر این دو کشور اتخاذ کردند. رئیس ستاد کل نیروهای مسلح کشورمان، پیمان صلح امضا شده بین اسرائیل و امارات را «مصیبتی بزرگ» توصیف و اعلام کرد؛ «رویکرد ملت ایران به این کشور همسایه از اساس تغییر خواهد کرد و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی نیز به این کشور با محاسبات دیگری نگاه خواهند کرد.» سپاه پاسداران نیز در بیانیهای به بحرین هشدار داد که حاکم این کشور باید منتظر «انتقام سخت» باشد. امارات، بحرین و عربستان شرکای راهبردی آمریکا در منطقه هستند و از طرفی، ترامپ به دلیل وضعیت فاجعهبار داخلی نیازمند این توافق برای پیروزی در انتخابات بود؛ توافقی که ظاهر آن صلح و باطن آن نزدیک شدن سطح خطر به شکل بیسابقهای به کاخ سفید و متحدانش به شمار میرود. 3. «ماتیاس بروگمن»، کارشناس منطقهای روزنامه «هندلسبلات» آلمان، ترور سردار سلیمانی را در فهرست هشت اشتباه فاحش ترامپ در منطقه میداند که باعث تقویت نقش ایران و تضعیف جایگاه واشنگتن در خاورمیانه شد. او این ترور را «اشتباهی بزرگ» تعبیر کرد زیرا افزون بر اینکه واکنشهای جمهوری اسلامی را در پی خواهد داشت، میتواند ثبات خاورمیانه را نیز به خطر بیندازد و از همه مهمتر، انگشت اتهام از همه جهت بهسوی آمریکا نشانه رفته است. این اقدام را باید در کنار دیگر سیاستهای ترامپ همچون انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس و ادامه حمایت از عربستان علیه یمن که به حمله موشکی به تأسیسات نفتی آرامکو منتهی شد قرار داد و نتیجهگیری کرد که برخلاف ادعای کلیددار کاخ سفید برای تلاش بهمنظور ایجاد صلح در غرب آسیا، تصمیمات نابخردانه و عجولانه او موجی از ناآرامی و خطرات روز افزون برای آمریکا و متحدانش در غرب آسیا ایجاد کرده که همچون انبار باروت با یک جرقه ممکن است کل منطقه را به آتش بکشد.∎
نظر شما