خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
بعد از نماز و استماع اخبار و صبحانه، استاندار آمد و براى صرف بعضى از هدايايى كه در هرمزگان از شيوخ خليج فارس گرفته بود، براي مصارف موردنظرش اجازه خواست. گفتم مطابق آييننامه مصوبه دولت عمل شود. مصاحبه كوتاهى در پايان سفر به همدان انجام دادم.
با هليكوپتر از محوطه دانشگاه بوعلى به سوى زنجان پرواز كرديم. از منطقه كبوترآهنگ در شمال همدان و قيدار و خدابنده در جنوب زنجان عبور كرديم و در محل تيپ زنجان فرود آمديم. با استقبال رسمى وارد شهر شديم. مردم زنجان خيلى پرشور و به صورت وسيع استقبال كردند و گل زيادى در مسير و روى ماشين ريختند؛ نمىدانستم اين قدر خونگرماند.
از دانشگاه علوم پزشكى زنجان بازديد كرديم. اين دانشگاه را فرد خيّرى ساخته و تحويل دولت داده است. به خوبى تجهيز شده و بيش از هزار دانشجو گرفته است. تجهيزات مدرن و اساتيد خوب كار مىكنند. بعد از بازديد، مصاحبه كوتاهى انجام دادم.
سپس به ورزشگاه رفتيم. در اجتماع بسيار عظيم مردم، امام جمعه و سرپرست استاندارى خيرمقدم گفتند، گزارش دادند و خواستهها را مطرح كردند. من هم صحبت كردم. به خاطر گرما و ازدحام مردم كوتاه حرف زدم.
از آنجا به محل جمعيت هلالاحمر رفتيم. هلال احمر، در مدت كوتاهى، يك مركز فرهنگى عظيم با سالنهاى وسيع و كتابخانههاى بزرگ ساخته است. روحانيون شهرستان زنجان جمع شده بودند. امام جمعه و آقاى [مصطفي] ناصرى، نماينده شهر صحبت كردند. تقاضا داشتند كه براى اصلاح وضع اقتصاديشان كمككنيم؛ فقيرند. من هم استقبال كردم. در مورد نقش مهم روحانيت در انقلاب و ضرورت تحول در سازمان و برنامه تحصيل حوزهها سخنراني كردم.
بعد از استراحت كوتاه و صرف ناهار در استاندارى، ساعت چهار بعد از ظهر، براى شركت در اجتماع خانوادههاى ايثارگران به مسجد رفتيم. جلسه باحالى بود. سرود اجرا شد و دو شعر را دختر شهيد و رزمندهاى خواندند كه خواستههاى استان را نسبتاً لطيف و هنرمندانه در برداشت و در مدح من بود. سپس مسئول آزادگان صحبت كرد؛ خودش هفت سال اسير بوده و خوب حرف زد. من هم صحبت كوتاه تشويقآميز و دلدارى دهندهاى كردم. خوب جلسهاى بود.
با هليكوپترها به سوى خدابنده پرواز كرديم. در شهر محروم قيدار در اجتماع بسيار باحال و عظيم مردم شركت نمودم. كنار ميدان و خيابان محل اجتماع فرود آمديم كه نياز به رفت آمد نبود. به نظر نسبت به جاهاى ديگر، اجتماعشان منظمتر و با شكوهتر بود. آقاى مقدم، امامجمعه هم صحبتهاى خوبى كرد. من هم مفصل دربارة برنامههاى محروميتزدايى و استعدادهاى خوب منطقه صحبت كردم.
منطقه بسيار مستعدى است. آب فراوان از چند رودخانه پُرآب و چشمههاى بسيار زياد دارد كه در اطراف ارتفاعات مىجوشند. غنى از سفرههاى بىپايان آب زيرزمينى كه دهها حلقه چاه هم در گذشته توسط دولت حفر شده و بهرهبردارى نمىشود. ريشه عقبافتادگى، انزواى منطقه و بنبست بودن است كه با امتداد راههاى موجود به همدان، بيجار و ابهر، از بنبست بيرون مىآيد. آقاى [مسعود روغني] زنجانى، [رييس سازمان برنامه و بودجه] هم همراهمان بود كه گفتم براى عمران سريع كمك شود.
از آنجا به سلطانيه پرواز كرديم. در كنار گنبد معروف سلطان محمد خدابنده روي چمنهاى معروف و طبيعى كه در افسانهها است، فرود آمديم. مغولها با هدف استفاده كردن از اين چمنها به اينجا هجوم آورده بودند.
مردم منطقه اجتماع پُرشورى داشتند. مهمترين خواسته آنها تسريع در خريدن منازلشان كه در محدوده ممنوعه اطراف گنبد واقع شده و تعيين تكليف آنها بود. وعده حل مشكل را دادم. نماينده آنها هم خوب صحبت كرد. از گنبد با توضيحات كارشناسان ميراث فرهنگى بازديد كرديم. گفتند در قرن هشتم بناشده و فقط سه گنبد از اين نوع در دنيا هست در ايتاليا و اياصوفيه[استانبول] و اينجا كه احتمالاً اينجا اقدم است؛ گرچه آنها بزرگترند. نسبتاً خوب مانده است.
مشغول اكتشافات و ترميم هستند. كُندى بهخاطر كمى اعتبار است. قرار شد تأمين كنيم. از پلههاى تنگ تا ارتفاع زيادى بالا رفتيم و اطراف گنبد گشتيم و زيرزمين را و بعضى از آثار را هم ديديم. به زنجان برگشتيم. از فضا فرودگاه در دست احداث را بازديد كرديم. قول كمك دادم.
عصر هم مردم در خيابانها جمع شده بودند و مهربانى مىنمودند. نمايندگان استان آمدند و خواستهها را گفتند. در شوراى ادارى استان شركت كرديم. آقايان رازانى و عبداللهى و مدير جهادسازندگي خواستهها و استعدادها و طرحها و نيازها را گفتند. من هم صحبت كوتاهى كردم. شام صرف كرديم و سالن بسيار خوب سينماى آنجا را ديديم. با خستگى كامل به مقر برگشتيم. مسواك زدم و استراحت كردم.
سال ۱۳۷۲
ساعت هشت صبح براى شروع بحث دربارة كابينه پيشنهادى به مجلس رفتم. صحبت كوتاهی در تعريف از حكميت كابينه و ذكر خيرى از وزرايى كه از كابينه رفتهاند و تمجيدى از وزراى جديد و ابراز رضايت از عملكرد وزراى مانده در كابينه نمودم. به دفترم برگشتم. ملاقاتها را براى استماع اظهارات مخالفان و موافقان مجلس حذف كرده بوديم.
تا عصر هم استراحت كردم، به خاطر نقاهت و هم به مذاكرات مجلس گوش دادم و هم كارهاى دفتر را انجام دادم. بحثهايشان دوستانه بود و مخالفان كمتر از موافقان بودند، ولى ترتيب كار بحثها خوب نبود. اول موافقان پشت سر هم حرف زدند و عصر مخالفان كه ايرادهاى مخالفان از سوى خود نمايندگان بىجواب بود كه برخلاف روال جارى مجلس است. بخشى از آن احتمالاً برنامهريزى شده بود، زيرا مخالفان قوىتر را براى آخر تنظيم كرده بودند. شب به خانه آمدم.
سال ۱۳۷۳
[آقای احمد نیکفر]، نماينده اقليد آمد. تقويت بيشتر كشاورزى، آب و خاك را خواست. از شيوه اجرايى طرح نيشكر اهواز انتقاد داشت. [آقای مدد آذرکیش]، نماينده زاهدان آمد. از عكسالعملهاى بعد از مسجد فيض مشهد اظهار نگرانى نمود و از حُسننيت مولوى عبدالحميد تعريف كرد. از برخورد نماينده رهبرى در زاهدان انتقاد داشت و از عدم به كارگيرى نيروهاى اهل سنت گله کرد. براى سفرم به زاهدان اصرار داشت.
[آقای حسن طاهریان]، سفير جديدمان در كرهشمالى براى خداحافظى و نظرخواهى آمد. گفتم براى وصول طلبمان تلاش كند. آقاى ميرمحمدى، [دبیرکل سازمان امور اداری و استخدامی کشور] و معاونان آمدند. گزارش كار دادند. بر اصلاح حقوق كارمندان دولت و استفاده از اندوختههاى صندوق بازنشستگى و استفاده بهتر از وقت آنها تأكيد كردم.
[آقای علیمحمد بشارتی]، وزير كشور آمد. راجع به مسايل قزوين صحبت شد. گفتم كمتر مصاحبه كند. دكتر [سیدمحمدرضا] هاشمى[گلپایگانی]، [وزیر علوم] آمد. گزارش آموزش عالى را داد و دربارة رياست دانشگاههاى تهران و كرمان و همچنین ارز دانشجويان و پيام نور صحبت شد. از رفتار نمايندگان رهبرى در دانشگاهها گله داشت.
ظهر عفت و بچهها در دفترم بودند. عصر در جلسه شوراى اقتصاد، چند مصوبه داشتیم. شوراى عالى نظارت بر گسترش شهر تهران نیز جلسه داشت.
آقاى ظريف از وزارت امورخارجه، اطلاع داد كه سفير آرژانتين و همسرش با اثاثيه امشب از ايران مىروند؛ قرار شد قبل از رفتن او، از طرف ما اعلان شود كه سفيرمان را از آرژانتين، براى مذاكره فرا خواندهايم.
سال ۱۳۷۴
[امروز سالروز میلاد حضرت رسول اکرم(ص) و امام جعفر صادق(ع) است.] به ديدن آیتالله خامنهاي رفتیم. ديشب بعد از چندين روز سفر از مشهد مراجعت كردهاند. سران سه قوه جمع بوديم. آقاي [حسین]كريمي، قاضيالقضات [= رییس دادگاه انتظامی قضات] آمد و از صحبتهاي جامع و موثر من در دفاع از اسلام و انقلاب كلي تعريف و تمجيد كرد و با هم به جلسه رسمي مراسم عيد رفتيم. من با صحبت كوتاهي، تبريك گفتم و رهبري هم صحبت داشتند. به دفترم رفتم و گفتم به محافظان و دفتريها عيدي داده شود.
به خاطر ابري بودن هواي مازندران، سفرمان را كمي تأخير انداختيم؛ تا خبر رسيد كه امكان فرود در فرودگاه رامسر وجود دارد. حدود ساعت یازده صبح پرواز كرديم. بخشي از اعضای خانواده و جمعي از بستگان همراه بودند. ياسر نيامد؛ برنامه صعود به قله دماوند را داشت. مهدي هم با بستگان همسرش به همدان رفت. فائزه و بچهها هم نبودند. خانواده محسن هم رفسنجان هستند. هواي رامسر، معتدل و ابري بود. عصر هم كمي باران آمد. عصر را به قدم زدن، شنا، استراحت و مطالعه گذرانديم.
سال ۱۳۷۵
عقد ازدواج دو نفر از كاركنان نهاد [ریاستجمهوری] را بستم. آقاى ويمر، فرستاده ويژه صدراعظم آلمان آمد. از كمك ايران براى مبادله اجساد سربازان لبنانى و اسرایيلي و نيز اُسراى دو طرف، اظهار امتنان كرد كه باعث اعتبار آلمان شده و ثابت شده كه ميانجيگرى آلمان مؤثرتر از آمريكا است و نيز نشان حُسننيت ايران در امور انساني جهانى است. درخواست نمود كه كمك كنيم كار را براى بيرون رفتن اسرایيل از اراضى اشغالى جنوب لبنان و تعهد حزبالله به عدم نقض امنيت مرزهاى اسرایيل ادامه دهند. گفتم بايد بررسى كنيم. نيز پيغام آورد كه ايران در جريان انتخابات رياست جمهورى آمريكا، اخلالى در جهت تضعيف [بیل] كلينتون نكند. گفتم براى ما احزاب آمريكا و اسرایيل تفاوتى ندارند و بنا نداريم، به نفع يكى و به ضرر ديگرى عمل كنيم. خواست در مورد ايجاد شرايط ملاقات من و آقاى كُهل، صدراعظم، اقدام كنيم. گفتم ما آمادگى داريم که در ايران انجام شود، ولي مىتواند در حاشيه سفر آفريقايى من به زيمبابوه، به مناسبت كنگره انرژى خورشيدى باشد؛ البته اگر شركت داشته باشيم.
آقاى [غلامحسین] محمدى گلپايگانى، [رییس دفتر رهبری] آمد. گزارش سفر به سوريه را داد و خواست، طلبى كه از سوريه داريم، براى توسعه حرم حضرت زينب (س) و ايجاد مدرسه علميه و تكميل بناى مقبره عمار ياسر در صفين استفاده شود. از محسن ما نيز تعريف كرد و خواست كه دفتر من، براى خريد هواپيماى مطمئن اقدام كند. عصر در جلسه هیأت دولت، دربارة ارتقای حقوق اساتيد دانشگاهها و نحوه استرداد وامهاى صادراتى بحث شد. شب جامعه روحانيت مبارز در دفترم جلسه داشت. دربارة اساسنامه و انتخابات رياستجمهورى بحث ناتمام داشتيم.
سال ۱۳۷۶
بعد از نماز، ساعتى در اطراف باغ قدم زدم. شبنم زیادى علفهـاى زمـین بـاغ را فراگرفتـه بــود. بــا ســربازهاى محــافظ بــاغ صــحبت کــردم. بــه تــازگى تحویــل تــشریفات نهــاد [ریاستجمهوری] شده است. یازده سرباز را براى محافظت آوردهاند. هنوز محوطـه سـازى
نشده.
آقاى حسین مرعشى، [نماینده کرمان] هم به ما ملحق شد و به سـوى منطقـه کجـور بـراى بازدید از مزرعه کندلوس حرکت کردیم. در راه آقاى مرعشى توضیح داد کـه در ترکیـب کابینه، هر یک از کارگزاران و گروههاى خط امام، سهم خود را گرفتهاند و راضى هـستند و خط راست سهمى ندارد.
تا مجتمع کندلوس، همه جا از مناطق جنگلى و سرسبز و کنـار رودخانـه رفتـیم. در آنجـا مورد استقبال گرم بازدیدکنندگان دیگر قرار گرفتیم. از موزه جالب آن که با همـت آقـاى مهندس [علیاصغر] جهانگیرى به وجود آمده بازدیـدکردیم. آثـار گران بهـایى جمـع کـرده است. از نمایشگاه و فروشگاه محصولات داروهاى گیاهى بازدید نمودیم که خیلـى جالـب است. سپس براى حضار صحبت کوتاهى نمودم، با تشکر از محبت آنها و توضـیح اهمیـت داروهاى گیاهى و اقداماتى که جهاد سازندگى براى شناسایى این گونه ها در سراسر کشور کرده و تشکر از اقدامات کندلوس.
از مزرعه گیاهـان دارو یـى بازدیـد کـردیم کـه جمعـى از زنـان منطقـه مـشغول وجـین یـا جمــعآورى بودنــد و از کارگــاه بــسته بنــدى و اســتماع توضــیحات مــسئولان در ارزش محصولات و ارز آوري آنها و بیش از چهل محـصول بهداشـتى و دارو یـى و اشـتغال زایى براى مردم منطقه کجور که باعث رونق زندگى آنها شده است.
به منزل شخصى آقاى جهانگیرى در جنگل و ارتفاعات رفتیم؛ خیلى خوشسلیقه سـاخته است. خودش و همسرش که پزشک زنان است، پذیرایى کردند. آنجا چاه آرتزینی دارد که مى گویند پنجاه متر فـواره مـى زنـد. بـه نمـاز و ناهـار و اسـتراحت و اسـتماع توضـیحات گذشت.
به روستاى نیچکوه در سر قله کوه با ساختمان، هاى قدیمى رفتیم. گفتند مردمش از نـسل اسکندر سهراسبی از خانواده ساسانیان هستند. بسیاري از بچه ها بور و متمایل به قرمز هستند. در بین مردم رفتیم؛ براى مینیبوس و معلم مدرسه استمداد کردند.
آنجا گفتند اگر چهار کیلومتر راه را ادامه دهیم، به روستاى یـوش زادگـاه نیما یوشـیج در کنار تونل کندوان مى رسیم و مردم از این راه به مرکز وصل مى شوند و تهرانىها مىتوانند به منطقه تاریخى کجور بیایند. آنجا که مرکز حکومت مازندران در قبل از اسـلام بوده و هنوز آثار ساختمانى آن زمان باقى اسـت و یـک درخـت قـدیمى کـه دور کُنـده آن چهار متر است.
از آنجا به فرودگاه نوشهر رفتیم و به سوى تهران پرواز کردیم . عفت ماند. سـاعت شـش بعدازظهر به تهران رسیدیم . هوا اینجا گرم است . از استخر اسـتفاده کـردم و اسـتخر را کلـر زدم. خاطرات امروز را نوشتم و گزارش را از روى کامپیوتر خواندم.
نظر شما