شناسهٔ خبر: 4170792 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ادیان نیوز-قدیمی | لینک خبر

تحلیل القدس العربی;

واکنش شورای همکاری خلیج فارس به اظهارات مکرون در مورد اسلام و مسلمانان

چگونه امکان دارد گروه داعش با تعداد اندکی جنگجوی بی تجربه و آموزش ندیده طی مدت بسیار کوتاهی این همه پیروزی را به دست آورد؟

صاحب‌خبر -
به گزارش ادیان نیوز، اگر داعش این همه نیرو و توانایی دارد، چرا نتوانسته نظام حاکم در سوریه را سرنگون سازد؟ آیا از آنچه این گروه انجام می دهد، بوی توطئه برای تجزیه سوریه و عراق به مشام نمی رسد؟ چرا عناصر وابسته به داعش به سمت لبنان حرکت نکردند که شکار آسان تری به شمار می آید؟ آیا هدف این گروه از حرکت به سمت عراق، دور شدن از اسرائیل نمی باشد تا خود را با آن رودررو نبیند و ماهیت اصلی اش فاش نشود؟ آیا داعش زیر چتر آنچه خلافت اسلامی نامیده می شود، تنها در فکر تسلط بر میدان های نفتی و ثروت های هنگفت نمی باشد؟ اگر آمریکا و بریتانیا واقعا از خطر قریب الوقوع داعش بر امنیت خود نگران هستند، چرا نیروی زمینی جهت متوقف ساختن این خطر اعزام نکردند؟ آیا این گروه همان لولوخورخوره جدید و نسخه خونین تر گروه القاعده نمی باشد؟



"علی الصالح"، روزنامه نگار و ستون نویس فلسطینی روزنامه فرا منطقه ای "القدس العربی" در مقاله ای تحلیلی که تحت عنوان "معمای داعش" روی پایگاه اینترنتی این روزنامه چاپ "لندن" قرار گرفته، با اشاره به اوضاع بحرانی منطقه "خاور میانه" که در نتیجه اقدامات وحشیانه و گسترده گروه تروریستی "داعش" روز به روز نیز بدتر می شود، بهترین تفسیر برای درک وضعیت کنونی "خاور میانه" را در متن نامه کوتاه یک شهروند بریتانیایی دانسته که در روزنامه "دیلی میل" به چاپ رسیده و با توجه به شرایط حال حاضر این منطقه که اقدامات "داعش" آن را بیش از پیش پیچیده کرده، پرسش های زیادی در مورد توانایی ها و استراتژی های این گروه و حامیان اصلی و پشت پرده آن مطرح کرده، جایی که در مقاله خود آورده است:

«روزنامه "دیلی میل"، چاپ لندن در این اواخر نامه یک شهروند بریتانیایی به نام "اوبری بیلی" را منتشر کرد که شاید در وهله نخست تمسخرآمیز به نظر برسد، اما در واقع معمای معادله سیاسی و نظامی پیچیده در منطقه "خاور میانه" را روشن می سازد.

واقعیت این است که از تفسیر کوتاه نویسنده این نامه تفسیری عمیق تر و روشن تر نیافتم در مورد آنچه در سایه موج "بهار عربی" در منطقه "خاور میانه" در جریان است، موجی که از امید ملت های منطقه به کابوسی واقعی و منبع رعب و وحشت بزرگی تبدیل شده که هزینه آن را اکثریت مردم عادی از تمامی جریان های سیاسی و فرقه های مذهبی می پردازند، به ویژه پس از آنکه ستاره آنچه "دولت اسلامی در عراق و شام" (داعش) خوانده می شود، به صورت ناگهانی رو به صعود گذاشت.

در همین راستا، روزنامه "دیلی میل" در توضیح نامه این شهروند بریتانیایی نوشته: اگر تصویر آنچه در منطقه "خاور میانه" در جریان است همچنان برای شما روشن نمی باشد، کافی است آنچه "اوبری بیلی" در نامه خود نوشته را بخوانید، جایی که وی در این نامه تلاش کرده ائتلاف کنونی میان کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا با برخی کشورهای "خاور میانه" و همچنین آنچه گروه های جهادی در این منطقه نامیده می شوند از قبیل گروه "داعش"، "جبهه النصره" و گروه های دیگر فعال به ویژه در خاک سوریه را مورد بررسی قرار دهد.

این در حالی ست که "اوبری بیلی" نامه خود را این چنین آغاز می کند: آیا تصویر آنچه در منطقه "خاور میانه" در جریان است، برای شما روشن نمی باشد؟ بگذارید آن را توضیح دهم:

ما (جهان غرب) از دولت عراق در جنگ بر علیه گروه "دولت اسلامی" حمایت می کنیم، چرا که از این گروه خوشمان نمی آید، با این حال "دولت اسلامی" از سوی عربستان سعودی پشتیبانی می شود، کشوری که از آن خوشمان می آید.

ما از "بشار الاسد"، رئیس جمهوری سوریه خوشمان نمی آید و از گروه های در حال جنگ بر علیه وی حمایت می کنیم، اما از گروه "دولت اسلامی" که یکی از این گروه ها می باشد، حمایت نمی کنیم.

ما از ایران خوشمان نمی آید، اما این کشور از دولت عراق در برابر گروه "دولت اسلامی" پشتبانی می کند.

بنابراین نتیجه می گیریم که برخی دوستان ما از دشمنانمان حمایت می کنند و برخی دشمنانمان نیز دوستانمان هستند، برخی دشمنانمان با برخی دیگر از دشمنانمان می جنگند که می خواهیم شکست بخورند، با این حال نمی خواهیم که آن گروه دیگر از دشمنانمان نیز پیروز شوند.

در همین حال، اگر گروه هایی که خواهان شکست آنها هستیم شکست بخورند، احتمال دارد گروه های دیگری جایگزین آنها شوند که حتی کمتر از گروه های قبلی از آنها خوشمان بیاید.

این در حالی است که ما آغازگر تمامی این مسائل هستیم، جایی که کشوری (عراق) را مورد تهاجم قرار دادیم برای اینکه تروریست هایی را از این کشور اخراج کنیم که در واقع تا زمان حمله ما، اصلا وجود نداشتند تا بخواهیم آنها را از کشور مذکور بیرون برانیم.

این شهروند بریتانیایی نامه خود را همان گونه که آغاز کرده به پایان می رساند، جایی که می پرسد: آیا هم اکنون فهمیدید در منطقه "خاور میانه" چه چیزی در جریان است؟

همان طور که در ابتدای این مقاله گفتم، شاید نامه "اوبری بیلی" تمسخرآمیز به نظر برسد، اما آنچه این شهروند بریتانیایی گفته و یا می خواسته بگوید، اصل واقعیت را نشان می دهد.

این در حالی است که "جو بایدن"، معاون رئیس جمهوری آمریکا به صورت روشن تری نسبت به "اوبری بیلی" به وضعیت منطقه "خاور میانه" پرداخته و طی یک سخنرانی در دانشگاه معتبر "هاروارد" در ایالت "ماساچوست"، به دور از دیپلماسی این مسئله را روشن ساخته، جایی که وی در این سخنرانی اعتراف کرده که گروه های تروریستی فعال در خاک سوریه از جمله عناصر مسلح وابسته به گروه "القاعده"، مورد پشتیبانی و حمایت مالی آن دسته از کشورهای هم پیمان آمریکا در این منطقه قرار گرفته اند که جنگی میان اهل تسنن و اهل تشیع را سرپرستی کرده اند.

معاون رئیس جمهوری آمریکا در این باره اظهار داشت: بزرگترین مشکل ما از طرف هم پیمانانمان در منطقه می باشد، دولتمردان ترکیه و همچنین عربستان سعودی و امارات متحده عربی دوستان خوبی بودند، اما چه کار کردند؟ تنها دغدغه و نگرانی آنها همان سرنگون کردن "بشار الاسد" بود و در نتیجه جنگی میان اهل تسنن و اهل تشیع را سرپرستی کردند و صدها میلیون دلار و ده ها هزار تن اسلحه را در اختیار هر کسی گذاشتند که با نبرد بر علیه "بشار اسد" موافقت کرد.

"جو بایدن"همچنین افزود: با این حال کسانی که به این کمک دست یافتند، جنگجویان "جبهه النصره"، گروه "القاعده" و عناصری افراطی بودند که از مناطق دیگری جهان به سوریه آمده بودند، آیا شما بر این باور هستید که من مبالغه می کنم؟ خودتان نتیجه را ببینید.

با این حال بنا به ادعای معاون رئیس جمهوری آمریکا، در حال حاضر هم پیمانان این کشور در منطقه "خاور میانه" اشتباه خود را درک کرده و با پیوستن به ائتلاف بین المللی مبارزه با تروریسم به رهبری "واشنگتن" موافقت کرده اند، جایی که وی دراین باره تصریح کرد: همه آنها بدون هیچ گونه درنگی فهمیدند که چه چیزی در جریان است.

این در حالی است که "نوام چامسکی"، فیلسوف یهودی آمریکایی همانند "جو بایدن"، تقصیر بحران های کنونی را گردن کشورهای منطقه "خاور میانه" نمی اندازد و در مصاحبه ای، گسترش "جهادگرایی افراطی" را نتیجه طبیعی سیاست "واشنگتن" در عراق و پیامدهای آن بر ساختار شکننده جامعه این کشور می داند که چندین سال با تحریم های تحمیلی آمریکا و بریتانیا دست و پنجه نرم کرده است، سیاستی که اعتراض دیپلمات های بین المللی ناظر بر مدیریت آن را در پی داشته و آنها را وادار به استعفا کرد.

در همین راستا، "نوام چامسکی" از "گراهام فولر"، جاسوس پیشین سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) و تحلیلگر کنونی مسائل منطقه "خاور میانه" نقل می کند: آمریکا یکی از بنیانگذاران گروه "داعش" می باشد، درست است که "واشنگتن" برای ایجاد این گروه برنامه ریزی نکرده، با این حال دخالت های ویرانگر آن در "خاور میانه" و جنگ بر علیه عراق از جمله عوامل اصلی پیدایش "داعش" به شمار می آیند.

این فیلسوف آمریکایی در این باره این چنین اظهار نظر می کند: این یک فاجعه برای آمریکا می باشد، اما نتیجه طبیعی تهاجم این کشور به خاک عراق به شمار می آید، جایی که یکی از نتایج و پیامدهای نفرت انگیز تهاجم آمریکا و بریتانیا همان شعله ور ساختن آتش فتنه ای است که هم اکنون عراق را از هم پاشیده و به سرعت در حال گسترش در سایر کشورهای منطقه می باشد، مسئله ای که پیامدهای وخیم و هولناکی به دنبل خواهد داشت.

"نوام چامسکی" همچنین می افزاید که آمریکا و پیش از آن بریتانیا، از اسلام گرایی رادیکال حمایت کرده و با گرایش ناسیونالیستی سکولار مخالفت می کنند، چرا که آن را تهدید بزرگتری برای اهداف سلطه گرایانه و تمامیت خواه خود می دانند، این در حالی است که پس از مورد هدف قرار گرفتن گرایش ناسیونالیستی در منطقه "خاور میانه"، این اسلام گرایی افراطی است که جای آن را می گیرد.

به گفته این فیلسوف آمریکایی، هم پیمان اصلی آمریکا در منطقه "خاور میانه" یعنی عربستان سعودی، افراطی ترین کشور مسلمان جهان به شمار می آید و در کنار سایر کشورهای عرب هم پیمان "واشنگتن" در شورای همکاری خلیج (فارس)، منبع اصلی تامین هزینه های مالی گروه های اسلام گرای افراطی بوده است.

من به این اندازه از اطلاعات بسنده کرده و در مورد آنها نیز اظهار نظر نمی کنم، با این حال مقاله را با مطرح کردن چندین پرسش به پایان می رسانم:

چگونه امکان دارد گروه "داعش" با تعداد اندکی جنگجوی بی تجربه و فاقد آموزش های نظامی واقعی، طی مدت بسیار کوتاهی این همه پیروزی را به دست آورد؟

چگونه نیروهای ارتش عراق با آن همه تسلیحات دریافتی از کشورهای مختلف جهان و نیروهای پیشمرگ کرد با آن همه آموزش نظامی و تجربه ده ها سال حضور در میدان های جنگ، به این سرعت و آسانی در برابر عناصر وابسته به گروه "داعش" از هم می پاشند؟

اگر گروه "داعش" این همه نیرو، توانایی و قابلیت دارد، چرا نتوانسته نظام حاکم در سوریه که در نتیجه بیش از سه سال و نیم جنگ مداوم، به شدت خسته و کم رمق شده، را سرنگون سازد و در نتیجه، سکوی پرتاب محکمی برای خود به دست آورد و شکوه و عظمت "پایتخت خلافت امویان" (دمشق) را احیا کند؟

آیا از آنچه گروه "داعش" انجام می دهد، بوی توطئه برای تجزیه سوریه و پس از آن عراق به مشام نمی رسد؟

چرا عناصر وابسته به گروه "داعش" به سمت غرب یعنی لبنان حرکت نکردند که شکار آسان تری به شمار می آید؟

آیا هدف گروه "داعش" از حرکت به سمت شرق و به ویژه عراق، دور شدن از اسرائیل نمی باشد تا خود را با آن رودررو نبیند و ماهیت اصلی اش قاش نشود؟

آیا گروه "داعش" زیر چتر آنچه "خلافت اسلامی" نامیده می شود، تنها در فکر تسلط بر میدان های نفتی و ثروت های هنگفت نمی باشد؟

اگر آمریکا و بریتانیا واقعا از خطر قریب الوقوع گروه "داعش" نگران هستند که بنا بر ادعای آنها، امنیت هر دو کشور را تهدید می کند، چرا همانند حمله زمینی به خاک افغانستان در سال 2011 میلادی و حمله زمینی به خاک عراق در سال 2003 بدون تصویب هیچ گونه قطعنامه ای در شورای امنیت سازمان ملل متحد، به سرعت نیروی زمینی را جهت متوقف ساختن خطر "داعش" اعزام نکردند؟ یا اینکه "واشنگتن" و "لندن" از بین بردن این خطر را مسئولیت خود نمی دانند؟

آیا دولتمردان آمریکا و بریتانیا ندیدند که خطر گروه "داعش" در راه است؟ یا اینکه رادارها و ماهواره های جاسوسی این دو کشور هنگامی که اوضاع در راستای منافع آنها در جریان باشد، منطقه در معرض خطر را تحت پوشش قرار نمی دهند؟ شبکه های جاسوسی "واشنگتن" و "لندن" کجای این مسئله قرار دارند؟

چرا برخی کشورهای جهان غرب و به ویژه بریتانیا، خروج افراد افراط گرا از خاک خود جهت پیوستن به گروه های رادیکال و تندرو را آسان کردند؟

چرا کشورهای غربی تنها جنگنده ها و موشک های خود را به کار می گیرند و پیش از آن نیز اعتراف می کنند که چنین چیزی نمی تواند پیشروی گروه "داعش" را متوقف کند؟ در حالی که همانند تهاجم اخیر اسرائیل به نوار "غزه"، بیشتر قربانیان حملات هوایی کشورهای غربی به خاک عراق و سوریه نیز افراد بی گناه و غیر نظامی هستند، آیا این کشورها مناطق مورد هدف را به محل آزمایش سلاح های مرگبار جدید خود تبدیل نکرده اند؟

آیا هدف اصلی تمامی آنچه در منطقه "خاور میانه" در جریان است، همان تجزیه و تقسیم کشورهای منطقه بر اساس مذهب، قومیت و نژاد نمی باشد تا فرقه ها و قومیت های مختلف همچنان سرگرم دشمنی، رقابت و جنگ میان خود باشند و منطقه نیز بازار عمده ای برای کارخانه های اسلحه سازی غرب باشد؟

با توجه به آنکه دولتمردان آمریکا و بریتانیا به خوبی می دانند که رویارویی آنها با هر گروه و جریانی در منطقه "خاور میانه" باعث بهبود وضعیت آن می شود، باید پرسید که آیا هدف از حملات هوایی بر علیه گروه "داعش"، افزایش طرفداران و عناصر این گروه نمی باشد؟

آیا گروه "داعش" همان "لولوخورخوره" جدید و نسخه خونین تر ساخته نخست کشورهای غربی یعنی گروه "القاعده" نمی باشد که ستاره ان رو به افول گذاشته است؟»

منبع : شفقنا

نظر شما