به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
پیشنهاداتی برای سال آخر دولت
کمال احمدی در کیهان نوشت:
حدود 380روز تا شکلگیری دولت سیزدهم زمان باقی است و تک تک این روزها میتواند فرصتی طلایی برای دولت فعلی باشد تا حداقل در یکسال پایانی عمرش کارنامه قابل قبولی از خود بهجای بگذارد.
البته این دولت در بخش اقتصاد که این روزها مهمترین اولویت کاریاش است به اذعان موافق و مخالف نه تنها عملکرد درخشانی نداشته بلکه به دلیل انتظار بیش از حد از خارج و شرطی کردن اقتصاد با ضعف مفرطی در شاخصهای اقتصادی اعم از تولید ناخالص داخلی ، میزان تورم ،کنترل نقدینگی و... مواجه است.
برهمین اساس دولت تدبیر و امید اگر سال هشتم کاریاش را هم با همین دست فرمان ادامه داده و برمبنای نگاه به بیرون از مرزها بهدنبال چارهجویی برای خلاصی از مشکلات باشد طبیعی است که ارثیه نامناسبی برای دولت بعدی بهجا خواهد گذاشت؛ تورم بالای 40درصد که عمده آن ناشی از بیانضباطی پولی و مالی است، رشد بیرویه نقدینگی، بدهیهای سررسید شده ناشی از فروش اوراق قرضه،پروژههای معطل عمرانی، عقبماندگیهای شدید در تولید مسکن و... نمونههایی از میراثی است که طبیعتا با وضع فعلی به دولت سیزدهم میرسد. اما اگر دولت کنونی در یک تدبیر واقعی و با امید حقیقی به داخل و با تکیه بر توانمندیهای درون کشور به فکر حل حداقل بخشی از آسیبهای اقتصادی باشد به یقین میتواند باقیات الصالحات ارزشمندی برای آیندگان بهجا گذارد.
اما سؤالی که در اینجا مطرح میشود اینکه چگونه ممکن است دولت در شرایطی که با کرونا و مشکلات ناشی از تحریمها روبهروست به اصلاح و تحول وضع اقتصادی دست بزند؟ به عبارتی آیا میشود چارچوبهایی را برای اصلاح امور اقتصادی فرض کرد که به کرونا و تحریم ارتباط نداشته باشد و تاثیر جدی هم در وضع معیشتی مردم داشته باشد؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت بله، اگر دولت واقعا اعتقاد راسخ به نگاه درون داشته باشد میتوان مواردی را برای اصلاح امور اقتصادی تصور کرد که ارتباط چندانی با ماندگاری کرونا و یا فشار ناشی از تحریمها ندارد. ذیلا برخی از این موارد را با هم مرور میکنیم:
۱- اصلاح ساختاری بودجه از جمله اموری است که نه تنها ربطی به کرونا و تحریمها ندارد بلکه میتواند از این تهدیدات به عنوان فرصت برای اجرایی شدنش بهره گرفت.مثلا یکی از گزینههای مهم در اصلاح ساختار بودجه، تحول در بودجهریزی شرکتهای دولتی و شفافیت دقیق و ملموس در بودجه آنهاست. براستی چرا وقتی بسیاری از این شرکتها به استناد آمارهای رسمی زیانده هستند و حتی فسادهای مالی و اختلاسهای متعدد در برخی از این شرکتها رخ میدهد بازهم بایستی دوسوم بودجه سالانه کشور نصیب آنها شود؟ مگر دولت بودجه کشور را از سر راه آورده که مثل نقل و نبات خیرات این شرکتهای زیان ده میکند؟ جالب است بدانیم رئیس دیوان محاسبات آذر ماه پارسال اعلام کرد «98 هزار میلیارد تومان زیان شرکتهای دولتی در یکسال و نیم اخیر بوده است» ولی بازهم امسال(99) بخش مهمی از بودجه بدون هیچ حساب و کتابی به آنها تقدیم شد! اخیرا هم آقای خاندوزی عضو کمیسیون اقتصادی مجلس به صراحت گفت «بیش از 90 درصد بحثهای حساس حوزه فساد مثل حقوقهای نجومی و اختلاسها ذیل شرکتهای دولتی صورت میگیرد».
در اصلاح ساختاری بودجه علاوهبر تحول در بودجهریزی شرکتهای دولتی که به نوعی تحقق انضباط مالی است باید قطع وابستگی به نفت هم رخ دهد. واقعا اگر سه دهه پیش که رهبرحکیم انقلاب موضوع بستن در چاههای نفت را با هدف قطع وابستگی کشور به خامفروشی مطرح کردند مسئولان وقت بهطور جد آن را عملیاتی میکردند آیا امروز باید عزای نفروختن چند بشکه نفت را میگرفتیم؟ براستی کجایند جماعت تکنوکرات که آن روز با ژست روشنفکرمآبی به آن رهنمود حکیمانه لبخند زدند و امروز معلوم نیست چه واکنشی به دلار 23هزارتومانی دارند؟ البته حضرت آقا طی سالهای متمادی بارها بر موضوع کلیدی قطع وابستگی به درآمد نفتی تاکید کردهاند و حتی اخیرا هم در دیدار نمایندگان مجلس یازدهم بر این مقوله تصریح فرمودند اما آنچه در این میان مهم است اینکه متولیان برنامه و بودجه برای یکبار هم که شده فارغ از شعار و اقدامات رسانهای به انتظار 30ساله ایشان که 30ماه پیش هم در قالب درخواست از دولت و مجلس برای اصلاح ساختار بودجه مطرح شد لبیک عملی بگویند و بودجه کشور را از رنج وابستگی طولانیمدت به نفت و آثار و تبعات منفی آن رها سازند.
اتفاقا کسانی که این روزها دغدغه آسیبهای کرونا و تحریمها را دارند باید به نوعی این تهدیدات را مغتنم شمارند و کاهش خرید نفت را یک توفیق اجباری بدانند که ناخواسته زمینه را برای رهایی از بودجههای نفتی فراهم میآورد. هرچند این نگرانی وجود دارد که جماعت غربگرا تا زمانی که تفکرشان را نسبت به آن سوی مرزها اصلاح نکردهاند نمیتوانند از این توفیقات اجباری بهره چندانی ببرند و به محض کوچکترین گشایشی در فروش نفت دوباره همه رشتهها را پنبه میکنند و به سراغ خامفروشی میروند این تجربه تلخ عینا در سال 95 رخ داد و متولیان برنامهریزی پس از گشایش اندک در فروش نفت دوباره قطار بودجهریزی را بر همان ریلهای معیوب استوار کردند که نتیجه آن اشتباه هم، این روزها بهخوبی قابل لمس است.
۲- تعیین تکلیف سرنوشت 160هزار میلیارد تومان اوراق بدهی که طی دوسال اخیر و بهمنظور جبران کسری بودجه منتشر شده یکی دیگر از میراثی است که در حالت عادی به دولت بعدی منتقل میشود. به عبارتی اگر دولت فعلی برای این آینده فروشیها از همین الان تدبیر و چارهای بیندیشد یقینا میتواند از میزان آسیبهای چند سال بعد که در موعد سررسیدهای اوراق رخ میدهد بکاهد و گرنه این چالش در زمان خودش میتواند به مشکلی سخت تبدیل شود.متاسفانه حامیان انتشار اوراق فقط بر افزایش عمق بازار بدهی تاکید میکنند بدون اینکه به عواقب آن اشارهای کنند و فقط به فکر گذران امروز دولت هستند و برای مشکل فردا نسخهای ندارند در حالی که اگر دولت حداقل با رعایت حد یقف برای انتشار اوراق اندکی هم به انضباط پولی همت کند قطعا میراث کم خطری را برای دولت بعد به ارث خواهد گذاشت.
۳- اصلاح نظام بانکی یکی دیگر از مواردی است که دولت کنونی میتواند با اجرای آن کارنامه مثبتی از خود بهجا گذارد متاسفانه بانکها طی سالهای متمادی به جای انجام وظایف ذاتی بانکی به بنگاههای بزرگ ملک فروشی و تاجران ارز و سکه و سهامداران بورس و... تبدیل شدهاند. این رویه سبب شده بانکها به جای تسهیلاتدهی به تولید به سراغ دلالی ارز، سکه، مسکن و... بروند و صرفا با این توجیه که سود سرمایهگذاری در این امور است گرایش چندانی به حمایت از تولید نداشته باشند. البته شاید بخشی از این حرکت اشتباه بانکها ناخواسته و تحمیلی است یعنی بانکها در قبال پرداخت تسهیلات معوق اقدام به مصادره وثایق میکنند که بخشی از آنها املاک است یا اینکه بانکها اساسا طبق قانون میتوانند نسبتی از سرمایه خود را به بنگاهداری اختصاص دهند اما این نسبت در طول زمان تغییر یافته و شاید به مراتب از حد قانونی خود عبور کرده تا حدی که در برخی بانکها میزان زیادی ملک و ساختمان وجود دارد که نشان میدهد بانکها هم از این وضع نابسامان بدشان نمیآید. این درحالی است که ماهیت بانکها برای غیر از بنگاهداری است و اتفاقا بانکها در شرایطی که بخش تولیدی کشور بهدلیل کمبود منابع ارزی با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم میکند باید همت جدی در حمایت از این بخش داشته باشند. البته تجربه نشان داده این واسطههای مالی با توصیه و پند و اندرز دست از بنگاهداری نمیکشند لذا دولت باید با استفاده از قدرت حاکمیتی خویش و با کمک مجلس به اصلاح نظام بانکی اقدام نماید.
4- بورس یکی دیگر از مواردی است که دولت کنونی باید در همین سال آخر تکلیفش را روشن کند.زیرا دولت فعلی وقتی با کسری شدید منابع مالی مواجه شد بازار سرمایه را بهعنوان یک منبع مهم برای کسب درآمد در نظر گرفت لذا با چراغ سبزهای مداوم طی چند ماه اخیر بخش مهمی از نقدینگیهای خرد و کلان مردم را روانه تالار بورس کرد. همین رویه سبب شده تا شاخص بورس فقط از ابتدای سال جاری تا کنون بیش از یک میلیون و300هزار واحد یعنی به اندازه 2/5 برابر کل تاریخ بورس تا قبل از سال 99 رشد کند و قیمت سهام بسیاری از شرکتهایی که در عمل و روی زمین بازدهی مناسبی نداشتهاند بیش از 10، 20 یا حتی 30برابر رشد کرده است. وضع بورس این روزها بهحدی عجیب شده که صدای بسیاری از کارشناسان را درآورده و آنها نسبت به عواقب رشد بیرویه آن نگران شده و خواستار کنترل شاخص هستند. حتی برخی معتقدند تورم کنونی در بازارهای موازی اعم از مسکن و ارز و سکه ناشی از رشد بیرویه بورس است. بههرحال دولت میبایست تکلیف این بازار را تا قبل از وقوع مشکل احتمالی مشخص کند و نباید فقط به فکر گذران این روزهای خود باشد. فراموش نکنیم که با آزادسازی سهام عدالت همین الان حداقل 40میلیون نفر مشتری بازار سهام هستند و لذا رهاشدگی این بازار با این حجم از مشتری قطعا عواقب ناخوشایندی برای دولت و ملت خواهد داشت. هرچند میتوان با عمق بخشی به بازار و عرضههای بیشتر سهام و نیز تامین مالی حساب شده از منابع مردمی بهترین استفاده را از این تهدید احتمالی کرد.
الحاق در محاق؛چرا؟
حامد رحیم پور در خراسان نوشت:
طرح الحاق دوباره در محاق قرارگرفته است. قرار بود ۱۱تیر الحاق بخش هایی از کرانه باختری مطابق پروژه معامله قرن به رژیم صهیونیستی صورت بگیرد. براساس ایده به اصطلاح صلح دولت ترامپ، صهیونیست ها مجوز این را داشتند تا ۳۰ درصد از اراضی کرانه باختری و دره رود اردن را تحت سیطره خود بگیرند اما اجرای این طرح بازهم به تعویق افتاد. چرا نتانیاهو مجبور شده است طرحی را که شعار اصلی وی در سه انتخابات یک سال گذشته رژیم صهیونیستی بوده است به تعویق بیندازد؟پاسخ به این پرسش در سه سطح قابل ارزیابی است:
1- ویروس کرونا، تشدید بحران های دولت ها، به ویژه افزایش بحران های رژیم های ظالم منطقهای را شکل خواهد داد؛ چرا که فقدان سرمایه اجتماعی در این کشورها، مواجهه با بحران هایی همچون کرونا را به علت غفلت از ظرفیتهای درونی با مخاطرات جدی روبه رو کرده است.کما این که جهش نرخ بیکاری در اسرائیل در ماههای اخیر از 3.4 درصد به ۲۷ درصد و تظاهرات های گسترده علیه عملکرد نتانیاهو در کاهش تاثیر کرونا بر جنبههای اقتصادی نیز از موضوعاتی است که سبب شده درنهایت اجرای این طرح به تعویق بیفتد. وزیر مهاجرت رژیم صهیونیستی نیز دو روز پیش مقابله با کرونا را اولویت اصلی کابینه رژیم صهیونیستی دانست و از خارج شدن طرح الحاق از دستور کار کابینه رژیم صهیونیستی خبر داد.
این سخنان در کنار اظهارات بنی گانتز، وزیر جنگ و نخست وزیر آینده رژیم صهیونیستی، که پیشتر گفته بود: در حالی که اسرائیل با بحران ویروس کرونا مواجه است موعد اجرای طرح الحاق،«مقدس» و «فوری» نیست» نشان داد که فعلا مقامات این رژیم تصمیمی برای اجرای الحاق کرانه باختری ندارند.
2-مسئله نحوه الحاق کرانه باختری همچنان اصلیترین موضوع اختلاف بین بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی و بنی گانتز، وزیر جنگ و نخستوزیر آینده این رژیم است.تاکید اصلی گانتز بر ضرورت جلب رضایت پادشاهی اردن پیش از اجرای طرح الحاق از یک طرف و همچنین تاکید بر اجرای این طرح به عنوان بخشی از طرح صلح دولت ترامپ اساس این اختلاف را میسازد. از سوی دیگر با توجه به رقابت بسیار نزدیک نتانیاهو و گانتز که هیچ کدام قادر به کسب اکثریت مطلق در سه دور انتخابات متوالی طی یک سال اخیر نشدند، این احتمال وجود دارد که باردیگر صهیونیستها گرفتار دور باطلی از انتخاباتهای پارلمانی شوند که هیچ کس در آن اکثریت لازم را با توجه به تجربه یک سال اخیر به دست نخواهد آورد و در این صورت وارد شدن به دور باطلی از انتخاباتهای متوالی و بی نتیجه محتمل خواهد بود که در این شرایط الحاق کرانه باختری حداقل در کوتاه مدت را بسیار به سختی امکان پذیر کرده است، هر چند نباید از این نکته غفلت کرد که در اصل اشغالگری در کرانه باختری میان مقامات این رژیم اختلافی وجود ندارد.
3-رژیم صهیونیستی در تمام مدت هفت دهه اشغال فلسطین، سیاست ایجاد تفرقه در میان فلسطینیها را بخش اول اقدام خود قرار داده است. ایجاد روند سازش و کشاندن بخشی از فلسطینیها با فشارهایی که آن ها در عرصه فلسطین و منطقه در دهه 1980 ایجاد کردند، موجب به وجود آمدن شکافی عمیق بین فلسطینیها شد و عملاً آن ها به دو دسته تقسیم شدند. پیروزی حماس در انتخابات سال 2006 پارلمان فلسطین، مقاومت را به قدرت رساند و موجب شد قدرتی که آمریکاییها می خواستند به سازشکاران فلسطینی بدهند در اختیار مقاومت قرار گیرد. این قدرت گیری با مانع تراشیهایی که با کمک صهیونیستها و آمریکاییها ایجاد شد به تشکیل دو دولت در کرانه باختری و نوار غزه ختم شد.
حالا نشست ویدئو کنفرانس جبریل رجوب و صالح العاروری دو رهبر جنبش فتح و حماس به شدت صهیونیستها را نگران کرده است. با توجه به قطع همکاری امنیتی حکومت خودگردان و رژیم صهیونیستی طی ماههای اخیر، تأکید رهبران دو جنبش بر ایجاد یک راهحل مشترک برای خروج از وضعیت کنونی نکته مثبتی برای آغاز همکاری و مقابله با طرح الحاق است. البته این همکاری در صورتی واقعی خواهد بود که دست حماس در کرانه باختری برای فعالیت نظامی علیه رژیم صهیونیستی باز شود. افزون بر این، نامههای اسماعیل هنیه به رهبر انقلاب اسلامی و سید حسن نصرا... از دیگر سو نشاندهنده آمادگی گروههای مقاومت فلسطینی برای اقدام عملی علیه طرح الحاق با هماهنگی سایر اعضای محور مقاومت است؛ اقداماتی که باعث تردید رژیم صهیونیستی برای برداشتن گام نهایی دراجرای طرح الحاق شده است.
تسلیم روایتهای غلط دشمن نشویم
حسن رشوندی در جوان نوشت:
چندی است جبهه دشمن تلاش میکند با توجه به حوادث رخ داده طبیعی یا غیر طبیعی، فضای ذهنی مردم را به گونهای دستکاری کند که بتواند روایت دلخواه خود را غالب و متناسب با این ذهن دستکاری شده، سناریوهای عملیاتی و رسانهای خود را پیادهسازی کند. بستر چنین اقداماتی وجود خبرهای متنوعی است که هر روز شاهد آن هستیم. بهویژه اینکه طی دو ماه اخیر، منطقه ما، بالاخص ایران اسلامی میدان جولان رسانهها و خبرسازیهای متنوع و تحیرزا شده است. تمام این خبرسازىها که بخشى از جورچین جنگ ترکیبى استکبار علیه جبهه مقاومت است، با محوریت تهاجم بر ایران شکل مىگیرد. جنگ روایتها، قطعهاى مهم از این جورچین تهاجم است. شناخت درست و دقیق این جنگ و ابعاد آن و تطبیق آن در میدان و عرصه زندگى روزانه کمک زیادى به موضعگیرى دقیق و رفتارهاى عقلانى و انقلابی ما مىکند.
اکنون عطش خبرسازیهای جعلى و بزرگنمایی اخبار کاذب به حدی شده است که تشخیص و تمییز دادن اخبار صواب از ناصواب سخت شده است. برای قرابت ذهنی، به برخی از این اخبار که فضای رسانهای کشور را فراگرفته، اشاره میشود:
۱- در حادثهاى مشکوک در مرز ایران و افغانستان ۵۰ مهاجر افغانستانى کشته شده و پیکرهای آنها به منطقه خارج از دسترسی مرزبانان ایرانی به آب انداخته مىشود. این موضوع دستمایه جنگ رسانهاى و ایجاد اختلاف بین دو ملت ایران و افغانستان که قرابت زیادی از لحاظ فرهنگی با هم دارند، میشود.
۲- دادگاه اکبر طبری بهعنوان یکى از افتخارات قوه قضائیه و نظام برگزار مىشود. فضاى رسانهاى دشمن با غفلت از دوستان ناآگاه، به جاى تحسین این حرکت انقلابى، تمام توجهات را به سمت و سوى رئیس سابق قوه قضائیه مىبرد و تلاش مىکند نقطه قوت این قوه را نقطه ضعف جلوه دهد.
۳- جسد قاضى منصورى در جلوى هتلى در رومانى پیدا میشود و پیش از آنکه جمهوری اسلامی ایران مدعی شود که چرا این اتفاق برای متهم تحت تعقیبش افتاده، جبهه رسانهای دشمن یکپارچه با نعل وارونه واقعیت، باچند عکس و تصویر مبهم، تحلیل و گزارشهاى مختلفی را بر ضدکشورمان و دستگاه قضایی شروع میکند.
۴- فضاى مجازى با استفاده از بىنظارتى دستگاههاى مسئول، تبدیل به آشفتهبازار ارز و سکه و ماشین و زمین و مسکن میشود.
۵- آتشسوزىهاى عمدى و سهوى در جنگلها، مراتع، باغات، ساختمانهاى ادارى و پزشکى و نیروگاهها و کارخانهها، حلقههاى یکسرى عملیات هوشمندانه دشمن جلوه داده میشود.
۶- به یکباره، زنجیره نامهنگارىها و توئیتزنىها و مصاحبههاى جنجالى و تحریکآمیز آغاز میشود و در کشور اوج مىگیرد.
۷- عراق و لبنان و سوریه بهگونهاى تصویرسازى مىشود که گویا جبهه مقاومت در حال عقبنشینى و سقوط است و در این خبرسازىها مکرر سردار قاآنى و سردار حاجیزاده به شهادت مىرسند!
همانطور که ملاحظه مىکنید، برخى از این اخبار درست و واقعیت داشته و بعضى جعلى و کذب محض است. در این شرایط، راهبرد «گرسنهسازى و اشتهای خبرى» در دستور کار دشمن قرار مىگیرد، به گونهاى که اولین سؤال در محافل و جلسات و دورهمىها مىشود چه خبر؟!
براى پاسخ به این نیاز ساختگى و رفع گرسنگى خبرى، خبرسازى جعلى و بزرگنمایى اخبار درست در دستور کار قرار میگیرد و خرده روایتهای خبری، تبدیل به روایت غالب میشود. اما کسی نمىتواند و نباید منکر آن بشود که سیاهنمایى و دروغسازىها، حکایت دیگرى دارد.
جنگ روایتها کشتارمجازى با کلمات و جملات و اخبار و تحلیلهاست. جنگ روایتها جنگ بدون پیروزى است که رقیب و حریف و دشمن براى ضربه زدن به طرف مقابل به انتشار هدفمند اخبار و روایت و گزارش و تحلیل آن میپردازد. در جنگ روایتها؛ «کلان روایتها» (ابر روایتها) و «خرده روایتها» وجود دارند. کلان روایتها مفاهیم و گزارههاى اصلى هستند و خرده روایتها مصادیق آنها به شمار میآیند.
در این شرایط، ابتدا یک روایت کلان در نظر گرفته مىشود؛ مثلاً نظام انقلابى ایران ناکارآمد است! براى اینکه این کلان روایت در ذهنها جا بیفتد باید خرده روایتها با دو عنصر «قدرت برانگیختگى» و «قدرت توزیعشوندگى» روایت شوند. یعنى با هنرمندى خاص و جذابسازى در ذهن مخاطب همراه با سرعت، دست به دست و محفل به محفل و کانال به کانال و گروه به گروه در فضاى حقیقى و مجازى میچرخد و میگردد تا تبدیل به «روایت غالب» شود! در این میدان، اخبار ساختگى و بزرگنمایی آنها، قطعات جورچینى هستند که تصویردلخواه دشمن را از آینده کشور فراروى مردم قرار مىدهد. در واقع با ساختن خبر دروغ یا بزرگنمایى خبر درست و کنار هم چیدن آنها، یک روایت غالب شکل مىگیرد و با این روایت دستکاری شده، کشور بهخاطر گفتمان مقاومت به بنبست رسیده و راهى جز مذاکره و سازش برایش متصور نمیشود. پرواضح است که این گزاره دروغ است واساساً دو راهى معیشت و امنیت و مقاومت مصداق بارز دوگانهسازىهاى جعلى و دو قطبىهاى کاذبی است که در جنگ روایتها اصلاً واقعیت و حقیقت در آن مهم نیست. براى دشمن آنچه مهم است، نتیجه دلخواه است. نتیجه دلخواه دشمن از این همه اخبار جعلی و دروغ و بزرگنمایی اخبار درست و وزن دادن به آنها، تسلیم کردن ملت ایران است و براى رسیدن به این هدف، به هر وسیلهاى متوسل میشود تا به هدف خود برسد. در این شرایط، رسانههای جبهه انقلاب وظیفهای بس سنگین دارند تا هم به مردم کمک کنند تا جامعه روایت درست را از روایتهای نادرست اخبار انتشار یافته در کشور برداشت کند، هم اینکه دشمن را از رسیدن به هدف شومش در روایتسازیهای غلط از اخبار و حوادث رخ داده در کشور و جبهه مقاومت ناامید سازد.
کرونا از زمان ورود به ایران روزهای گوناگونی را به خود دیده است. ابتدا برخی آن را تکذیب کردند و حتی هشدارهای مطرح شده را جو روانی علیه ایران دانستند. وقتی اولین نمونههای وجود بیماری در ایران به طور رسمی تایید شد، همچنان از سوی جریان رسمی چندان جدی گرفته نشد؛ مثلا صداوسیما به راحتی از سبکتر بودن این ویروس نسبت به آنفولانزا میگفت و حتی گزارشگر پزشکی اخبار این رسانه هم برای رفع نگرانی مردم ادعا کرد که گرفتهام و خوب شدهام! با بالا رفتن آمار اما معلوم شد که ماجرا جدیتر از این حرفهاست! نتیجه هرچند شکلگیری ستاد مقابله با کرونا و اجرای برخی تصمیمگیرهای کلان بود، اما هنوز واکنشها با واقعیتهای کرونا نمیخواند.
نظر شما