شناسهٔ خبر: 41215094 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: ایسکانیوز | لینک خبر

در نشست «دانشگاه، انقلاب و فتنه» مطرح کرد؛

محدودیت دانشجویان در دولت روحانی بیشتر شده است

دبیر سیاسی اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل با تاکید بر اینکه روحانی بیشترین فشارها را به جریان‌های انقلابی در دانشگاه وارد کرده است گفت: در طول این سال‌ها همیشه محدودیت‌هایی برای جریان دانشجویی وجود داشته است.

صاحب‌خبر - به گزارش گروه دانشگاه ایسکانیوز، یکی از رخدادهای سیاسی مهم در دوران دولت اصلاحات، حوادث کوی دانشگاه تهران در تیر 78 است. در سال‌های اخیر و در عمر انقلاب بارها شاهد بوده‌ایم جریان دانشجویی در حوادث و نا‌آرامی‌های مختلف مورد سوء‌استفاده احزاب سیاسی قرار گرفتند. در نشست «دانشگاه، انقلاب و فتنه» میزبان حمزه دستیار دبیر سیاسی اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل بودیم. دستیار در این گفت‌وگو ضمن بیان اینکه مبانی فکری تشکل‌های دانشجویی ضعیف شده است می‌گوید: وقتی تشکل‌ها تملق یک حزب و گروه را می‌کنند و یا دچار تندروی می‌شوند، چطور می‌توان انتظار داشت که بتوانند دانشجو را جذب کنند. متن کامل این گفت‌و‌گو به شرح زیر است : به نظر شما چرا دانشگاه بستر مناسبی برای فتنه‌ها و اتفاقاتی مانند ۱۸ تیر ۷۸ است؟ اول باید این را در نظر بگیریم که کجا غیر از دانشگاه می‌تواند بستر چنین اتفاقاتی باشد. در کشور یک حوزه علمیه داریم و یک دانشگاه و تنها نقاطی مثل دانشگاه و حوزه علمیه می‌توانند بستری برای این گونه اعتراضات باشند. باقی مناطق خود نهادهای حاکمیتی هستند و مشخص است که علیه خود اعتراض نمی‌کنند. درست است که امروز ما شاهد برخی جریانات انحرافی در حوزه علمیه هستیم، اما در حوزه علمیه نیز این گونه اعتراضات شکل نمی‌گیرد، چراکه در عمل علیه خود به حساب می‌آید. امروز در دانشگاه طیف‌های فکری متفاوتی وجود دارد. از طرف دیگر با دانشگاهی روبرو هستیم که به معنای واقعی اسلامی نشده است. سال ۷۵ رهبری در یک سخنرانی می‌‌فرمایند: «دانشگاه اسلامی نیست» و در سال ۷۷ یعنی ۲۰ سال بعد از انقلاب، گروهی نوشتن سند اسلامی کردن دانشگاه‌ها را آغاز می‌کنند. برخی از انقلابی‌ها فکر کردند که اسلامی‌شدن دانشگاه به معنای تفکیک جنسیتی است، آنهایی که کمی روشن‌فکر‌تر بودند، به مسئله پوشش و حجاب پرداخته و فکر می‌کردند اگر مسئله پوشش در دانشگاه حل شود؛ دانشگاه اسلامی می‌شود. این در حالی است که دانشگاه‌های ما از لحاظ متون علمی، اسلامی نیست. امروز در دانشگاه‌های ما منطق و فلسفه فروید تدریس و در کنار آن چند واحد اندیشه اسلامی ارائه می‌شود. همگی به خوبی می‌دانیم که دروس عمومی در دانشگاه، درس‌هایی فرمالیته به حساب می‌آیند. واقعیت این است که اسلامی بودن در معارف و علومی که دانشجو می‌خواند، دیده نمی‌شود. نظریه داروین که خلاف نظریات اسلام است، در دانشگاه تدریس می‌شود اما در کنار آن نظریات اسلام به خوبی بیان نمی‌شود. در چنین فضایی که فکر و علوم تدریسی اسلامی نیست؛ چطور انتظار داریم دانشگاه اسلامی باشد. امروز دانشجو وارد دانشگاهی می‌شود که بسترهای آن اسلامی نیست، حتی اگر در یک خانواده سنتی هم رشد کرده باشد ممکن است از نظر دینی شاهد تنزل او هستیم. با این همه باید قبول کرد که نسبت به ابتدای انقلاب دانشگاه‌ها در مسیر اسلامی شدن رشد داشته‌اند، هر چند هنوز به کمال نرسیده‌اند. در این میان عده‌ای هم می‌خواهند که یک فضای سکولار به وجود بیاورند و این باور را تزریق می‌کنند که دین باید از سیاست جدا باشد. کار به جایی رسیده است که رهبری در سال ۹۷ و ۹۸ در سخنرانی خود از جریان بدخواه جنبش علمی در کشور می‌گوید. این جریان بدخواه مگر برای دستگاه‌های ناظر ناشناخته است؟ شناخت اساتید دانشگاه فیزیک دانشگاه شریف مگر سخت است؟ اساتیدی که با صراحت تمام دانشجویان خود را به خروج از کشور دعوت می‌کنند و هیچ ترسی هم ندارند که عکس‌های خصوصی و نامتعارف خود را در سایت دانشگاه قرار دهند. اساتید این دانشکده اولین کسانی بودند که علیه هسته‌ای بودن ایران بیانیه دادند و گفتند ایران قدرت رسیدن به انرژی هسته‌ای را ندارد. رهبری در جایی می‌فرمایند: «این‌ها آنقدر تکرار کرده بودند که ما توانایی رسیدن به علم هسته‌ای نداریم که من باور کرده بودم و گفتم مرا ببرید تا ببینم.» بعد از این ماجرا بود که رهبری جریان بدخواه جنبش علمی را مطرح کردند. رهبر انقلاب به این موضوع اشاره می‌کنند ولی آن آقایان همچنان در جای خود هستند گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است. کم نیستند استادانی که در دانشگاه علیه انقلاب اسلامی تبلیغ می‌کنند. در هیچ جای دنیا آموزش را به برخی افراد که همسو با سیاست‌های حاکمیتی نیستند، نمی‌سپارند. در جمهوری اسلامی به این افراد در دانشگاه میدان داده می‌شود. امروز استادان انقلابی در دانشگاهی مثل دانشگاه تهران در انزوا قرار دارند. وقتی علومی که به دانشجو تدریس می‌شود غربی باشد، استاد هم دانشجو را به غرب‌گرایی دعوت کند، نتیجه همین است که یک تفکر ضد دین در دانشگاه به وجود می‌آید. استاد دانشگاه در کانال تلگرامی خود اعلام می‌کند که حوزه‌های علمیه نباید در سیاست و حکومت دخالت کنند. مسلم است که چنین استادی حرف‌های بدتری را سر کلاس درس به دانشجو می‌گوید. دانشجو با یک تعلیم و تربیت ناقص از آموزش و پرورش و با یک ذهن خالی وارد دانشگاه می‌شود و در چنین بستری تحت تاثیر استادان و جو علمی آنها قرار می‌گیرد. چطور انتظار داریم تفکر یک دانشجوی ۲۰ ساله در این فضا علیه نظام، حاکمیت و دین نشود. در کنار این‌ها عملکرد ضعیف اقتصادی دولت هم وضعیت نامناسبی ایجاد کرده است. دانشجوی امروز از زمان جنگ و پیش از انقلاب خبر ندارد و فقط دوره کنونی کشور را می‌بیند و با شرایط کشورهای غربی مقایسه می‌کند. استاد غرب‌زده نیز در کلاس به صورت دائم این دوگانگی را در ذهن او ایجاد می‌کند. نقش مدیران و روسای دانشگاه‌ها را در ایجاد فضاهای فتنه‌خیز چگونه می‌بینید؟ رئیس دانشگاهی داریم که در تقویم رومیزی خود از عکس فارغ التحصیلان پیش از انقلاب استفاده می‌کند، عکسی که وضعیت پوشش در آن واقعاً نامناسب است. این مسئله به خودی خود مسئله چندان مهمی نیست اما این رئیس دانشگاه با این کار خود به این موضوع اشاره می‌کند که من با اینها نیستم. انکات تحریک یا احساساتی شدن دانشجویان در برخی جریان‌ها وجود دارد، به همین دلیل نباید برخورد تندی با او صورت گیرد. از طرفی با استاد و رئیس دانشگاهی که رفتارهای نامعقول داردن نیز نباید با تسامح برخورد کرد. نتیجه چنین رویکردی این است که برخی مسئولان یا نفوذی از کار در می آیند یا ناکارآمد خواهند شد. شروع فتنه‌ها غالباً از دانشگاه بوده است، جریانات چگونه بدون به دانشگاه نفوذ کرده و دانشجویان را تحریک می‌کنند؟ اول باید به این نکته اشاره کرد؛ افرادی که فضای اعتراضات را در دانشگاه تند می‌کنند دانشجو نیستند ولی خود را وارد دانشگاه می‌کنند. تجربه چند سال اخیر نیز نشان داده است افرادی که فضا را خیلی تند کرده‌اند، دانشجو نبوده‌اند. از یک بعد دیگر هم باید بپذیریم که ما در کشور تفکرات مختلفی داریم و منافقین و توده‌ای‌ها در کشور حضور دارند و مستعد این هستند که کسی به آنها خط دهد و فضا را متشنج کنند. از طرفی تصمیمات نادرستی مثل اعلام ناگهانی افزایش قیمت بنزین باعث نارضایتی قشر از جامعه می‌شود که مشکلی هم با نظام ندارند اما تعداد کمی می‌توانند این نارضایتی و عصبانیت مردم را در جهت افکار شوم خود سازماندهی کنند. در یک دانشگاه چند هزار نفر یک گروه ۴۰ تا ۵۰ نفره فضای تند را ایجاد می‌کنند. بررسی روند فتنه‌ها نشان می‌دهد که در سال ۷۸ فتنه در دانشگاه شکل می‌گیرد و در دانشگاه هم تمام می‌شود. در سال ۸۸ دانشگاه و جامعه هر دو درگیر است و در نهایت اعتراضات سال 98 در همان بستر دانشگاه جمع می‌شود. بررسی این مسیر، ما را به این نتیجه می‌رساند که جمهوری اسلامی چه در سطح تشکل‌های دانشجویی و چه در نوع برخورد با اعتراضات به پختگی رسیده است. در آبان ۹۸ جریان مخالف در دانشگاه شعار می‌داد، جریان انقلابی هم شعار خود را می‌داد. اگر در نقطه‌ای هم آنها می‌خواستند فضا را به سمت درگیری و زد و خورد بکشانند، این جریان انقلابی بود که از ایجاد چنین فضایی جلوگیری می‌کرد. در آبان جریان مخالف با یک گروه ۱۰۰ نفر جمع می‌شدند و با شعارهای تند و رادیکال سعی می‌کردند دانشجویان را جذب کنند. در مقابل جریان انقلابی با سردادن شعارهای منطقی یک گروه ۵۰۰ نفر را جمع می‌کرد. دانشجویان این دو فضا را با هم مقایسه می‌کردند، در چنین فضایی اگر برخورد تندی با این جریان مخالف صورت می‌گرفت، فضای بسیار بدی ایجاد می‌شد اما اکنون این پختگی هم در تشکل‌های انقلابی و هم در نیروهای انتظامی به وجود آمده است و از چنین برخوردهایی پرهیز می‌شود. جریان دانشجویی چه ویژگی هایی دارد که همیشه جریانات سیاسی به دنبال آن هستند که این جنبش را به نفع خود مصادره کنند؟ جریان دانشجویی بابت فعالیت‌هایش از کسی مبلغی نمی‌گیرد،جریانات سیاسی با یک صدا و تریبون رایگان روبرو هستند و هر کسی می‌خواهد از این تریبون رایگان استفاده کند. از طرف دیگر آرمان‌خواهی در این جریان وجود دارد و جامعه هر چقدر هم در عدالت و آزادی به سطح خوبی رسیده باشد، باز هم جنبش دانشجویی به دنبال سطح بالاتری است. از یک بعد دیگر هم که نگاه کنیم دانشجویان به خاطر شور و هیجان زیادی که دارند، راحت به کف خیابان می‌آیند و جریانات سیاسی راحت‌ می‌توانند از آنها سوء‌استفاده کنند. البته باید به این نکته هم اشاره کرد که صدای دانشجو باید بلند باشد و نباید فقط به جنبه منفی آن نگاه کنیم. آیا تشکل های دانشجویی این توانایی را دارند که بتوانند اعتراضات را خود در دانشگاه مدیریت کنند؟ در آبان ۹۸ چنین اتفاقی افتاد. خیلی از افرادی که فضا را در دانشگاه تند می‌کردند، مهمترین هدف‌شان رسیدن به سر در دانشگاه بود تا اعتراض را به بیرون از دانشگاه کشانده و مردم را با خود همراه کنند. با یک سری اقدامات ساده مثل اقامه نماز مقابل سردر دانشگاه اجازه این کار به آنها داده نشد. شاید چنین اقداماتی ساده به نظر بیاید ولی اگر با فضای سال ۷۸ مقایسه کنیم، خواهیم دید که همین کارهای ساده بود که جلوی تند شدن فضا را در ۹۸ گرفت. در دولت روحانی بیشترین فشارها به جریان‌های انقلابی در دانشگاه وارد شده است. در طول این سال‌ها همیشه محدودیت‌هایی برای جریان دانشجویی وجود داشته، اما هیچگاه محدودیت‌ها در این حد نبوده است. این محدودیت‌ها هم در سطح دانشگاه که باید هماهنگی با معاونت‌های فرهنگی شکل بگیرد، وجود دارد و هم در سطح اتحادیه‌های دانشجویی. در طول این چند سال تنها یک جلسه با وزیر علوم داشتیم و انتقادات خود را بیان کردیم اما به جای اینکه روندها بهتر شود بدتر شد. در این سالها سنگ اندازی‌های مختلفی پیش پای دانشجو قرار می‌گرفت. تشکل‌ها از همراهی دانشگاه و مجوز دادن به برنامه گرفته تا تامین بودجه تحت فشار قرار داشتند. البته تجربه نشان داده است که جریان دانشجویی در شرایط سخت بهتر عمل کرده است. در این سال‌ها تشکل‌ها هم بدون اشتباه نبوده‌اند اما باید این نکته را در نظر داشت که اشتباهات در دوران دانشجویی باعث می‌شود این افراد در سطح بالاتر نیروهای قوی‌تری شوند. یکی از اشتباهات جریان دانشجویی در این سال‌ها این بوده که فضای عدالتخواهی به سمت چپ‌ها میل کرده است. همه این موارد در گذر زمان به پخته شدن دانشجویان کمک می‌کند. نقش حرف‌ها و عملکرد مسئولان کلان در ایجاد فتنه به چه صورت بوده است؟ استاد دانشگاهی داشتیم که سال ۸۸ سر کلاس درس دانشجویان را به حضور در خیابان تشویق می‌کرد و می‌گفت: «اگر کسی می‌خواهد برود من برای او غیبت نمی‌زنم.» این استاد هنوز هم در سیستم دانشگاه حضور دارد و هیچ برخوردی هم با او صورت نگرفته است. خانواده‌ای یک منطقه محروم مثل کهگیلویه و بویراحمد یا سیستان و بلوچستان را تصور کنید که فرزند خود را برای درس خواندن به دانشگاه تهران فرستاده؛ اما آن دانشجو در دانشگاه با شرایطی روبرو می‌شود که نحوه تفکر او را تغییر می‌دهد و او را به یک فرد ضد انقلاب تبدیل می‌کند. در دولت روحانی شخصی مسئولیت گرفته که بر علیه کشور و ملت به رئیس جمهور آمریکا نامه نوشته و درخواست تحریم کشور را داشته است. وقتی کارگزار فتنه‌انگیزی می‌کند چه انتظاری می‌توان از فضای دانشجویی داشت. روحانی در مناظرات و سخنرانی های انتخابات ریاست جمهوری می‌گوید که در کشور آزادی‌های سیاسی، مدنی و اجتماعی وجود ندارد و اگر من باشم این آزادی‌ها را ایجاد می‌کنم اما وقتی سر کار می‌آید نه تنها این اقدامات را انجام نمی‌دهد که محدودیت‌ها بیشتر هم می‌شود. آیا اساتید دانشگاه در تحریک دانشجویان برای انجام رفتار‌های تند نقشی دارند؟ انسان به صورت ذاتی عاشق آزادی‌ست. اینکه دختر جوان در جامعه ما حجاب دارد یا پسر جوان غرایز خود را کنترل می‌کند از تقوای آنهاست. هر کسی دوست دارد آزاد باشد آن هم بدون محدودیت، حالا در چنین فضایی این ذات آزادی‌خواه را عده‌ای تحریک می‌کنند با این شرایط چطور انتظار داریم دانشجو که خود را وابسته به جایی نمی‌داند و آزاده و آرمان‌خواه هم هست با این تحریکات منفی کنترل شود. بعد از جریانات ۸۸ یکی از جامعه‌شناسان مطرح جریان چپ به بندرعباس تبعید شده بود که این خود جای سوال دارد که چرا این فرد را به یک شهر بزرگ تبعید کردند. جالب‌تر این است که او هیچ محدودیتی برای ارتباط با دانشگاهیان نداشت. انجمن هایی مثل تادا و دانشجویان متحد از حالت اصلاح‌طلبی خارج شده‌اند و یک مشی ضد انقلاب به خود گرفته‌اند، تشکل‌هایی که تا دیروز دولت حامی آنها بود. حالا نیز این شخص تبعیدی که محکوم فتنه است به راحتی با این انجمن‌ها ارتباط می‌گیرد و جلسات هفتگی با آنها دارد. کجای دنیا به افراد ضدحاکمیت این اجازه را می‌دهند که در سیاست‌گذاری‌های داخل دانشگاه این گونه نقش داشته باشد. همه این موارد باعث زمینه‌سازی فتنه می‌شود، ما مخالفتی با کرسی آزاداندیشی و گفتگو با اندیشه‌های مخالف، حتی اندیشه‌هایی چون مارکسیستی و سوسیالیستی نداریم. موضوع این است که این افراد در چارچوب مناظره وارد نمی‌شوند و فقط می‌خواهند به صورت یک طرف بر ذهن دانشجو اثر بگذارند. در مجموع باید به این نکته اشاره کرد که دانشجو مقصر نیست. تقصیر کار بر عهده سیاست‌گذاران است و بستری که در دانشگاه به وجود آورده‌اند. امروز محدودیت‌هایی مانند اینکه در یک دانشگاه اجازه ورود بدون چادر را نمی دهند وجود دارد، محدودیت‌هایی که نباید وجودته داش باشد. از آن طرف محدودیت‌هایی که باید اعمال شود به راحتی از کنار آن می‌گذرند. به نظر شما تشکل‌های دانشجویی در جذب نیرو عملکرد موفق دارند؟ اگر جذب تشکل‌های انقلابی فقط شامل افرادی باشد که پیش زمینه انقلابی بودن را دارند، می‌توان ادعا کرد که تشکل‌ها در این زمینه اقدامی انجام نداده‌اند. در سال ۱۳۲۰ یکی از اهداف انجمن اسلامی اقامه و بر پا داشتن نماز در سطح دانشگاه بود. اینکه عده‌ای دور هم جمع شوند و فقط نماز خود را بخوانند که تأثیری ندارد. هدف باید اقامه دین و نماز در سطح دانشگاه باشد. امروز شاهد این هستیم که هر کس با یک عنوانی آمده و یک حلقه تحت عنوان انقلابی درست کرده است، یکی به اسم تشکل خود یکی به اسم دانشگاه خود و بقیه را بیرون انداخته است. سخنران‌های انقلابی با داد و فریاد زدن می‌خواهند انقلابی‌گری را در دانشجو تزریق و تحمیل کنند، در حالی‌که انقلابی‌گری تحمیلی نیست. در این بستری که در دانشگاه‌ها حاکم است، چطور انتظار داریم یک دانشجوی انقلابی تربیت شود. تشکل‌ها امروز به شدت محافظه‌کار شده‌اند و واضح است که دانشجویان جذب تشکل‌های تملق‌گو نمی‌شوند. نقدها باید سمت نهادهای دولتی و حکومتی برود و نباید با این بهانه که در فلان نهاد یک فرد انقلابی بر سر کار است، محافظه کاری کنیم، اتفاقاً با نقد به این افراد می‌توانیم به آنها کمک کرد. دانشجو اکنون با مشکل ازدواج روبرو است، کدام دانشجو می‌تواند این تصور را داشته باشد که تا ۲۰ سال آینده صاحبخانه می‌شود یا خیر. اگر تشکل‌ها به نیازهای دانشجو توجه و مشکلاتشان را بیان کنند، دانشجویان نیز جذب خواهند شد. چرا با وجود اینکه فضا برای فعالیت تشکل ها نسبت به قبل از انقلاب بازتر شده است اما تشکل‌ها در تربیت افراد ضعیف‌تر عمل می‌کنند؟ بعد از انقلاب تعداد تشکل‌ها زیاد شد، در حالی که پیش از انقلاب یک وحدتی بین تشکل‌ها وجود داشت. البته زیاد شدن تشکل‌ها خوب است اما گاهی به اسم جریان انقلابی تفکرهای مخالف شکل می‌گیرد. امروزه دانشجویان عافیت‌طلب شده‌اند؛ درگذشته دانشجویان بر خود واجب می‌دانستند که سه نوع تفکر را مطالعه کنند؛ در بحث تشکیلاتی تفکر شهید بهشتی، در مبانی اسلامی کتاب‌های شهید مطهری و در مباحث روشنفکری هم افکار دکتر شریعتی را مطالعه می‌کردند. تشکل‌ها کتاب‌خوان بودند و مبانی قوی داشتند اما در حال حاضر این قوی بودن در مبانی مشاهده نمی‌شود. دانشجویان و تشکل‌ها در حال حاضر رسانه‌زده شده‌اند و صرفاً در موضوعاتی ورود می‌کنند که پیش از آن رسانه‌ها به آن موضوعات پرداخته باشند. تشکل‌های دانشجویی از خودزایی فاصله گرفته‌اند. مشکل دیگر این است که تشکل‌های دانشجویی به صورت ناخواسته به سمت گروه‌ها و احزاب میل می‌کنند. امروز تفکرات احمدی‌نژادی را می‌توان در یکی از تشکل‌ها و تفکر محافظه‌کاران را در یکی دیگر از تشکل‌ها دید. تشکل دانشجویی برای تقدیر و تشکر از مسئولان ساخته نشده است. زمانی هست که این تشکر از کادر درمان به خاطر زحماتش در ایام کرونا صورت می‌گیرد و این پسندیده است، اما نامه تقدیر از فلان فرد به خاطر فعالیت‌های انقلابی او بی‌معناست و نوعی تملق به حساب می‌آید. گاهی مشاهده می‌شود که موضوع یک تشکل با یک حزب سیاسی هیچ تفاوتی ندارد. تشکلی که به صورت رسمی از یک فرد در انتخابات حمایت می‌کند همیشه محکوم است که به فلان فرد یا جریان وابسته است و فرصت مطالبه‌گری را از خود می‌گیرد. دانشجو به نقد و تیزی زبان شناخته می‌شود. دانشجو باید متناسب با جایگاه خود با مسائل برخورد کند. از طرف دیگر وقتی فرد مبانی فکری قوی و مطالعه خوبی ندارد، چگونه می‌تواند مرجعی برای سوالات دانشجویان باشد. وقتی تشکل‌ها تملق یک حزب و گروه را می کنند یا دچار تندروی می شوند چطور می‌توان انتظار داشت که بتوانند دانشجو را جذب کنند. این طبیعی است که دانشجو از آدمهای تندرو فاصله بگیرد. امام خمینی(ره) در ابتدای انقلاب به تحکیم وحدت سفارش کرده بود که به صورت هفتگی یا دو هفته‌ یکبار با رهبر کنونی انقلاب آیت‌الله خامنه‌ای جلسه داشته باشند. مرجع فکری تشکل‌ها افرادی مثل شهید بهشتی و شهید مطهری بودند اما در حال حاضر مرجع فکری تشکل‌ها سخنران هایی مثل رائفی پور و حسن عباسی هستند و در بهترین حالت از افرادی چون پناهیان و رحیم پور ازغدی استفاده می کنند. طبق آمار تنها ۳ درصد از دانشجویان از تفکر رحیم‌پورازغدی استفاده می‌کنند و رائفی پور با درصد بالایی در رتبه اول قرار دارد. واضح است که در این حالت تشکل‌ها نسبت به آنچه که باید باشند، فاصله دارند. شرایط مالی و کاری و بستر نامناسب دانشگاه همه بهانه است، این خود دانشجویان هستند که از آنچه باید باشند فاصله گرفته‌اند. اگر ما بتوانیم در مناظرات حرف خوب و با مبنا بزنیم جمع همراهی می‌کند و این کمبودی است که اکنون در تشکل‌های دانشجویی وجود دارد. به نظر شما چرا پویایی و آزادی‌خواهی دانشگاهها در دهه ۹۰ کمرنگ‌تر شده است، به نظر شما چرا پویایی و آزادی‌خواهی دانشگاهها در دهه ۹۰ کمرنگ‌تر شده است؟ در ابتدا باید این سوال را از خود بپرسیم که آیا دانشگاه‌ها در کنار برنامه آموزشی خود یک برنامه فرهنگی و تربیتی هم برای دانشجو در نظر دارد یا خیر؟ واقعیت این است که هیچ برنامه‌ای در این زمینه وجود ندارد. دانشگاه این مسئله را به حال خود رها کرده است. روسای دانشگاه‌ها ترجیح می‌دهند که حاشیه‌های کمتری داشته باشند چرا که حواشی کمتر، مدیریت آنها بر دانشگاه را راحت‌تر می‌کند. به همین دلیل ترجیح رئیس دانشگاه این است که دانشجو‌ها ساکت‌تر باشند. اینکه دانشگاه‌ها برنامه‌ای ندارند به این معنا نیست که وظیفه‌ای هم ندارد. دانشگاه‌ها طبق سند اسلامی کردن دانشگاه در این زمینه وظایفی برعهده دارد که آن را نادیده می‌گیرد. تشکل‌های دانشجویی هم به جای اینکه به فکر تقویت مبانی فکری و تربیت دانشجو باشند، به سمت برنامه‌های شاد و همراه با موسیقی و بعضاً استندآپ کمدی رفته‌اند. دلیل این اقدام خود را هم جذب دانشجویان بیان می‌کنند. این که ذائقه‌ها عوض شده هم یک واقعیت است. اما این که چه کسی این ذائقه را عوض کرده است مهم است و این صدا و سیما و نهادهای فرهنگی حکومت بوده‌اند که ذائقه را تغییر داده‌اند. تشکل‌ها اگر مشکلات دانشجویان بیان و مشکلات شهری و مردم کف جامعه را هم مطرح کنند، می‌توانند در کنار آن به مسائل سیاسی هم بپردازند و در چنین حالتی دانشجو همراهی خواهد کرد. مشکل دیگر این است که امروز برای برنامه هایی مانند مناظره، دانشگاه به سختی مجوز می‌دهد. در دولت روحانی به حسن عباسی مجوز نمی‌دهند و در دولت احمدی‌نژاد به کرباسچی مجوز نمی‌دادند. تنها به تعدادی از چهره‌های تکراری و خسته کننده اجازه صحبت در دانشگاه ها داده می‌شود. چه تفاوتی بین اتفاقات تیر ۷۸ و آبان ۹۸ وجود دارد؟ سال ۷۸ مسئله خود دانشگاه است و یک فشار رسانه‌ای سنگین هم در ذهن مردم ایجاد شده بود که دانشجویان را از پشت‌بام خوابگاه به پایین پرت می کنند، در حالی که چنین اتفاقی هرگز رخ نداده بود. پشت این ماجراها هم احزاب و افراد با نفوذی مثل موسوی‌خوئینی‌ها بودند. در فتنه ۹۸ مقصر اصلی خود دولت بود. اگر کارمند فلان اداره هم آزادی دانشجو را داشت، نسبت به گرانی بنزین اعتراض می‌کرد. مسئله‌ مردم این است که دولت مردم را به تمسخر گرفته‌ است. وقتی در یک روز تعطیل، آن هم ساعت ۱۲ شب خبر گرانی بنزین را اعلام می‌کنند یک شوک روانی به جامعه وارد می‌شود. در فتنه ۹۸ دانشگاه مورد اتهام نیست و خود دولت متهم است. وقتی رئیس‌جمهور از گرانی بنزین اعلام بی‌خبری می‌کند، مردم عصبانی می‌شوند. جنس فعالیت دانشجو ها در سه دولت گذشته چه تفاوتی کرده و چه محدودیت هایی در این صدا را داشتند جنس فعالیت دانشجو ها در سه دولت گذشته چه تفاوتی کرده و چه محدودیت هایی در این صدا را داشتند؟ یکسری از محدودیت‌ها در هر سه دوره به صورت ثابت وجود داشته است. در دوره خاتمی بدنه فکری دولت باعث از هم پاشیدن تحکیم وحدت شدند و این تشکل را از نگاه انقلابی که بر آن حاکم بود به ضد خود تبدیل کردند. دولت خاتمی سعی در انحراف جریان دانشجویی داشت و با وجود اینکه از آزادی سخن می‌گفت اما فضای بسته‌ای برای تشکل‌ها وجود داشت و اتفاقاتی مثل زندانی کردن دانشجویان انجمن مستقل و کتک کاری آنها در دفتر اتحادیه رخ داد. در دولت احمدی‌نژاد تشکل‌های جریان انقلابی از نگاه انتقادی خود کم کرده بود و با اینکه فضایی بازی برای فعالیت تشکل‌ها وجود داشت اما تشکل‌ها ضعیف عمل کردند. البته در سال‌های آخر وضعیت بهتر شد و حتی مسئله مدرک تحصیلی کردان برای اولین بار توسط انجمن اسلامی دانشجویان مستقل اعلام شد. به طور کلی دولت خاتمی سعی در منحرف کردن جریان دانشجویی داشت و دولت احمدی‌نژاد سعی می‌کرد آنها را همراه خود کند. در دولت روحانی هم تشکل‌های دولت‌ساخته و یکبار مصرف به وجود آمد که در انتخابات از روحانی حمایت کنند و بعد هم دولت آنها را دور انداخت. در این دوره آزادی تشکل‌های انقلابی به شدت محدود شد. انتهای پیام/

نظر شما