سرویس تاریخ جوان آنلاین: روزهایی که هماینک بر ما میگذرد، تداعیگر سالروز شهادت آیتالله حاجشیخ محمدصدوقی یزدی است. هم او که رهبر کبیر انقلاب در سوگ او فرمود: «چه کسى اولى به شهادت است از امثال شهید بزرگوار ما و فقیه متعهد و فداکار اسلام شهیدصدوقى عزیز. شهید بزرگى که در تمام صحنههاى انقلاب حضور داشت و یار و مددکار گرفتاران و مستمندان بود و وقت عزیزش صرف در راه پیروزى اسلام و رفع مشکلات انقلاب مىشد و براى خدمت به خلق و انقلاب سر از پا نمىشناخت. هرجا زلزله مىشد، شهیدصدوقى براى ترمیم خرابیها آنقدر که توان داشت حاضر، هر جا که سیل مىآمد او بود که در صف مقدم براى دستگیرى خلق خدا حاضر بود. در جبههها او و دوستان او و امثال او بودند که هر چند یک دفعه سرکشى کرده و آرامش قلب خلقالله بودند.» هم از این روی و در تکریم کارنامه مجاهدات سومین شهید محراب، سیره سیاسی و اجتماعی آن بزرگ را در آیینه سه روایت به بازخوانی نشستهایم. امید آنکه تاریخپژوهان انقلاب و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
رهبر انقلاب: از شجاعت او، مردم یزد شجاعت یافتند!
رهبر انقلاب: از شجاعت او، مردم یزد شجاعت یافتند!
رهبر معظم انقلاب را با شهید آیتالله محمدصدوقی، رابطهای طولانی و بس صمیمانه بود. متقابلاً سومین شهید محراب نیز به ایشان، بسا به نظر تکریم مینگریست و حتی در واپسین سالیان دهه ۵۰، به ایشان با لقب «آیتالله» خطاب میکرد! آغازین روایت این مقال، توصیفات رهبری از آیتالله صدوقی است که دوران مبارزه ایشان را در نظر دارد: «آنچه من در مورد ایشان در طول چند سال آشنایی خودم میدانم، این است که این بزرگوار از کسانی بود که در انقلاب بزرگ اسلامی ما نقش قابلتوجهی داشت و دخالت و علاقهمندی ایشان به فعالیتهای انقلاب، بیشتر از زمانی اوج گرفت که قضایای بعد از شهادت مرحوم آیتالله سیدمصطفی خمینی در ایران آغاز شده بود. همانطور که میدانید در چهلم شهدای تبریز در یزد، در مسجد ایشان یک مجلس بزرگی، به رهبری و هدایتشان تشکیل شد. خود آن جلسه و پیامدهای آن هم، یکی دیگر از مقاطع حساس و برانگیزاننده انقلاب بزرگ اسلامی بود. در طول یکی، دو سال قبل از پیروزی انقلاب، مرحوم آیتالله صدوقی محوری بودند برای بیشتر فعالیتهای نه فقط یزد، بلکه سراسر کشور و این به خاطر این بود که آیتالله صدوقی شخصیت روحانی محترم و معتبری بودند که نظرات، تشخیصها و پیشنهادهای ایشان، در امور شهرستانهای دیگر هم اثر میگذاشت. غالباً مورد مشاوره قرار میگرفتند و حتی در تهران هم طبق نظر ایشان عمل میشد. رأیها و نظرات این بزرگوار برای علمای شهرستانها، راهگشا و راهنمای خوبی بود. از جمله خصوصیات مرحوم آیتالله صدوقی - که ایشان را در حرکات انقلابی به صورت فرد مؤثری درمیآورد- شجاعت آن مرد بود. از دستگاه جباری که آن روز حاکم بود، واهمهای نداشتند، لذا در سال ۵۶ - که تعداد زیادی از روحانیون و علماء در تبعید بودند- این پیرمردِ محتاج استراحت، از یزد با عدهای از یارانش حرکت کرد و راههای طولانی را پیمود و به دیدن همه تبعیدیهایی که در شهرهای مختلف بودند، رفت و طبیعی است که رفتن ایشان، روحیه خیلی زیادی به این تبعیدیها میداد. همچنین در وضع فکری مردم یزد و شهرهایی که تبعیدیها در آنجا بودند، آمدن ایشان و سرکشی شان اثر میگذاشت. از جمله به دیدن خود ما آمدند که من و آقای حجتی کرمانی (منظور آقای آشیخ محمد جواد) در ایرانشهر تبعید بودیم و ایشان آمدند ایرانشهر و حدود دو، سه روز در رفت و برگشت و دیدارشان در آنجا ماندند. از ایرانشهر رفتند چابهار که چند نفر در آنجا تبعید بودند، آنها را دیدند و بعد به ایرانشهر برگشتند. برخورد ایشان با افراد تبعیدی، مشوق فعالیت آن عناصر بود. این کار از روحانی ارزشمند، محترم و معمری مثل ایشان، خیلی نادر و کمنظیر بود. علمای شهرستانها خیلی به این کار نمیپرداختند که راه بیفتند و به دید و بازدید تبعیدیها بروند.
از جمله خصلتهای عالی ایشان، شجاعتشان بود. اعلامیههای آیتالله صدوقی اولاً؛ در سطح ایران منتشر میشد و ثانیاً؛ مضامین تند و راهگشایی داشت. در هر قضیهای خیلی زود، عکسالعمل نشان میدادند، مثلاً قضیه سینما رکس آبادان که ایشان بلافاصله موضعگیری کردند و اعلامیه دادند و مردم را روشن کردند. دستگاه روی ایشان خیلی حساس بود، ولی ایشان هراسی نداشتند. همان اوقات در یزد گفته میشد که عوامل دستگاه، قصد جان ایشان را دارند، ولی ایشان بدون هیچگونه محافظت و مراقبتی به مسجد میرفتند و میآمدند و اجتماعات بسیار بزرگی در مسجد ایشان تشکیل میشد. در اواخر سال ۵۷ بود، شاید حدود مثلاً آذر یا آبان، درست یادم نیست، بنده که از تبعید برمیگشتم، از طریق یزد به مسجد ایشان آمدم. وقتی رفتم، دیدم که اینجا مثل اینکه جزو محیط اختناق کشور ایران نیست! در مسجد ایشان اعلامیههایی زده بودند، همه خیلی آزاد میآمدند و میخواندند. در این اعلامیهها مضامین فوقالعاده تحریکآمیزی وجود داشت. آنکه یادم مانده، مثلاً فرض بفرمایید مقایسهای شده بود میان بهای تانکها و هواپیماها و وسایل نظامی که دستگاه از پول ملت میخرید و علیه ملت به کار میبرد، به جای ساختن مدارس و بیمارستانها و دیگر امور خیریه که میتوانست در خدمت ملت باشد. همین را اعلامیه کرده و پشت شیشه مسجد ایشان زده بودند و مردم میآمدند و میخواندند و به یکدیگر میگفتند یا طریقه ساختن کوکتل مولوتف یا نارنجک دستی را آنجا زده بودند! مردم خیلی راحت میرفتند و میخواندند و میآمدند و پاسبانها و پلیس جرئت نمیکردند که بروند در مسجد ایشان و بگردند و اعلامیهها را جمع بکنند! خود این بزرگوار هر شب منبر میرفتند و جمعیت بسیار انبوهی، در مسجد حظیره جمع میشد. ایشان با بیانات خودشان ارشاد میکردند و صریحاً علیه دستگاه و علیه مقامات انتظامی و اجرایی مطالبی را میگفتند، لذا از شجاعت ایشان، مردم یزد هم شجاعت پیدا کرده بودند و روحانیونی هم که دور و بر ایشان بودند، شجاعت پیدا کرده بودند. این خصوصیات ایشان، اینقدر برکت برای انقلاب داشت. در شهر یزد من مرحوم آیتالله شهیدصدوقی را، در آن دوره نهتنها بهعنوان یک روحانی برجسته در یک شهر، بلکه بهعنوان یک رهبر دینی، سیاسی و فرهنگی، یک رهبر انقلابی تمامعیار در یزد و در شهرهای سراسر استان مشاهده و احساس کردم.»
حجتالاسلام والمسلمین کاظم راشد یزدی: در مسیر انقلاب از هیچ کس، حتی از مراجع رودربایستی نداشت!
خطیب نامدار حجتالاسلام والمسلمین کاظم راشد یزدی، در عداد یاران و ملازمان شهیدآیتالله صدوقی است. او در باب سلوک علمی و عملی چهارمین شهیدمحراب خاطراتی شنیدنی دارد که امید است به زودی تدوین و منتشر گردد. وی در باب منش سیاسی شهید آیتالله صدوقی و نیز نقش آن بزرگ در توسعه اندیشه و انگیزه انقلابی در استان یزد و حتی سراسر کشور، تحلیلی دارد که شمهای از آن به قرار ذیل است: «شهیدمحراب حضرتآیتالله صدوقی در سن ۷۵ سالگی شربت شهادت نوشید و هیچ مرگی شیرین و بهتر از شهادت نیست. وی در طی ۷۵ سال زندگی، بهجز ایام طفولیت و کودکی، جز خوبی و خیر برای اسلام و مسلمین چیز دیگری نداشت. خداوند حافظهای بسیار قوی به وی عطا کرده بود که دروس را خیلی خوب میفهمید و تحصیل میکرد و هم خیلی خوب تدریس میکرد و این از الطاف خداوندی بود که به ایشان عطا شده بود. اولین و بهترین ابتکاری که این بزرگمرد انجام داد، این بود که در همان بدو ورودش به یزد، در جوار مسجد حظیره سکونت گزید و تصمیم گرفت که بلافاصله مسجد را بازسازی، بزرگ و مرمت نماید و، چون مجموعه ساختمان مسجد کوچک بود، خانههای اطراف را از مردم خرید و مسجد را توسعه داد. بعد از آن هم، دیگر در مقابل تمام کارهای ضداسلامی میایستاد و مقاومت میکرد، خواه از طرف استانداری یا فرمانداری یا هر مقامی در آن رژیم منفور بود و از این جهت، آن کسانی هم که میخواستند قدمی در خط طاغوت بردارند، از این شهید بزرگوار حساب میبردند و جرئت عمل نمیکردند. واقعاً ایشان یک منبع پرقدرت، پرارزش و سدی بود در مقابل طاغوتیان و وابستگان به آنها که نتوانند قدمی علیه منافع محرومان بردارند. ایشان از سال ۴۲ خیلی قاطع و محکم در صحنه انقلاب ایستاد و مبارزه کرد. برای اسلام میسوخت و مقاومت میکرد تا اینکه شهادت آیتالله حاجآقا مصطفی خمینی پیش آمد و به دستور ایشان، مجلسی در مدرسه عبدالرحیم خان یزد گرفتیم و یکمرتبه پلیس یورش آورد و خواست تکان بخورد و حرکتی انجام دهد که با مقاومت سرسختانه حضرت آیتالله صدوقی روبهرو شد و از آن به بعد دیگر، حرکت آنچنانی از پلیس و دستگاه طاغوت در یزد سر نزد! اصلاً در آن زمان، هرکس در یزد جرئتی و جسارتی نسبت به رژیم منفور پیدا کرد، از برکت وجود این مرد بزرگوار بود که، چون کوهی ایستاده بود و همه برنامهها از منبع او سرچشمه میگرفت و اصلاً هرنوع جوشش و امور انقلابی، از پایگاه همین مسجد حظیره و توسط شهیدبزرگوار انجام میشد و هر اعلامیه و اطلاعیهای که از طرف حضرت امام خمینی چه در نجف و چه در پاریس صادر میشد، بلافاصله بعد از یک ساعت، توسط ایشان در یزد چاپ و در عرض ۲۴ ساعت در کل کشور پخش میشد. یادم است که یکی از مراجع بزرگ، زمانی در یک مسئلهای سست آمده بود و توقعی نبود، ولی ایشان تلگراف تندی زد و گفت: چرا اینطوری کردید؟... عقیده داشت که هر کس اشتباه و خلافی کرد و بقیه فهمیدند، باید به او تذکر دهند، خواه این خطا از بزرگان باشد یا از دیگران.
در سه جریان و حادثه مهم هم، ایشان قدم گذاشت و شدیداً برای محرومان و مستضعفان زحمت کشید: سیل ایرانشهر، سیل ایذه، زلزله کرمان. اولین کسی که به ندای محرومین استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان پاسخ مثبت داد، ایشان و اولین مسجدی که ندای مخالفت با دولت موقت بازرگان را سر داد، مسجد ایشان بود که شهیدمحمد منتظری آمد و یک سخنرانی مفصلی در مسجد شهید، یعنی همان مسجد حظیره کرد و مردم هم استقبال کردند و پس از سخنرانی، شهید بزرگوار شهیدمحمد منتظری را بغل گرفت و تشویق کرد. این هم خواست خداوند تبارک و تعالی بود که ایشان به این وضع، زندگیاش خاتمه داده شود و افتخاری شد برای اسلام و خونش در مویرگهای انقلاب به جریان درآمد تا حرکت انقلاب اسلامی را در کشور و منطقه و جهان سریع تثبیت نماید.»
آیتالله محمدحسن احمدی فقیه: اسناد ساواک، نمایانگر حساسیت شدید رژیم شاه بر ایشان است
عالم فقید و دقیقالنظر زندهیاد آیتالله حاجشیخ محمد حسن احمدی فقیه یزدی، در عداد فضلایی بود که به دلیل یزدی بودن، با شهیدآیتالله صدوقی ارتباطی صمیمانه داشت. بخشی از توصیف وی از منش سیاسی و مبارزاتی سومین شهید محراب، به شرح ذیل است: «فعالیتهای سیاسی ایشان منحصر به استان یزد نبود، بلکه بعضی از قسمتهای آن سراسری بود، از آن جمله قضیه قیام مردم یزد علیه حکومت طاغوت که در بستر مراسم چهلم شهدای تبریز به مرحله ظهور رسید که البته شهدای تبریز هم در جریان مراسم چهلم قم، شهید شدند که اصل مراسم قم، نقطه عطف انقلاب اسلامی ایران بعد از ۱۵ خرداد و در این سلسله حلقات مبارزه بهعنوان چهلمهای شهدای قیام مردم استان یزد منشأیی برای چهلم دیگر شد تا انقلاب به پیروزی رسید و در تمام این مراحل به ویژه بعد از جریان یزد، فعالیت نهضت دینی، سیاسی شهیدصدوقی اوج خاصی گرفت. از آن جمله در جریان حادثه سینما رکس آبادان کسی که با جرئت و با شهامت و توان فوقالعادهای اعلامیه صادر نمود و علت آن حادثه را خود رژیم و بلکه به اشارهای، شخص شاه ملعون معرفی نمود، معظمله بود و از آنجا بدون هیچ لحظهای سستی در تمام صحنهها حضور داشت. حضرت امام خمینی هم در پیام خود اشاره فرمودند که: در موقع انقلاب، برحسب ضرورتهایی لازم بود که بعضی از مسائل داخل را با ایشان در میان بگذاریم. البته بزرگانی همانند استادشهیدمطهری و شهیددکتر بهشتی هم با ایشان تبادلنظر میکردند.
چون در ایران کسی که از هر جهت جریانهای انقلاب را پشتیبانی میکرد و از هیچگونه فداکاری دریغ نداشت، ایشان بود و حتی خود با آنکه عالم و فقیهی توانا بود، شخصاً تظاهرات را رهبری میکرد، بدین جهات رژیم هم درباره شخص ایشان خیلی حساس شده بود که بعدها در اسناد محرمانه ساواک به دست آمد که خلاصهاش به شرح زیر است: «در جریانهای اخیر که به دنبال حوادث ۱۹ دی در قم به وجود آمد، روحانی سرشناسی در یزد به نام آقای حاجشیخ محمدصدوقی با برپا کردن تظاهرات و سخنرانیها، ناآرامی به وجود آورده و علیه رژیم حرکت و شدیداً از آقای خمینی طرفداری و اعلامیههای وی را منتشر میکند. قرار بر این شد که تلفن او را کنترل و منزل وی را محاصره کنند و اگر دست برنداشت، تصمیمات لازمه به مرحله اجرا درآید و تقریباً در آن سند غیر از آیتالله صدوقی شخص دیگری بهعنوان عنصر محرک شناخته نشد، بنابراین رژیم فوقالعاده درباره ایشان حساس بود، ولی ایشان رمز مسئله نهضت و کیفیت را بهخوبی در آن شرایط دریافته بود. لازم میدانم نکتهای را متذکر شوم. در همان اوان برای کارهای انقلابی به نوبت فعالیت داشتیم، از آن جمله وقتی انقلاب اسلامی ایران به نقطه حساس خود رسید، برای بعضی از مسائل تصمیم گرفته شد که در پاریس خدمت امام شرفیاب شویم. قبل از رفتن با افراد زیادی که در انقلاب نقشی داشتند، تماس حاصل شد تا اگر پیغامی دارند، بگویند. به بعضی برخورد کردیم که میگفتند به امام بگویید خیلی مشکل شده است، با امریکا طرف هستیم و شوروی هم ممکن است کاری بکند و اوضاع داخل هم مناسب نیست... و به هر حال به شکل تحیر، مسئله را تجزیه و تحلیل میکردند. بعضی دیگر همانند شهیدصدوقی اصرار داشتند که باید خود امام تشریف بیاورند. البته مرحوم استادمطهری و شهیددکتر بهشتی و بعضی دیگر هم همین نظریه را داشتند و از طرف دیگر گروه سومی هم بودند که میگفتند به امام بگویید که به ایران تشریف نیاورند و با انجام مصاحبهها و مانند آنها، همانجا بیشتر موفق هستند و اگر به داخل بیایند، محاصره میشوند و کارها متوقف میشود و البته این گروه سوم بیشتر به مطلب خود اصرار داشتند که حتی در لحظات آخر سفر ما هم، حضوراً کسانی را به این عنوان فرستاده بودند. البته پس از آنکه خدمت امام شرفیاب شدیم، دیدیم آنقدر مسائل آنجا برای امام روشن است که احتیاج به ذکر این دلسوزیها نیست و پس از مدتی خود امام تصمیم گرفتند که به ایران تشریف بیاورند و معلوم شد همان نظریه دوم که شهیدصدوقی بر این امر زیاد اصرار داشتند، صائب بوده و خود این مطلب، دید سیاسی و اجتماعی ایشان را نشان میدهد و اینکه این نهضت به دست شخص خود امام خمینی و رهبری ایشان باید به انجام برسد. البته شهیدصدوقی آنطور که قرائن در دست است، روی این مطلب پافشاری داشته است. در ضمن پرواضح است که معظمله در برنامههای ورود امام نقش مستقیم داشت. در پایان این مطلب گوشزد میشود که در حوادث پانزده خرداد سال ۴۲ و پس از آن، شهیدصدوقی فعالیتهای سیاسی چشمگیری داشت و در جریان زندانی شدن امام، به عنوان اعتراض به رژیم، در زمره علمایی که از هر شهرستانی به تهران سفر کرده بودند، ایشان بهعنوان بزرگ علمای استان یزد شرکت نموده بودند...»
نظر شما