درابتدا باید یادآوری کنیم "دوروتی شیا" سفیر آمریکا در بیروت اولین کسی نیست که جنجالی به وجود می آورد و چهره واقعی امریکا در لبنان را نشان می دهد. پیش از وی "جفری ویلتمان " نقش محوری در فرایند سیاسی و امنیتی لبنان در امتداد خدمت به منافع واشنگتن داشت که همراستا با منافع رژیم صهیونیستی است (ویلتمان یک سال پیش از ترور رفیق الحریری نخست وزیر سابق ماموریت یافت و زمان حمله اشغالگران صهیونیستی به لبنان در سال 2006 سفیر بود وی در حوادث فتنه انگیز هفتم مه بیروت، سفیر و سال 2000 نیز سفیر پیشین در رژیم صهیونیستی بود)
شیا سفیر کنونی با پیشینه شغلی مشکوک خود با ویلتمن تفاوتی ندارد، وی نیز پیش از این معاون کنسولگری امریکا در رژیم صهیونیستی و پس از آن نیز مدیر دفتر سیاسی سفارت آمریکا در رژیم صهیونیستی بود. ناظران باید پیشینه و وفاداری سفیری که از دالان های سیاسی اسرائیل آمده تا نماینده آمریکا در لبنان باشد جایی که حزب الله؛ بزرگترین دغدغه و اولین نگرانی رژیم صهیونیستی در آنجاست را به خوبی تصور کنند. برای ورود به جزئیات حوادث روزهای اخیر بهتر است حوادث را سلسله وار بررسی کنیم.
تحرکات آمریکا از زمان اعلام تشکیل دولت حسان دیاب آغاز شد (که در رسانه های آمریکا و برخی رسانه های عربی دولت حزب الله معرفی شد) این نام گذای دارای پیشینه هایی بود تا مقدمه ای باشد برای توجیه موضع امریکا در برابر لبنان که اخیرا مشخص تر شده است. با افزایش بحران اقتصادی و مالی لبنان (نمی توان نقش گروه های مشکوک داخلی و خارجی را انکار کرد) نقش شیا سفیر امریکا نیز آغاز شد تا به وظیفه خود عمل کند.
سفیر آمریکا ،حزب الله را مسئول حوادث اخیر دانست با دانستن این نکته که دولت فقط 7 ماه دارد. در کودنی علمی و ذاتی آنان همین بس که دولتی یک ساله را مسئول بحران معیشتی و اقتصادی 28 ساله می دانند. سخنان شیا خشم گسترده گروه زیادی از لبنانی ها را به دنبال داشت بر عکس آنچه دیگران شایع کرده اند که این خشم ناشی از صف بندی طائفی ،مذهبی یا سیاسی نیست .
دلیل اول آن این است که مردم لبنان در حالت غلیانی به سر می برند که ناشی از چندین عوامل مرتبط با یکدیگر است که مهم ترین آن گرانی معیشتی و کاهش بهای لیره و نبود برخی کالاهای ضروری اولیه و نبود هرگونه چشم اندازی برای راهکار سیاسی و اقتصادی است و بحران امنیتی و فعالیت ملموس ستون پنجم است که در گزارش های نهادهای امنیتی بدان اشاره شده است.
همه این عوامل زمینه ملتهب کردن مردم را فراهم کرد که سفیر آمریکا نیز با اظهارات خود درشبکه ای تلویزیونی که نماینده کشوری عربی است که دشمنی اش با مقاومت آشکار و وفاداری اش به امریکا معروف است.
قرارداد وین که سال 1961 امضا شد روابط دیپلماتیک را تعیین و بند سوم آن وظایف سفیر را مشخص می کند. اما بند دوم برای ما اهمیت دارد که می گوید ماموریت سفیر؛ حمایت از منافع دولت پذیرنده نزد دولت فرستنده در مرزهای تعیین شده است . بند چهارم؛ نیز مبتنی بر شناسایی تحولات و حوادث دولت پذیرنده با همه راهکارهای قانونی است.
سفیر امریکا به این دو بند احترام نگذاشت و همین برای اتخاذ تدابیر لازم و دستکم نامناسب دانستن این سفیر کافی است اما ضمن اعتراف به واقعیتی دردناک، لبنان برای انجام چنین اقدامی، قدرت ندارد،این مساله را می توان از مداخلات زیاد در ساختار سیاسی پیچیده این کشور دریافت.
این واقعیت، امریکا را در اجرای طرح هایش در مرحله کنونی کمک می کند که با تشدید فشار اقتصادی بر بیروت آغاز و با افزایش بهای دلار به دلائلی نامشخص ادامه یافت و پس از آن نیز تحریک گروهها و قدرت های سیاسی لبنان تا مداخله مستقیم و آشکار این کشور بود که اظهارات سفیر امریکا را می توان شاهدی بر آن دانست.
سخن شیا مبنی بر اینکه واشنگتن از دولتی لبنانی بدون حزب الله حمایت می کند و سخن سفیر عربستان مبنی بر اینکه کمک مالی به بیروت فقط در شرایطی خاص صورت می گیرد، هر دویک معنی دارد.
حزب الله را رها کنید نه اینکه بد باشد زیرا خار بزرگی در گلوی رژیم صهیونیستی است و بخشی از محوری است که خواب را بر واشنگتن و دولت ترامپ حرام کرده . برای اینکه دولت حسان دیاب نباید دستاوری به نفع حزب الله داشته باشد و به هر طریقی باید از حزب الله خلاص شد حتی اگر به جنگ داخلی منجر شود بنابراین دراینجا نقش سفارت امریکا با توجه به پیشنیه ها هرگز تعجب آور نیست.
از این رو اگر آمریکای لاتین به خاطر نداشتن سفارت آمریکا، امن ترین نقطه است پس آیا لبنانی ها می توانند بپرسند" آیا ما نیز حق داریم سفارت آمریکا در بیروت را قفل کنیم تا کشورمان نیز امن شود؟"
حسين الموسوي
نظر شما