شناسهٔ خبر: 39302520 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

بیمارستان ضیاییان مهمان ویژه داشت؛ پرچم سرخ جمکران

هر سال مردم نیمه شعبان خود را به مسجد جمکران می رساندند امسال اما خادمان مسجد به دیدار مردم آمدند و عاشقان حضرت را در روزهای کرونایی شاد کردند. پرچم سرخ جمکران در یک بیمارستان تهران برافراشته شد تا مدافعان سلامت بی عید و عیدی نمانند.

صاحب‌خبر -

گروه اجتماعی خبرگزاری فارس- نعیمه جاویدی: امسال جشن نیمه شعبان حال و هوای متفاوتی داشت برای ما که عادت داشتیم به دل کوچه و خیابان بزنیم و زیر نور ریسه های رنگی راه برویم. شیرینی و شربت پخش و برای آمدن حضرت موعود مولودی خوانی کنیم، سخت بود در خانه بمانیم. با این حال کاروان های سرود و مولودی خوانی حال و هوای خوش و معنوی به شهر داد.

آسمانش مثل خاکش شد

آسمان دارالشهدای تهران اما نیمه شعبان غریبانه و کرونایی امسال حال و هوایی ویژه داشت؛ میزبانی از پرچم سرخ مسجد جمکران. مادر شهید شیدایی یکی از شهدای این منطقه شهیدپرور می گوید: «بچه های ما از این منطقه با سربندهای یا زهرا(س) و یا مهدی(عج) به جبهه رفتند. کوچه ها و خاک این منطقه با شهادت و انتظار عجین است. حالا امروز سربند سرخ مهدوی به پیشانی آسمان این منطقه بسته شد، قشنگ نیست؟» فقط باید گفت بله و سکوت کرد. آن هم درست وقتی حسی درونت می گوید این عیدی حق مطلب را ادا کرد. پیچ کوچه های این منطقه هنوز هم به نگاه مادرهایی گره خورده که پسری به جبهه فرستادند و حالا سالهاست چشم براه دعای فرج می خوانند تا برگردد. اصلا منتظرترین عاشقان حضرت شاید همین جا زندگی می کنند، بعید نیست.

کاروان بی جمعیت

اعضای گروه سرود، چند مرد جوان و مجری پشت خودرو کاروان ولادت به احترام ایستاده اند. کسی خبر ندارد امروز پرچم مسجد مقدس مسجد جمکران که به خونخواهی سردار شهید سپهبد «قاسم سلیمانی»، حالا جای رنگ فیروزه ای خود را به رنگ سرخ داده مقابل دیده ارادتمندان اهل بیت(ع) قرار گرفته است. یکی از اهالی که برای خرید یک شانه تخم مرغ از خانه بیرون آمده، می خواهد اشک چشم هایش را پاک کند اما انگار ناگهان هشدارهای روزهای کرونایی یادش می افتد و می گوید: «قربان غربت شما امام زمان(عج) هر سال این وقت توی خیابان های این منطقه جای سوزن انداختن نبود. شبِ کوچه ها از روز روشن هم روشن تر بود از بس ریسه می کشیدند. طاق نصرت می زدند. از در و دیوار خانه ها پرچم رنگی بود که آویزان می شد. حالا پرچم مسجد شما آمده و این کرونای لعنتی اجازه نمی دهد دنبال این ماشین برویم.» خادمان آستان و مسئولان اجرای برنامه مدام تکرار می کنند این کاروان بدون حضور حرکت می کند و از آمدن پرچم مهدوی به منطقه خبر می دهند تا آرزومندان نیت و دعا کنند.

جشن ما؛ شادی هاشم آقا

مردم از پنجره و در خانه هایشان بیرون را نگاه می کنند. صدای مداح از باندهای پشت خودرو، کوچه پس کوچه ها را پر می کند. بانویی سالمند که از یکی از خانه های محله مقدم سر بیرون آورده بغض می کند و می گوید: «دست به خاکستر می زنند، طلا شود. غم روی دلم سنگینی می کرد. دیروز بچه ها با پرچم، کاغذرنگی و چند لامپ خانه را تزئین کردند اما به عمرم نیمه شعبان انقدر غریبانه ندیده بودم. هر سال سه روز قبل نیمه شعبان نمی توانستم توی خانه بنشینم از این خانه به آن خانه مولودی خوانی بود که شرکت می کردیم. روز نیمه شعبان هم ایستگاه صلواتی داشتیم. امسال بچه ها گفتند: مادر اگر اجازه بدهید هزینه جشن امسال را بدهیم هاشم آقا دستفروش بدهیم که این روزها دست و جیب خالی می رود خانه. راستش شرمنده شدم چرا تا الان حواسم به هاشم آقا و عیال واری اش نبود. گفتم آقاجان! شرمنده ام چقدر غرق خودم بودم و از شیعه شما خبر نداشتم.»

نوع‌دوستی به این سبک

این ها روایت «معصومه احمدی» دوستی است که تصادفاٌ متوجه حرکت کاروان توسل به حضرت حجت(ع) در معابر دارالشهدای منطقه تهران و شهروند خبرنگار ما شده است و می گوید: «برای خرید بیرون از خانه رفتم. این روزها بنا به توصیه های بهداشتی فقط ضروری ترین لوازم را همراه می برم. حتی حلقه عقد، ساعت و تلفن همراه را در خانه می گذارم تا کمتر نیاز به استفاده از مواد ضدعفونی کننده باشد. این طور هم برای سلامت خودمان بهتر است هم در این شرایط کشور مواد ضدعفونی کننده به ضرورت خریداری می کنم تا به همه برسد. این مواد باید بیشتر در اختیار واحدهای درمانی و مشاغل پرخطر قرار بگیرد.» توضیح می دهد تا برسد به اصل مطلب و شرح این دلیل که چرا نتوانسته برایمان عکس بگیرد؟

قصه حسن ما به سر رسید...

پرس و جو می کنم بانی برنامه، کنگره سرداران و 4 هزار شهید منطقه 17 معروف به دارالشهدای تهران است. همان کوچک ترین منطقه تهران که به کوچه های تنگ و ترش و بافت متراکم شهری اش معروف است اما از آن معروف تر، سینه سرخِ کوچه های منطقه است. کوچه هایی که هرکدام نام یک شهید را پر پیشانی دارند و کم نیست کوچه هایی که دومتر بیشتر پهنا ندارد و خانه های کوچک و نقلی اش صمیمانه کنار هم نشسته اند. کوچه هایی در این منطقه هست که 5 خانواده شهید همسایه دیوار به دیوار هم هستند. وقتی از دفاع مقدس و خاطرات جنگ از مردمش بپرسی می گویند: «علی ما آخرین بار که می رفت...، حسن ما مجروح بود گفتیم نرو! بمان خوب شو و بعد برو وقتی آمد زخم های بخیه قبلی جوش خورده بود اما سرش رفته بود... » برنامه از این قرار بوده یک ماشین، خادم ها و پرچم ها را بدون حضور جمعیت  در محله های مختلف گردانده. برنامه های فرهنگی، مولودی خوانی و سروده های معنوی اجرا شده تا مردم در شرایط ویژه کرونا از حضور در جشن ولادت امام عصر(عج) محروم نمانند.

هدیه300ساله به مادر شهید 

کاروان مهدوی به آستان تنها امامزاده مدفون در دارالشهدای تهران هم رفته است. آستان امامزاده حسن(ع)، پسرعموی حضرت عبدالعظیم حسنی(ع). این بقعه علاوه بر پیکر نواده امام حسن مجتبی(ع) و فرزند نوجوانش، مزار 5 شهید گمنام، پیکر شهید «بهروز صبوری» که بعد از 31 سال به خانه برگشت همچنین پیکر سردار شهید «احمدمایلی» از جانبازان دفاع مقدس را در خود جای داده است. خادمان مسجد مقدس جمکران پرچم را به نیت تبرک به سمت ضریح این امامزاده برده اند. مادر شهید صبوری هم به نیابت از خانواده شهدای این منطقه میزبان این کاروان معنوی است. «زهرا آجرلو» مسئول امور بانوان آستان، حال و هوای آن لحظه را مرور می کند: «شعرهای خوش مغزی در مدح حضرت صاحب الزمان(عج) خوانده شد. همان جمعیت کم خادمان جمکران، آستان و کنگره سرداران و 4هزار شهید منطقه  با رعایت فاصله بهداشتی ایستاده بودند. چشمان خیلی ها تر شد. خادمان مسجد مقدس جمکران پرچم را برای تبرک کنار ضریح بردند. مادر شهید هم به نیابت از تمام شهروندان منطقه پرچم سرخ را بوسید.  خادمان مهمان منطقه اما هدیه ای هم به این مادر شهید اهدا کردند؛ تکه سنگی قدیمی به قمت 300 سال از محراب قدیمی این مسجد. خلاصه اینکه نیمه شعبان ما هم این طور ملکوتی شد.»

پرچم سرخ در «ضیاییان»

مقصد دیگر این کاروان را یکی از کسبه خیابان شهید بهبودی مرور می کند. مغازه داری که برای خرید دارو به داروخانه بیمارستان ضیاییان مراجعه کرده است؛ تنها بیمارستان این منطقه کوچک اما پر جمعیت که یکی از 9 بیمارستان معین کرونای تهران هم هست. تمام تلاش عوامل برنامه این بوده که کسی جمع نشود. همان جمعیت کم با فاصله از هم بایستند: «باید بودید و حال کادر درمان را می دیدید چشم هایشان تر بود. دعای فرج می خواندند، صلوات می فرستادند و زیر لب دعا می کردند. خادمان آستان پرچم را در محوطه بیمارستان به نیت شفای همه بیماران، رفع این بلا و تشکر از مدافعان سلامت بالا بردند.» فیلم لحظه برافراشتن پرچم را پیدا می کنم.

روایت شاهد عینی درست است. مردی که می گفت: «حال آن پرستاری که مضطرانه دعای امن یجیب می خواند و از آقا می خواست حال بیماران خوب شود از همه دیدنی تر بود.» روایت اهتزاز پرچم سرخ جمکران در دارالشهدای تهران روایت چشم های خیس پشت پنجره هاست. روایت لب هایی که غریبانه دعای فرج را نیمه شعبان زمزمه کردند. پرچم فیروزه ای جمکران سرخ شده است. اینجا همه رمز این سرخی را زندگی کرده اند؛ جوان هایشان را به جبهه فرستاده اند و می دانند شهادت یعنی چه؟

انتهای پیام/

نظر شما