شناسهٔ خبر: 37013298 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه عصرایرانیان | لینک خبر

پاسخ ۷۷۷ استاد دانشگاه به نامه ۷۷ اصلاح‌طلب؛

به دامان ملت بازگشته و راه گروهک‌های ضدخلق را نروید

صاحب‌خبر - گروه سیاسی: ۷۷۷ نفر از اعضای جنبش استادی دانشگاه‌ها در بیانیه‌ای تحلیلی به نامه ۷۷ نفر از اصلاح‌طلبان حامی اغتشاشگران آبان ۹۸ پاسخ دادند. در این بیانیه آمده است: پس از وقایعِ تلخِ آبان‌ماه، حجمِ فراوانی از تحلیل‌ها و تفسیرهای سیاسی و اجتماعی دربارۀ آنچه‌که رخ داد، عرضه گردید و صاحب‌نظران و فعّالانِ فکریِ مختلفی، کوشیدند از چشم‌اندازهایی متفاوت، به آن نگریسته و به ریشه‌شناسی و تعلیل آن مبادرت نموده و لایه‌های پنهانِ آن را آشکار سازند. ما نیز به‌عنوانِ جمعی از کسانی‌که در نهادِ دانشگاه، به کارِ علمی و فکری اشتغال داریم، نسبتِ به وضعِ سیاسی و اجتماعی، حسّاس و دغدغه‌مند هستیم زیرا هرگز نمی‌توان از موضع دانشگاه و نهادهای علمی، انقلاب و مردم را در گذرِ رویدادها، تنها گذارده و به نظاره نشست، به‌خصوص ازاین‌جهت که متأسّفانه برخی نیروها و جریان‌های سیاسیِ «خطاکار» زبان به عقده‌نماییِ سیاسی گشوده، «باطل» را جای «حقّ» نشانده و با «تحریف» و «مغالطه»، واقعیّت را به‌نفعِ خود و در راستای اغراضِ ناصواب‌شان تفسیر کرده‌اند. از جمله، باید به بیانیّۀ سطحی 77 نویسنده اشاره کرد که در آن تلاش شده بود حدّ اعلای دروغ‌پراکنی و فرصت‌طلبیِ سیاسی، به نمایش گذاشته شود و «اغتشاش‌گران» به نام «ملّت بزرگ ایران» جایگزاری و از سویی نظامِ جمهوریِ اسلامی که مظلومِ بزرگِ این عرصه بود نیز بر جایگاهِ متّهم و مقصّر نشانده شود. دراین‌باره، گفتنی‌هایی وجود دارد که در چند بخش به آن پرداخته می‌‏شود. الف) نقد و بطلان مبانی نظری نامه، خاستگاه فکری مولّد بحران: اگرچه حجم نسبتاً وسیعی از تخریب در آشوبهای خیابانی آبان 98 توأمان متوجه امکانات عمومی و بخش خصوصی به ویژه شهادت، جان باختن و مصدومیت تعدادی از هم وطنان شد؛ امّا به دلیل مهارت دو جانبة مدیریت فقهی و تجربه های تاریخی مردم؛ مجموع حادثه ها و رویداد های اخیر، در کوتاه ترین زمان ممکن به برگی دیگر از تجربه های متراکم جمهوری اسلامی ایران بدل شد؛ چه اینکه اولاً؛ از “منابع طبیعی” ایران صیانت و منطق نادرست افزایش بی‏رویه مصرف انرژی و کوتاه کردن دست قاچاقچیان و رانت جویان سازمان یافته و رفع و قطع نابرابر دریافت یارانه در طبقات مرفه جامعه، با وفاق ایرانیان مواجه شد. ثانیاً؛ با حضور به موقع رهبری حکیم در ساعات منتهی به انفعال و کم کفایتی دولت محترم و ظهور احتمالی پدیده خطرناک و ضد ملّی “خلأ قدرت”، معظم له ضمن تذکر به دولت در کنترل ضروری قیمتِ دیگر اجناس و دستور به توقف فشار مضاعف بر مردم و نیز دلالت به درستی حذف یارانه از طبقات امتیاز طلب و همچنین کنترل ملّی مصرف، به صیانت از اصل وجودی” مردم و مستضعفین” مبادرت شد؛ به خصوص آنگاه که دشمن به صورت علنی و اعلامی تلاش کرد با سازماندهی اشرار مسلح و حرفه ای، به خدشه دار کردن اعتراض منطقی مردم و توده علاقه مند به اسلام و ایران از طریق راه اندازی جنگ های شهری و خیابانی بپردازد. ثالثاً؛ خود آگاهی ملّی و انقلابی ایرانیان در تفکیک صف های اعتراضات اجتماعی و شورش های ضد ملّی به درجه ای از معرفت و شناخت منجر شد که از فتنة تیر 78 تا فتنة آبان 98، میزان تاب آوری هسته های برانداز و مسلّحِ نفوذی در بین مردم معترض را به کوتاه ترین زمان ممکن رسانید، تکامل خودآگاهی تاریخی ایرانیان در فتنه آبان 98 و واکنش سریع ملّی به آدمکشی هسته های حرفه ای، سوزاندن کارگر پمپ بنزین و آتش زدن آمبولانسهای حمل مصدوم و نظایر آن به تنها گذاشتن هسته های تخریب به گونه ای سرعت یافت که هسته های عملّیاتی دشمن در درگیری خیابانی به تولید شعار «مردمِ بی غیرت؛ حمایت، حمایت!» مبادرت نمودند امّا این حربه نیز نتوانست به ماندگاری آنها در سپهر افکار عمومی و راه اندازی جنگ خیابانی کمک کند، به گونه ای که برای الزام و اجبار مردم عادی و رهگذران در پیوست و پیوند به هسته های عملیاتی خویش، به سلاحهای سرد و گرم متوسل شدند! پُر واضح است که مردم در وضعِ اقتصادیِ نامساعدی به‌سرمی‌برند و به‌سختی، معیشتِ خویش را می‌گذرانند، امّا به راستی این وضع، حاصل چیست و از کدام خاستگاه فکری برخاسته است؟! آیا جز این است که سیاستِ اقتصادیِ اشتباه و نسنجیدۀ دولتِ محترم موردِ حمایتِ جریانِ نویسندگان نامه به دلیل دوری از مردم پایگی و فقدان مهارت نظری گفتگو با مردم ومتعاقباً غافلگیری مردم در حادثه اخیر، بر حجمِ مشکلات و دشواری‌های ذهنی و اقتصادی‌شان افزوده است؟! آیا جز این است که دوری از قوای درونی ملّت و دل‌بستن به «مذاکره» و «برجام» به‌عنوانِ یک «راه‌حلّ اساسی» در طولِ شش‌سالِ گذشته، به «ازدست‌رفتنِ همۀ فرصت‌ها» و «شرطی‌شدنِ اقتصادِ ایران نسبت به مواضع و کنش‌های دولت‌های غربی» منجر شد؟! آیا باید انتظار داشت که نادیده‌گرفتنِ ظرفیّت‌ها و امکان‌های اقتصادیِ درونی و بومی، و متوقّف‌کردنِ همه‌چیز بر نتیجۀ روندِ مذاکره و میوه‌دادنِ باغِ خیالیِ برجام، کار را به این نقطۀ ناخوشایند و خسارت‌بار نکشانَد؟! کیست که نداند تاکنون، «اقتصادِ برجامی» بر جای «اقتصاد مقاومتی» تکیه زده و دولتِ محترم و 77 نویسندة حامی آن، همواره به‌جای استفاده از «راه‌حلّ‌های اقتصادی و درونی» برای گره‌گشاییِ از اقتصاد، به «راه‌حلّ‌های سیاسی و بیرونی»، امید داشته و تمامِ توانِ خویش را دراین‌راستا، متمرکز کرده‌اند؟! امروز، این «اقتصادِ برجامی» است که گریبانِ معیشتِ روزمرۀ مردم را ستانده و فریادِ اعتراض و نارضایتی‌شان را بلند کرده است. ازاین‌رو، چه دولتِ محترم و چه نویسندگان به اصطلاح اصلاح‌طلب حامی و هوادارِ آن، باید به‌جای «فرافکنی» و «طلبکاری» و دل‏سپاری به صنعت مدرنِ «عوام‌فریبی»، پاسخ‌گوی نسخه‌ها و راه‌حلّ‌های غلط و خسران‌بارِ خویش باشند و در برابرِ مردم، اعتراف کنند که به نادرستی بر پیمودنِ مسیرِ باطل و بی‌فرجام کنونی اصرار کرده و فرصت‌ها و قابلیّت‌های وسیعِ ایرانی و بومی را ضایع ساختند نویسندگان حامی دولت ائتلافی اگر خویش را به تغافل زده باشند؛ تاریخ امّا به درستی به برآوردهای اشتباه و غلط ایشان که در زیر به بخشی از آن اشاره می‏شود گواهی خواهد داد. نویسندگان در طول 6 سال گذشته دچار بیش برآوری ظرفیت های غرب (آمریکا) و کم برآوردی ظرفیت های ملّی در حلّ مسائل اقتصادی بوده اند. نویسندگان به بیماری معطل گذاردن بخش عمومی و خصوصی برای حصول به توافق با غرب و از دست رفتن فرصت ها متهم می‏‌باشند. نویسندگان به خودشیفتگی در بزرگنمایی دستاوردهای برجام و تعطیل کردن زیرساخت ها و سامانه های ایجاد شده برای مقابله با تحریم ها دچار شده بودند. نویسندگان به عدم درک درست از ماهیت و ابعاد تحریمهای اقتصادی و افتادن در تله های اشتباه محاسباتی و جنگ شناختی آمریکا طی توافق در تاریخ اخیر ایران شناخته می‌‏شوند. نویسندگان به دلیل فقدان دانش بومی سیاست با غفلت و غافلگیری راهبردی از دشمن در خصوص جایگاه و کارکرد، تداوم و تشدید نحریم های اقتصادی در استراتژی امنیت ملی آمریکا، زیان‏های جبران ناپذیری به ایرانیان وارد کردند. شما خود به تمرکز دیپلماسی سیاسی- اقتصادی و تجاری بر آمریکا و اروپا و پس زدن ظرفیت ها و فرصت های دیگر متهم هستید. شما خود به ناتوانی در عدم تمییز (و ترجیح) منافع ملی-عمومی از منافع شخصی و گروهی به خصوص در سالهای اخیر شهرت یافتید. شما می‌دانید که فقدان انطباق الگوهای ذهنی سیاستگذاران اقتصادی یا واقعیتهای اقتصادی و ضعف در بنیان ها و برنامه های تامین عدالت اجتماعی و رفاه عمومی از دلایل بخش مردمی اعتراضات اخیر بوده است. شما خود می‏ دانید که عدم پیوند سیاست گذاران و مدیران ارشد با پیکره مردمی به خصوص در وقایع زشت پدیده حقوقهای نجومی و ... از جمله عصبانیت توده مردم از شما است. شما در تزاحم منافع ظهور پدیده حاکم-تاجر (انحراف در تصمیم گیری و توزیع رانت) دور از صفات آزادگی و با اصطلاح روشنفکری جانب طبقة حاکم- تاجر را گرفتید. شما در دولت ائتلافی مؤید پدیده کهولت و رخوت مقامات و مدیران اجرایی بوده اید؛ شما به راحتی از کنار ظرفیت تشدید جنگ تجاری آمریکا و اقتصادهای بزرگی چون روسیه، چین و حتی اروپا گذشتید اماّ به جای بازنگری در مبانی نظری توسعه و تقدم اصلاح الگوی مدیریتی به فرافکنی متوسل می‌‏شوید. شما باید ابتدا از خود شروع می‌کردید و با ترجیح (و استقلال) منافع ملی- عمومی بر منافع شخصی – گروهی (رفع نقیصه حاکم-تاجر) اقدام نموده و به باور ظرفیت های درونی و عدم خود باختگی در برابر بیگانه مجهز میشدید و با اصلاح زنجیره مدیریت با معیار های فوق و البته معیارهای دیگری چون پاکدستی، از خودگذشتگی، تخصص، چابکی، کار جهادی، ساده زیستی و مردمی بودن به قوای لایزال ملّت مسلمان باز می‏گشتید. تمایز صیانت از مردم و مستضعفین با پوپولیسم دروغین: متّهم‌کردنِ نظامِ جمهوریِ اسلامی به «واکنشِ خشونت‌آمیز نسبت به مردم» از سوی نویسندگان حزبی نامه؛ بر این پیش‌فرضهای غلط استوار است که این جمهوریِ برآمده از جانهای مردم بزرگ ایران “غیر” از مردم است و از سویی دیگر اغتشاش‌گرانی که اموالِ خصوصی و عمومی را تخریب، امنیّتِ ملّی را مختل، و سلاح‌های سرد و گرم در اختیار داشته و دست به قتل زدند، «مردم» بودند! آری، نظامِ اسلامی در برابرِ تخریب سبعانۀ اغتشاش‌گران و پس از هشدارهای فراوان، «پاسخِ قاطع» داد، امّا، آیا شروع‌کنندۀ خشونت در برابر همان دشنه به دستان، نظامِ اسلامی بود؟! وانگهی، کدام نظامِ سیاسی در جهان را سراغ دارید که در مقابلِ «سلبِ امنیّت از جامعه» و «راه‌اندازی جنگِ شهری»، ملایمت به خرج می‌دهد؟! ثالثاً، آیا «اغتشاش‌گرانِ مسلّحِ اجیرشده»، همان «مردمِ معترضِ کوچه و خیابان» مورد نظر نویسندگان بودندکه در برابر بی مهارتی تکنوکراتها و عقیمی راه حل های پسا برجامی گفته شده، لب به اعتراض گشودند؟! به‌راستی، چرا 77 نویسنده نامه منتشره، منافعِ سیاسیِ خویش را بر منافعِ ملّی ترجیح داده و از هر فرصتی ولو صف آرایی تفنگ بدستان و فعالان جنگ های خیابانی برای بازسازیِ اعتبار و منزلتِ مبانی نظری و وجاهت زود گذر اجتماعیِ سوخته شده و ازدست‌رفتۀ خویش، سوءاستفاده می‌کنند؟! آیا نویسندگان نامه 77 نفره تا، این اندازه در سپهر افکار عمومی، سخیف و بی‌اعتبار شده‌اند که می‌خواهند با حمایت از «اراذل و اوباشِ بی‌هویّت» و «مزدورانِ اجاره‌ای» و «گروهک‌های سازمان‌یافتۀ ضدّانقلاب»، نفعِ نامشروعی را نصیبِ خود کنند؟! ایا بهتر نیست اعتبار از دست رفتة خویش را در بازنگری مبنای نظری خویش و در تعاملی سازنده با ملّت کریم ایران و در پرتو پذیرش خطاهای قریب به 7 سال گذشتة خویش در پیشگاه مردم بازسازی کنند؟! در قداست حقّ اعتراض و در محکومیت جنگ خیابانی: استادان مسلمان و وطن خواه دانشگاه‏ها عمیقاً براین‌باور هستند که نه‌تنها باید «حقّ اعتراضِ مردم» به‌رسمیّت شناخته شده و صدای مردم، به‌وضوح شنیده شود، بلکه لازم است اوّلاً، خواسته‌های معیشتی و اقتصادیِ توده‌های مردم یعنی همین مستضعفینِ مغضوبِ ساختارهای رانتی، «تحقّق» یابند، و ثانیاً، تمامِ مسئولان و مدیرانیِ که در طولِ سال‌های اخیر، در اثرِ بی‌تدبیری و بی‌فکری و سیاست‌گذاری‌های ساده‌لوحانه، زندگیِ مردم را با چالش و تنگنا روبرو کرده‌اند، قاطعانه و به شکل عمومی «محاکمه» شوند. ما نیز از مردم و در کنارِ مردم و همانندِ آنها، معترضِ وضعِ موجودیم، گو اینکه معتقدیم؛ باید کارگزارانِ دولتِ محترم و با تأسف مجلسِ تابع و دنباله‌روی آن، به مردم پاسخ دهند و به محکمۀ عدل فراخوانده شوند تا از این پس، کسی تصوّر نکند که می‌تواند با سر دادنِ «وعده‌های آنچنانی و غیرواقعی» در بازی نمایی‏های انتخاباتی، به پیروزی دست یافته و سپس با گماردنِ «مدیرانِ ضعیف، فرسوده و غیرانقلابی»، این اندازه مردم را ناخشنود و آزرده‌خاطر سازد. ازاین‌رو، مسأله فقط این نیست که حقّ اعتراضِ مردم به‌رسمیّت شناخته شود، بلکه باید اعتراضِ آنها، با «پاسخِ واقعی و غیرصوری» روبرو شده و «مقصّرانِ ناکارآمد» و «عاملانِ ناراضی‌سازِ» در دولت به پیشگاه ملّت معرفی و محاکمه شوند. به‌هرحال، «فرار به جلو» و «فرافکنی» و «دست‌کاری‌کردنِ صورتِ مسأله»، وبه خصوص ادعای سهم الارث از میانة آتش و دشنه و تفنگ و آدم کشی طراحانِ جنگ های خیابانی، اگر نگوییم نوعی خیانت به وطن امّا حتما ناجوانمردی و نابخردیِ فزون‌تری است و احزاب متبوع نویسندگان نامه منتشره را هرچه‌بیشتر، دچارِ انسداد و ریزشِ پایگاهِ اجتماعی در ایران بزرگ، یکپارچه و اسلامی می‌کند زیرا کیست که نداند هسته های مرکزی تولید آشوب از حیث نوع و میزان تخریب به نوع و روش آموزشهای شرکت های غربی و ضد انقلابی پیمانکار در حوزة شورش‏های اجتماعی شباهت داشته و با منطق اعتراضات اجتماعی ایرانیان متفاوت بوده است.

نظر شما