سرویس تاریخ جوان آنلاین: دکتر عنایتالله رضا به لحاظ پیشینه سیاسی و فرهنگی خویش، از ماهیت واقعی اندیشه چپ شناختی ارجمند داشت و هم از این روی، آثار ارجمندی در این موضوع از خود بر جای گذاشت. «تاریخ سری جنایتهای استالین» و «اسرار مرگ استالین» در زمره این دست آثار به شمار میرود. ضمن اینکه او در بیان خاطرات خویش نیز، به این فقره توجه زیادی مبذول داشته است. اخیراً انتشارت کتابسرا «تاریخ سری جنایتهای استالین» را بازنشر و روانه بازار کتاب کرده که فرصتی ارجمند برای بازخوانی این اثر به شمار میرود. دکتر رضا در دیباچه این کتاب، درباره هویت الکساندر آرلوف نویسنده آن چنین آورده است: «نویسنده کتاب به هنگام جنگهای داخلی اسپانیا و پس از آن با نام مستعار الکساندر آرلوف شهرت داشت یکی از ژنرالهای برجسته سازمان امنیت شوروی بود. وی در دستگاه قضایی و امنیتی شوروی شخصیتی بسیار لایق محسوب میشد. او پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در ارتش سرخ به خدمت پرداخت و در دوران جنگهای داخلی شوروی، خدمات قابل توجهی ابراز داشت و یکی از متخصصان جنگهای چریکی و پیکار در پشت جبهه دشمن به شمار میرفت. ژنرال الکساندر آرلوف در سال ۱۹۲۱ که سال پایان جنگهای داخلی در روسیه شوروی بود، با دوشیزه زیبایی به نام ماریا از اهالی کییف مرکز اوکراین ازدواج کرد. پس از پایان جنگهای داخلی، مدتی در دیوان عالی کشور شوروی با سمت دادیار و دادستان به کار پرداخت و در تدوین نخستین قانون جزای روسیه شوروی شرکت مؤثر داشت. سال ۱۹۲۴ الکساندر آرلوف از سوی فیلکس دزرژینسکی رئیس سازمان امنیت شوروی برای همکاری دعوت شد و یک سال بعد در اداره اقتصادی سازمان امنیت مذکور در مقامهای عالی به کار پرداخت. پس از چندی به سمت فرمانده نیروهای مرزبانی اتحاد شوروی در قفقاز منصوب شد که آن زمان شامل شش هنگ و بالغ بر ۱۱هزار سرباز و افسر بود. پس از او یاکوف بلومکین فرماندهی نیروهای مرزبانی قفقاز را بر عهده گرفت. طی دوران مأموریت الکساندر آرلوف در قفقاز تنها دخترش ورا در نتیجه ابتلا به روماتیسم قلبی بیمار شد و سرانجام پیش از والدین خود در ایالات متحده امریکا درگذشت و به خاک سپرده شد. از این رو ژنرال الکساندر آرلوف کتاب حاضر را به خاطره تنها فرزندش اختصاص داد. اواخر سال ۱۹۲۶ الکساندر آرلوف با نام مستعار دیگر خود لو نیکلایف از سوی سازمان امنیت شوروی به پاریس اعزام شد. وی پس از چند سفر به برلن رفت و در آلمان به کار پرداخت. آرلوف در سال ۱۹۳۲ با همان نام مستعار نیکلایف سفری به ایالات متحده امریکا کرد و از سال ۱۹۳۳ تا سال ۱۹۳۵ در آلمان، فرانسه، چکسلواکی، اتریش و سوئیس مأموریتهایی انجام داد و شبکههایی از مأموران سازمان امنیت شوروی در کشورهای مذکور پدید آورد. مؤلف کتاب در سپتامبر سال ۱۹۳۶ با نام مستعار الکساندر آرلوف از سوی استالین به کشور اسپانیا رفت و به عنوان مأمور ویژه استالین و نماینده کرملین مشاور دولت جمهوریخواه اسپانیا در دوران جنگهای داخلی بود. یکی از وظایف عمده آرلوف کمک به دولت جمهوریخواه در پیکار با ژنرال فرانکو و دولت فاشیست اسپانیا بود.»
موضوع اثر نیز از دیگر نکاتی است که در مقدمهنگاری دکتر رضا مورد تبیین و تحلیل قرار گرفته است. او در این باره چنین نوشته است: «راستی چه بسیار بودهاند دولتهایی که مردم کشورهایشان از وجود دولتمداران رنج میکشیدند و خوندل میخوردند، ولی همین دولتها مظهر آمال و آرمان کسانی از دیگر کشورها به شمار میرفتند. در حالی که مردم شوروی هزار هزار اعدام و روانه اردوگاههای شکنجه و مرگ میشدند، هزاران جوان کمونیست در اسپانیا و دیگر کشورهای جهان، نظام دهشتبار استالینی را مظهر آمال و آرزوهای خویش میپنداشتند و با نهایت صداقت و صمیمیت جان خود را در راه پندارها و تصورات واهی خویش فدا میکردند، در حالی که مردم آلمان در معرض تهدید گشتاپو بودند، نظامهای فاشیستی هیتلر و موسولینی در مفکره جوانان بسیاری کشورها، از جمله اسپانیا جاذبه دیگری داشت. از این رو کمونیستها و فاشیستها برابر یکدیگر صفآرایی کردند. حاصل این جنگ چیزی جز ویرانی اسپانیا، کشتار عظیم مردم و غارت این کشور نبود. چون از غارت سخن به میان آمد جا دارد توجه خوانندگان به نکتهای بسیار مهم معطوف شود. هنوز اندکی از آغاز مأموریت ژنرال آرلوف در اسپانیا نگذشته بود که تلگرام رمزی از سوی استالین توسط یژوف رئیس سازمان امنیت وقت شوروی به وی مخابره شد. تلگرام با امضای مستعار ایوان واسیلویچ اسم رمز استالین بود. ژنرال آرلوف به تهیه اسناد و مدارک جعلی برای خود پرداخت و خود را به نام بلاکستون نماینده بانک ایالات متحده امریکا و مأمور مخفی روزولت رئیس جمهور آن کشور معرفی کرد تا در صورت لزوم چنین وانمود کند که قصد او انتقال طلاهای اسپانیا به ایالات متحده امریکاست. بدین روال آرلوف پس از سه شبانهروز تلاش و فریفتن نماینده دولت جمهوریخواه اسپانیا از طریق دستیاران اسپانیایی و کمونیست خویش که آماده هر گونه خدمت به قبله آمال بودند، طلاهای اسپانیا را به کشتیهای شوروی حمل کرد. کمونیستهای بیچاره و جمهوریخواهان بینوا در حالی که به میهن خویش خیانت میورزیدند، خود را قرین افتخار میپنداشتند و گمان داشتند بزرگترین خدمتها را به میهن انجام میدهند. بدین روال ۷۵۰ هزار کیلوگرم طلای اسپانیا را در ۷۹۰۰ صندوق بار کردند و در چهار کشتی شوروی جا دادند. یک هفته بعد طلاها به بندر ادسا در کرانه دریای سیاه رسید و از آنجا با قطار و تحت حفاظت مأموران سازمان امنیت شوروی به مسکو حمل شد. پس از رسیدن طلاها، استالین اعضای دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی (پولیت بورو) را فراخواند و مراتب را ضمن ابراز مسرت به آنان اطلاع داد. دیکتاتور شوروی ضمن صحبت گفت: هرگاه اسپانیاییها پشت گوش خود را ببینند، طلاها را نیز خواهند دید!... آیا ۱۱ تُن طلای ایران همین سرنوشت را نداشت؟ مگر استالین از واگذاری طلای ایران به دولت دکتر مصدق امتناع نورزید؟ هزینهای که ایران برای ارتشهای متفقین در دوران جنگ دومجهانی صرف کرد به حساب ۱۱ تُن طلا محاسبه شد و در شرایطی که دولت مصدق سخت نیازمند بود، استالین از پرداخت آن امتناع ورزید. ژنرال الکساندر آرلوف پس از سرقت طلاهای اسپانیا به تشکیل گروههای چریکی از پشت جبهه ملیگرایان اسپانیا پرداخت. در نتیجه این اقدام ژنرال فرانکو مجبور شد دو لشکر از واحدهای خود را از جبههای دیگر فراخواند و برابر واحدهای کمونیست و جمهوریخواه ژنرال آرلوف قرار دهد. ژنرال آرلوف به سبب خدماتی که در اسپانیا انجام داده بود به دریافت نشان لنین، عالیترین نشان دولت شوروی نائل شد.»
نظر شما