سرويس ايثار و مقاومت جوان آنلاين: در این نوشتار به معرفی اولین فرمانده شهید لشکر زینبیون میپردازیم؛ فرماندهای که نیروهای زیادی را آموزش داد و تربیت کرد تا در جبهه مقاومت اسلامی خوش بدرخشند. شهید نوروزعلی درویش اولین فرمانده شهیدی بود که در جبهه مقاومت مخلصانه جنگید و مظلومانه شهید شد و بسیاری او را شهید باقری لشکر زینبیون میدانستند. در ادامه خاطراتی را از زبان همرزمش میخوانید.
خاطرهای از آزادسازی نبل و الزهرا
در عملیات آزادسازی نبل و الزهرا که دو شهرک شیعهنشین بودند، شهید درویش همراه با نیروهایش حین عملیات در محاصره دشمن قرار گرفتند و این محاصره تقریباً شش، هفت روز به طول انجامید. در این محاصره مهمات آنها تقریباً تمام شده بود و تنها بعضی از بچهها به اندازه یک خشاب مهمات داشتند و برخی دیگر هم چند عدد فشنگ بیشتر نداشتند. با بچهها مشورت کردیم و قرار گذاشتیم تا زمانی که در محاصره دشمن هستیم و مهمات به دست ما نرسیده است، نباید دشمن را به رگبار ببندیم و وقتی هر نیروی دشمن که به ما نزدیک شد، باید دقت کنیم تنها با یک گلوله کارش را تمام کنیم. یعنی یک گلوله برای یک دشمن. در چنین شرایطی وقتی فرمانده منطقه از طریق بیسیم با نوروزعلی تماس میگیرد و میپرسد چه چیزهایی آنجا مورد نیاز است؟ شهید میگوید ما اینجا مهمات نداریم، مهمات ما تقریباً تمام شده است. فرمانده دوباره سؤالش را تکرار میکند و میگوید علاوه بر مهمات به چه چیزی نیاز دارید؟ نوروزعلی پاسخ میدهد بچههای ما تقریباً سه روز است که چیزی برای خوردن ندارند و اگر ممکن است برای ما غذا هم بفرستید. فرمانده منطقه میگوید منطقهای که شما هستید مشکل غذا نباید وجود داشته باشد، خانهها پر از امکانات است. گوسفندان مردم هم در منطقه فراوان است چرا از آنها استفاده نمیکنید؟ درویش میگوید ما اینجا آمدهایم که از جان و مال و ناموس مردم دفاع کنیم، نه اینکه اموال مردم را به عنوان غنیمت برداریم و از آن استفاده کنیم. ما برای رفع گرسنگی از علف و گیاهان استفاده کردیم، اما به مال مردم نگاه هم نکردیم. فرمانده منطقه به وی میگوید من بهعنوان فرمانده شما به شما دستور میدهم از گوسفندان استفاده کنید. من مسئولیت جلب رضایت مردم را بهعهده میگیرم و مبلغ آنها را میپردازم. این گفتگو را حاج قاسم سلیمانی هم از طریق بیسیم شنیدند. ایشان پرسیدند، این رزمندهها چه کسانی هستند؟ گفته شد اینها رزمندههای لشکر زینبیون هستند و حاج قاسم گفت ما اینجا در جبهه مقاومت به نیروهایی مانند مجاهدان و رزمندگان زینبیون نیاز داریم.
خاطرهای از آزادسازی نبل و الزهرا
در عملیات آزادسازی نبل و الزهرا که دو شهرک شیعهنشین بودند، شهید درویش همراه با نیروهایش حین عملیات در محاصره دشمن قرار گرفتند و این محاصره تقریباً شش، هفت روز به طول انجامید. در این محاصره مهمات آنها تقریباً تمام شده بود و تنها بعضی از بچهها به اندازه یک خشاب مهمات داشتند و برخی دیگر هم چند عدد فشنگ بیشتر نداشتند. با بچهها مشورت کردیم و قرار گذاشتیم تا زمانی که در محاصره دشمن هستیم و مهمات به دست ما نرسیده است، نباید دشمن را به رگبار ببندیم و وقتی هر نیروی دشمن که به ما نزدیک شد، باید دقت کنیم تنها با یک گلوله کارش را تمام کنیم. یعنی یک گلوله برای یک دشمن. در چنین شرایطی وقتی فرمانده منطقه از طریق بیسیم با نوروزعلی تماس میگیرد و میپرسد چه چیزهایی آنجا مورد نیاز است؟ شهید میگوید ما اینجا مهمات نداریم، مهمات ما تقریباً تمام شده است. فرمانده دوباره سؤالش را تکرار میکند و میگوید علاوه بر مهمات به چه چیزی نیاز دارید؟ نوروزعلی پاسخ میدهد بچههای ما تقریباً سه روز است که چیزی برای خوردن ندارند و اگر ممکن است برای ما غذا هم بفرستید. فرمانده منطقه میگوید منطقهای که شما هستید مشکل غذا نباید وجود داشته باشد، خانهها پر از امکانات است. گوسفندان مردم هم در منطقه فراوان است چرا از آنها استفاده نمیکنید؟ درویش میگوید ما اینجا آمدهایم که از جان و مال و ناموس مردم دفاع کنیم، نه اینکه اموال مردم را به عنوان غنیمت برداریم و از آن استفاده کنیم. ما برای رفع گرسنگی از علف و گیاهان استفاده کردیم، اما به مال مردم نگاه هم نکردیم. فرمانده منطقه به وی میگوید من بهعنوان فرمانده شما به شما دستور میدهم از گوسفندان استفاده کنید. من مسئولیت جلب رضایت مردم را بهعهده میگیرم و مبلغ آنها را میپردازم. این گفتگو را حاج قاسم سلیمانی هم از طریق بیسیم شنیدند. ایشان پرسیدند، این رزمندهها چه کسانی هستند؟ گفته شد اینها رزمندههای لشکر زینبیون هستند و حاج قاسم گفت ما اینجا در جبهه مقاومت به نیروهایی مانند مجاهدان و رزمندگان زینبیون نیاز داریم.
دلسوز و مهربان
در یکی از عملیاتها بر اثر ترکش مجروح شد و برای درمان به ایران آمد. با اینکه باید استراحت میکرد، اما با همان حال به دنبال رفع مشکلات رزمندگان بود و به مسئولان زینبیون خیلی کمک میکرد. هرجا حضور داشت، باری از دوش مسئولان برمیداشت. با همه برخورد دلسوزانه و مهربانانه داشت و همیشه دنبال حل مشکلات مردم بود. فردی پرشور و با جذبه بود. در عملیاتی که مشکل کمبود مهمات وجود داشت، قبل از آغاز عملیات صادقانه با همه صحبت میکرد و میگفت باید مهمات به طور مساوی بین همه نیروها توزیع شود. هرکس مهمات اضافی دارد بدهد تا بتوانیم همه را تجهیز کنیم. آنقدر پرشور و با صلابت صحبت میکرد که فرماندهان ایرانی میگفتند سخنرانی او تداعیکننده صحنه سخنرانی شهید باقری است.
نظر شما