شناسهٔ خبر: 36111889 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: اقتصاد آنلاین قدیمی | لینک خبر

ترس بیش از حد می‌تواند زندگی را ویران کند

ترس می‌توان چنان فراگیر شود که همه آنچه را که به زندگی ما معنا می‌دهد ویران کند و تاثیری خرد کننده داشته باشد، ترس می‌تواند اعتماد را از ما بگیرد و امید ما را ناامید کند.

صاحب‌خبر -

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایرنا، انگیزه لارس اسوندسن برای نوشتن کتاب «فلسفه ترس» بیان استدلال‌های خود علیه فرهنگ ترس است. او باور دارد فرهنگ ترس، آزادی انسان را کمتر می‌کند. اسوندسن در این کتاب می‌کوشد نشان دهد ترس چطور احساسی است و چه نقشی در زندگی امروز ما دارد و مهمتر از آن صاحبان قدرت و سیاسی چه استفاده‌هایی از آن می‌کنند.

این کتاب هفت فصل دارد. فصل نخست شرح و گزارش اجمالی از آنچه که نویسنده آن را «فرهنگ ترس» می‌پندارد، است. وی در خلال این بحث نشان می‌دهد انسان کنونی چطور جهان را از پشت عینک ترس می‌بیند. نویسنده در همین بحث خود نشان می‌دهد چطور تعابیر مثل «در معرض خطر»، «حملات احتمالی تروریست» و نظایر آن هر روز در رسانه‌ها تکرار می‌شوند و ذهن ما را به سمتی که همیشه احساس ترس داشته باشیم شکل می‌دهند؛ او مثالی می‌زند و عنوان می‌کند در روزنامه‌های انگلستان عبارت «در معرض خطر» از ۲۰۳۷ مورد در سال ۱۹۹۴ به هجده هزار در سال ۲۰۰۰ میلادی می‌رسد.

در فصل دوم، لارس اسوندسن کوشیده چیستی ترس را به عنوان یک پدیده توضیح و رویکردهای رشته‌های مختلف درباره آن را شرح دهد؛ وی در همین فصل نظریات علوم اعصاب و علوم زیستی و پدیدارشناسی درخصوص ترس را بازگو کرده است. وی نشان می‌دهد که ترس چیزی است که انسان را از خطر نجات می‌دهد و به نحوی باعث بقا شده است. اما بحث خود را در همین نقطه متوقف نمی‌کند و آن را بررسی رویکرد علوم اعصاب، فلسفه، روان‌شناسی و پدیدار شناسی پیگیری می‌کند. در کنار هم قرار گرفتن نظرها درباره چیستی ترس منجر به جذابیت این بخش شده است.

سومین فصل از کتاب به بررسی نقش در «جامعه خطرخیز» پرداخته است. نویسنده در همین فصل با بحث‌های خواندنی خود توضیح می‌دهد که انسان امروز حاضر است برای به حداقل رساندن خطر، دست به کارهایی غیرعقلانی بزند. اسوندسن در این بخش مفهوم خطرپذیری یا ریسک را بررسی می‌کنند. این بخش یکی از جذاب‌ترین فصول کتاب «فلسفه ترس» است. نویسنده در این بخش نشان می‌دهد چطور اجتناب ما از ریسک باعث تقویت احساس ترس در ما می‌شود و او به همین ترتیب آشکار می‌کند چگونه با القاء خطر و بالا بودن ریسک گروه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی مقاصد خاصی را دنبال می‌کنند. او در همین بخش از پزشکی نمونه می‌آورد و نشان می‌دهد چطور این علم با تکرار این ادعا که برخی بیماری‌ها نشانه‌های عینی ندارند، بسیاری از انسان‌ها را در ترس دائمی بیمار بودن قرار می‌دهند.

«جذابیت ترس» عنوان فصل بعدی است که به موضوع اقدامات داوطلبانه ما برای تجربه ترس اختصاص یافته است. او در این فصل برخی ورزش‌ها و تفریحات دیوانه‌وار را مثال می‌زند و بر روی احساس متناقض بشر کنونی انگشت می‌گذارد که چگونه در عین حال که از ترس فرار می‌کند اما در همان حال خواهان تجربه ترس است.

فصل پنجم به رابطه ترس و اعتماد پرداخته است. اسوندسن نشان می‌دهد فرهنگ ترس مخرب اعتماد است تا حدی که می‌تواند روابط اجتماعی را متلاشی کند اگرچه او یادآور می‌شود حس ترس می‌تواند به ابزاری سیاسی تبدیل شود و نیروهای اجتماعی را به سوی هدف واحدی یکپارچه کند. نویسنده در این فصل بحث خود را با این مقدمه آغاز می‌کند: «ترس معمولا باعث می‌شود تلاش کنیم میان خودمان و آنچه از آن ترس داریم فاصله بیاندازیم. بنابراین، فرهنگ ترس می‌تواند اعتماد را، که به اعتقاد بسیاری از فیلسوفان، متالهین و جامعه‌شناسان یکی از پایه‌ای‌ترین خصیصه‌های روابط انسانی است، سست کند.»

فصل ششم با تعبیری آغاز می‌شود که هرچند بدیهی است اما پذیرش آن برایمان سخت است که باور کنیم «ترس» چیزی که نمی‌خواهیم آن را تجربه کنیم اینقدر به تحولات زندگی بشر کمک کرده است. اسوندسن در همان صفحات ابتدایی نشان می‌دهد ترس چگونه منجر به شکل‌گیری تمدن‌ها، پیشرفت علم و ساخت اسلحه و... شده است. اما وی به همین حد بسنده نمی‌کند و موضوع را سیاسی می‌کند به همین ترتیب موض-وعاتی را درباب تروریسم و القاء ترس از تروریسم و بمب‌گذاری در دنیای کنونی توسط برخی از کشورها را بازگو کرده و نشان می‌دهد این دولتمردان چگونه بر این موج ترس‌زایی سوار شده و مقاصد خود را دنبال می‌کنند.

اما پاسخ این سوال که «آیا راهی برای برون رفت از ترس وجود دارد؟» موضوع فصل پایانی کتاب است. او برای پاسخ به این سوال می‌نویسد: «مساله از میان بردن ترس نیست. ترس بوده و همیشه هم خواهد بود. اما شاید تنها معنای آن این باشد که اینجا در این زندگی چیزهایی هستند که برای ما معنا دارند و عزیز هستند [...] اگر ترس می‌توان چنان فراگیر شود که همه آنچه را که به زندگی ما معنا می‌دهد ویران کند و تاثیری خرد کننده داشته باشد، اما از سویی دیگر، امید را هم داریم که خوشبینانه است، اعتماد بخش است، فعال است، و رها کننده. امید می‌تواند ما را بربکشد، و ترس می‌تواند غرقمان کند.»

برچسب‌ها:

نظر شما