سرویس اندیشه جوان آنلاین: مصطفی دلشاد تهرانی، از مثنویپژوهان و نویسنده مجموعه کتابهای مثنوینامه در یادداشتی به معرفی موسوی این شخصیت ممتاز در ادبیات و عرفان اسلامی، پرداخته است که در ادامه میخوانید.
مثنوی معنوی، بیگمان شاهکاری یگانه در عرصه ادبیات است که در برگیرنده والاترین معارف الهی، لطایف عرفانی و آموزههای تربیتی و اخلاقی است. آفریننده این کتاب جاودان، جلالالدین محمد بلخی مشهور به مولانا و مولوی است که به سبب آنکه بیشتر عمر خود را در آسیای صغیر و روم شرقی به سر برد و مفتی آنجا بود به رومی و ملای روم آوازه یافته است.
مثنوی معنوی، بیگمان شاهکاری یگانه در عرصه ادبیات است که در برگیرنده والاترین معارف الهی، لطایف عرفانی و آموزههای تربیتی و اخلاقی است. آفریننده این کتاب جاودان، جلالالدین محمد بلخی مشهور به مولانا و مولوی است که به سبب آنکه بیشتر عمر خود را در آسیای صغیر و روم شرقی به سر برد و مفتی آنجا بود به رومی و ملای روم آوازه یافته است.
ملای روم به سال ۶۰۴ هجری در بلخ، از شهرهای مهم خراسان بزرگ دیده به جهان گشود. پدرش مولانا محمد ابن حسین معروف به بهاءالدین ولد و سلطانالعلما از عارفان برجسته و بزرگان صوفیه بود و جلالالدین محمد نخستین آموزهها را از جاری وجود پدر دریافت.
سرزمین خوارزم، موطن بهاءالدین ولد ظرفیت تحمل او را نداشت و متکلمان آن خطه از جمله فخرالدین رازی او را در تنگنا قرار دادند و با نفوذی که در سلطان محمد خوارزمشاه داشتند زندگی را بر وی چنان سخت کردند که او را به هجرت کشانیدند.
جلالالدین محمد خردسال بود که همراه پدر از وطن کوچید و از آن فضای تنگ رهید. آنان راهی بغداد شدند و پس از اقامتی چند در آنجا به حج رفتند و در پی آن به منطقه ارزنجان کوچ نمودند و مدتی کوتاه در آق شهر از شهرهای آن منطقه رحل اقامت افکندند. در این هنگام علاءالدین کیقباد، از سلاطین سلجوقی روم، بهاءالدین ولد را به قونیه دعوت کرد و وی نیز دعوت او را پذیرا شد و در قونیه ماندگار گشت و تا پایان عمر، به سال ۶۲۸ هجری، در آنجا به وعظ و ارشاد و ترویج معارف الهی و آموزههای عرفانی پرداخت.
پس از مرگ بهاءالدین ولد، مریدان و شاگردان او گرد جلالالدین محمد را که در آن زمان ۲۴ ساله بود گرفتند و از او خواستند تا مسند پدر را زنده و گرم نگه دارد. مدتی بر این منوال گذشت تا اینکه سید برهانالدین محقق ترمذی از شاگردان بهاءالدین ولد از خوارزم راهی قونیه شد تا به دیدار استاد و مرشد خویش، بهاءالدین ولد رسد، ولی زمانی بدانجا رسید که سالی از مرگ او گذشته بود. پس همه همت خود را در آموزش و پرورش جلالالدین محمد به کار گرفت و او را بیش از پیش با آموزههای عرفان و سیر و سلوک صوفیان آشنا و پخته نمود.
۹ سال بدین ترتیب گذشت و محقق ترمذی درگذشت. در این زمان، جلالالدین محمد ملای روم در علوم و دانشهای زمان خود سرآمد بود و در عرفان و سیر و سلوک کممانند مینمود، اما آنچه او را از این مرحله به وادیای ناشناخته، و شیدایی و شوری از عمق جان برخاسته و جلوهگریهای بیمانند عارفانه و عاشقانه در زیباترین قالبهای شاعرانه کشانید، دیدار او به سال ۶۴۲ هجری با عارفی گمنام و سالکی تمام به نام شمس تبریزی بود، چنان که ملای روم خود بدین تحول روحی اشارتها نموده و ازجمله سروده است: زاهد کشوری بُدم، واعظ منبری بُدم/کرد قضا دل مرا عاشق کفزنان تو
ملای روم در مجالست و مؤانست با شمس تبریزی دچار تحولی شگفت گشت، البته این مجالست و مؤانست چندان طول نکشید و تنگنظریها و حسادتورزیها، منجر به کوچیدن شمس شد. ملای روم در اندوهی جانکاه فرو رفت و بیقرار گشت تا اینکه صلاحالدین زرکوب که از معنویتی والا بهره داشت به زندگی او راه یافت و قدری جای خالی شمس تبریزی را پر کرد.
۱۰ سال از زندگی ملای روم در مجالست و مؤانست با صلاحالدین زرکوب گذشت تا اینکه او نیز درگذشت. پس از این بود که یکی از شاگردان والامقام ملای روم به نام حسامالدین چلبی درخواست سرودن مثنوی را کرد و چندان بر آن اصرار ورزید که ملای روم پذیرا شد و به احتمال زیاد، به سال ۶۵۸ هجری، سرودن مثنوی را آغاز کرد. پس از سرودن دفتر اول با مرگ همسر حسامالدین چَلَبی به سال ۶۶۰، وقفهای دوساله در آن ایجاد شد و به سال ۶۶۲ مجدد آغاز گردید و تا سال ۶۷۲ و پیوستن مولانا به ملکوت اعلی ادامه یافت و اثری بیمانند طی ۱۴ سال در شش دفتر با ۲۵۶۷۲ بیت آفریده گشت.
این مجموعه بیمانند، اثری آموزشی، تربیتی، اخلاقی و عرفانی است. مرحوم استاد عبدالحسین زرینکوب درباره کاری که ملای روم در مثنوی معنوی کرده است، مینویسد: شش دفتر مثنوی او در حقیقت عبارت است از بیان حقایق تصوف و شرح رموز آیات قرآنی و اخبار نبوی. نه ترک شریعت و تسلیم به طامات صفویه را توصیه میکند و نه گرایش به فقر و عزلت و رهبانیت را تبلیغ مینماید. مرد کامل را کسی میداند که جامع صورت و معنا باشد، بلکه وجود زن و فرزند را نیز حجاب راه نمیشناسد و درست مثل یک متکلم، اما به کمک قیاسات تمثیلی و تشبیهات شاعرانه، در تأیید و اثبات عقاید و میانی قرآن و اهل شریعت تبیین میکند. با این همه لب و مغز شریعت را عبارت از عشق میداند و محبت را که سبب تزکیه و تربیت دل است، مؤثرترین عامل در تهذیب نفس میداند و مهمترین وسیله برای نیل به معراج روح، که وصول بدان غایت سیر اهل طریقت و مؤدی به کشف و اخذ حقیقت است، میشمارد. در باب اخلاق و تربیت نیز نکتهسنجیهای بدیع دارد. اخلاق نیز در تعلیم مولوی، وسیلهای است برای تهذیب صوفیانه و وی شریعت و اخلاق و طریقت را برای نیل به حقیقت که غایت مطلوب و اصل و مبدأ وجود است به منزله وسیله میشمارد.
روش ملای روم در کتاب مثنوی معنوی مانند روش دیگر مؤلفان و سرآیندگان در آثارشان نیست. آنان به طور معمول مطالب خود را تبویب میکنند و ذیل بخشها و فصلها تنظیم مینمایند و کل به جزء میکنند و در هر قسمت موضوعی معین را مطرح مینمایند، درحالیکه ملای روم در مثنوی در ابتدای بحث به موضوعی میپردازد و با پیشرفت تدریجی در آن، به موضوعات دیگری منتقل میشود که گاهی رابطه میان آنها و موضوع اصلی کاملاً مستقیم و روشن است و گاهی غیرمستقیم و باریک و ظریف و البته در مواردی فاصله میان موضوع اصلی و مباحث بعدی چندان زیاد است که ارتباط معمولی میان آنان قطع میشود ولی با دقت و تأمل این ارتباط برقرار میگردد. ملای روم با هنرمندی و ظرافتی بیمانند در مثنوی، تمام آنچه را که لایهبهلایه در ذیل یک موضوع اصلی آورده، به هم مرتبط نموده و پیوند داده است و لازم است در بررسی این کتاب به این نکته توجه شود، وگرنه عالیترین مطالب در گروهی از ابیات برای مطالعهکننده ابهامآمیز جلوه خواهد کرد.
فهم مطالب مثنوی در بعضی موارد مشکل و محتاج شرح شده است و از این رو شروح بسیار به فارسی و عربی و ترکی به نظم و نثر بر تمام یا قسمتی از آن نوشته شده است که بعضی از آنها در واقع تأویل مثنوی است بر مشرب شارحین.
منبع: خبرگزاری مهر
نظر شما