آرزو احمدزاده ، راهنمای طبیعتگردی
ایران به کشور چهار فصل در دنیا معروف است، بدین معنا که اگر یک روز زمستانی و برفی از تبریز با هواپیما به بندرعباس بروید هوا گرم و تابستانی است، و در باغ شازده ماهان واقع در استان کرمان برگهای درختان زرد و نارنجی و قرمز شدهاند و فضای باغ کاملا پاییزی است، و درست در همان روز در شیراز میتوانید خنکای باد بهاری را حس کنید. بهراستی که ایران جای عجیبی است و آنجایی زیباتر میشود که در دل این کشور پهناور چهار فصل یک استان چهار فصل نیز قرار گرفته است. گویی ایران مادری چهار فصل است که کودکی چهار فصل در دل خود پرورش داده است. آری، کهگیلویه و بویراحمد همان کودک کوچک ایران زمین است که امروز بر آن شدم از سفرم به یکی از شهرهای این استان زیبا برایتان بگویم. دهدشت شهری که به آن سفر کردم و روزگاری به بلاد شاپور شهرت داشته است. این شهر در دوره ساسانیان توسط پسر اردشیر اول ساخته شده است. دهدشت در قسمت گرمسیری استان واقع شده است و تابستانهایی گرم و زمستانهایی معتدل دارد. دهدشت در واقع روستایی است که در دشتی پهناور واقع شده، شاید به همین منظور نام آن را بعدها دهدشت نهادهاند. در بازار شهر قدم میزدم که یک خرازی توجهام را جلب کرد. واقعا در این مغازه از شیر مرغ تا جان آدمیزاد یافت میشد. دکمههای قدیمی، زیپی که دیگر زنگ زده بود، جاکلیدی های قدیمی، ظروف بلور کادویی، حتی برگه امتحانی و لوازم التحریر، لیوان تاشو آبخوری؛ این مغازه عجیب بوی قدیمترها را میداد. با صاحب مغازه شروع به صحبت کردم، او پیرمردی بود که نزدیک به 80 سال داشت.
در مورد دهدشت از او پرسیدم و او اینگونه گفت که شهر جدید دهدشت در دهه 40 شمسی بر ویرانههای بلاد شاپور بنا نهاده شد و در سال 1342فردی به نام سرهنگ علیزاده که فرماندار استان تازه تاسیس کهگیلویه و بویراحمد بود این شهر را بنیاد نهاد و در روز پایهگذاری شهر، برخی کدخدایان محلی، سرمایهداران بهبهانی، مردم و سرهنگ علیزاده فرماندار نظامی کهگیلویه و بویراحمد در آن حضور داشتند. به گفته او شهر به دو بخش، یکی بافت قدیمی و دیگری بافت جدید تقسیم شده است. بافت جدید که مربوط به دهه 40 و بعد از آن میشود از آجر و بتن ساخته شده و بافت قدیمی که چند صد سال تاریخ را در خود جای داده، بیشتر با مصالح گچی و ساروج ساخته شده است. کمی در شهر قدم زدم و به گفتههای پیر مرد بیشتر دقت کردم، راست میگفت، هر دو بافت در کنار همدیگر در یک قاب نشستهاند. به سراغ کاروانسرای دهدشت میروم که در ضلع غربی بافت تاریخی دهدشت و در کنار مجموعه حمام کاروانسرا واقع شدهاست. در بدو ورودم به کاروانسرا اولین چیزی که توجهام را جلب کرد کف حیاط کاروانسرا بود که با سنگهای لاشهای بزرگ سنگفرش شده و سطح حیاط اندکی پایینتر از کف حجرهها است. فضای این کاروانسرا نیز مانند تمامی کاروانسراهایی بود که تا به حال رفته بودم. وجود چاه آب در حیاط کاروانسرا، حجرههایی بالاتر از سطح حیاط، وجود تاقچههایی برای گذاشتن اشیا و دودکش در هر حجره از اجزای جدانشدنی تمام کاروانسراهایی است که در ایران دیدهام. عدهای مشغول مرمت بنا بودند و با اوستای مرمتکار مجموعه صحبت کردم. به گفته او در سال 69 با آزادسازی منطقه دهدشت، پی بنا در عمق دو متری مورد شناسایی قرار گرفت و عملیات خاکبرداری و آواربرداری از آن آغاز شد. در عملیات خاکبرداری تمام قسمتهای بنا مشخص شد و از سال 78 مشغول مرمت کاروانسرا هستند. کم کم باید به محل اقامتمان بازمیگشتم اما از این فضای قدیمی نمیشد دل کند.