بازی تکراری اصلاحطلبان پیش از نشست عمومی سازمان ملل
آیا باز هم «دیپلماسی اتفاقی» رخ میدهد؟
صاحبخبر - گروه سیاسی: یکی از سیاستهای همیشگی اصلاحطلبان امید به خارج از کشور به ویژه آمریکاست و بر اساس رویه همیشگی هر اتفاقی در آمریکا صورت میگیرد و اصلاحطلبان آن را در راستای اهداف و اغراض سیاسی خود مصادره به مطلوب و تعبیر میکنند. «جان بولتون» مشاور سابق امنیت ملی آمریکا فردی جنگطلب و تندرو است که بسیاری از کارشناسان سیاسی آمریکا وجود وی در ساختار دولت این کشور را مضر و مخرب قلمداد میکردند و این فرد بالاخره از دولت ترامپ کنار گذاشته شد. بولتون خواهان راهاندازی جنگ برای اغراض سیاسی تند و رادیکالی خود بود اما ساختار سیاسی آمریکا به خوبی میداند که این کشور در این برهه زمانی توان ورود به هیچ جنگی را ندارد. درواقع اگر به تاریخ آمریکا نگاهی بیندازیم متوجه میشویم که این جنگهای مختلف بوده است که سبب شده آمریکا به عنوان یک ابرقدرت در جهان شناخته شود. بعد از جنگ جهانی دوم این قدرت جهانی خود را نمایان ساخت و هر جا که منفعت حکم میکرد آمریکا یا وارد میدان جنگ شد یا جنگی به راه انداخت اما امروز آمریکاییها به خوبی میدانند که جنگ اصلی در حیطه اقتصادی است و اگر جنگ نظامی رخ دهد و آمریکا خود را درگیر حوزهای غیر از حوزه اقتصادی کند، قطعاً بازنده بزرگ لقب خواهد گرفت. از این جهت بود که بسیاری از کارشناسان سیاسی آمریکایی سعی میکردند که جنگطلبی مانند بولتون را از ساختار دولت آمریکا دور کنند. عرصه جنگ اقتصادی آمریکا و چین که به ماجرای تعیین تعرفههای سنگین بر کالاهای تجاری دو کشور کشیده شده است و همچنین مقابله آمریکا با شرکت هووای که به تحریم یک شرکت تجاری تولیدی منجر شده است، به خوبی نشان میدهد که ایالات متحده بر روی چه حوزهای سرمایهگذاری کرده است. از سوی دیگر آمریکا با نظام مجازات و تنبیهی تحریمها که در جهان مقرر کرده است سعی میکند سیطره خود را بیشتر کند و از این راه سود بیشتری عاید کاخ سفید میشود. از سوی دیگر شکستهای پی در پی آمریکا در حوزه سیاست خارجی که با نظریههای بولتون همراه بود «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا را به این نتیجه رساند که باید عذر وی را بخواهد. از همین رو بود که حتی اجازه استعفا به بولتون داده نشد و وی از کار برکنار شد. به طور غریب به یقین ترامپ با قربانی کردن بولتون و احتمالاً در آینده پمپئو به دنبال تبدیل کردن تهدیدات ناشی از شکستهای پی درپی در سیاست خارجی به فرصت است. ترامپ به دنبال گناهکار جلوه دادن بولتون و پمپئو برای فرار از پذیرش مسئولیت شکستهاست. اختلافات ترامپ و بولتون به شرایط بیبازگشت و غیرقابل مصالحه رسیده بود. توکر کارلسون مجری معروف فاکس نیوز مدتها بود لابی میکرد که بولتون برکنار شود. بولتون نه تنها با شعارهای اولیه ترامپ برای کاهش حضور نظامی همخوانی نداشت بلکه بهعنوان یک لو دهنده اسرار کاخ سفید هم متهم بود. جالب اینجاست که کاخ سفید مدعی شد: «مهمترین دلیل برکناری جان بولتون از سمت مشاور امنیت ملی دولت ترامپ، مخالفت با توافقنامه صلح با طالبان بوده است.» بولتون اگر رفت اما یک همفکر دیگر وی به عنوان گزینه مطرح در این خصوص معرفی شده است. چارلی کوپرمن یکی از همین گزینههاست که همکار سابق بولتون بوده و مخالف برنامه هستهای ایران است. بنابراین اگرچه با کنار رفتن بولتون حیطه جنگطلبی کاخ سفید علیه ایران و کشورهای دیگر کمرنگ میشود اما موضوع دشمنی خصوصاً در حوزههای راهبردی و کلیدی دیگر از بین نمیرود! درواقع اگر با رفتن بولتون چنین فکری و تعبیری صورت گیرد نشان از سادهلوحی و همچنین عدم شناخت ساختار سیاسی آمریکاست. اما روزنامههای اصلاحطلب به طور کاملاً سادهلوحانهای برکناری بولتون را به موضوع مذاکره مستقیم ایران و آمریکا ارتباط دادهاند و قصد دارند اینطور القا کنند که این ماجرا چراغ سبز کاخ سفید به ایران بوده است. روزنامه اصلاحطلب شرق با ذوقزدگی تمام تیتر یک خود را به همین موضوع اختصاص داد و از مخاطبان خود پرسید که آیا «بولتون قربانی ایران» شده است؟ از سوی دیگر اصلاحطلبان در تلاش هستند که به نوعی نشان دهند ترامپ با این تغییر مهره سعی دارد سیاست خود را تعدیل کند و از همین رو فرصتی مجدد برای ارتباط با آمریکا به وجود آمده است. روزنامه اصلاحطلب آرمان نیز تیتر یک خود را به برکناری بولتون اختصاص داد و جالب اینجاست که آن را ناگهانی توصیف کرد. این روزنامه اصلاحطلب نیز هماهنگ با دیگر روزنامههای زنجیرهای اصلاحات سعی کرد برکناری بولتون را به موضوع ارتباط با ایران ارتباط دهد. این روزنامه با طرح این موضوع که تصمیم ترامپ به برکناری بولتون قبل از نشست مجمع عمومی سازمان ملل رخ داده و حاوی پیامی برای کشورمان است، سعی کرد پروژه القاسازی و ارتباط دوباره با آمریکا را کلید بزند. این بازی است که همواره خصوصاً در دولت روحانی قبل از برگزاری نشست مجمع عمومی سازمان ملل از سوی اصلاحطلبان برای مذاکره مستقیم با آمریکا کلید میخورد. در زمان اوباما نیز اصلاحطلبان با همدستی رسانههای آمریکایی طرح «دیپلماسی اتفاقی» را کلید زدند. دیپلماسی که قرار بود از پیش طراحی شده اما اتفاقی جلوه داده شود و در آن اوباما و روحانی به طور کاملاً اتفاقی در صحن و سرای سازمان ملل با هم دیدار و گفتگو کنند. موضوعی که به دیدار ظریف و اوباما انجامید اما نه اثری داشت و نه نتیجه مطلوبی برای ایران. چنانچه امروز اثرات برجام و مذاکرات طولانیمدت ایران و آمریکا حول این موضوع به خوبی قابل لمس است. هر چند که اگر ارتباط و مذاکره مستقیمی در این شرایط میان ایران و آمریکا صورت گیرد قطعاً به نفع ترامپ که در آستان ورود به انتخابات آینده ریاست جمهوری آمریکاست خواهد بود. ترامپ در حوزه سیاست خارجی یک فرد شکست خورده است اما اگر چنین دیداری اتفاق بیفتد قطعاً از آن استفاده خواهد کرد و خواهد گفت که با تحریمهای شدید ایران را به میز مذاکره کشانده و امتیازی هم به طرف مقابل نداده است. درواقع در این حیطه زمانی اگر دیداری صورت گیرد بیشتر از اینکه به کاهش تحریمها کمک کند تشدیدکننده آن نیز خواهد بود بلکه این ایده عملیاتی را به آمریکا میدهد که با تحریم میتواند کشوری مانند ایران را به میز مذاکره کشاند و از این جهت بعید به نظر میرسد آمریکا طرح و برنامهای که جواب داده را رها کند و تا به انتها برای رسیدن آن به هدف نهایی تلاش میکند.∎
نظر شما