به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، کوروش عطایی و آزاده موسوی به همراه هم تاکنون دو فیلم مستند ساختهاند که اولی درباره اسکاری شدن اصغر فرهادی و چیزهایی از این دست است و دومی درباره دختری ایرانیالاصل که به دنبال والدینش تا ایران میآید. خبر انتخاب «در جستوجوی فریده» بهعنوان نماینده امسال ایران در اسکار خیلیها را در شوک فرو برد. آنچه میخوانید گفتوگو با کوروش عطایی درباره خود فیلم «در جستوجوی فریده» و نه حواشی آن است؛ گفتوگویی که میتواند مخاطبان غافلگیر شده سینمای ایران را با فضای کلی کار بیشتر آشنا کند.
آقای عطایی! لطفا توضیحی بفرمایید چطور شد تصمیم گرفتید این مستند را بسازید؟ یعنی از همان اطلاعیهای که در روزنامه خراسان چاپ شد، تصمیم گرفتید این فیلم را بسازید.
بله، همانطور که خودتان هم گفتید، درواقع ماجرا از خواندن یک آگهی شروع شد که ما آن را در روزنامه دیدیم. آگهی در رابطه با دختری بود که به دنبال خانوادهاش میگشت. او جستوجویی را برای پیدا کردن خانواده واقعیاش شروع کرده بود. تصمیم داشت که به ایران سفر کند. شخصیت برای ما بسیار جذاب به نظر آمد. با خود سوژه تماس گرفتیم و او را پیدا کردیم. دیدیم شخصیت جذابی برای فیلم دارد. بنابراین تصمیم گرفتیم که این فیلم را بسازیم.
یعنی وقتی شما شروع کردید، هنوز پایان کار مشخص نشده بود؟ شما نمیدانستید که انتهای مستند به کجا میخواهد برسد؟
بله، همینطور است. ایشان هنوز به ایران سفر نکرده بود. خانوادههایی پیدا نشده بودند. بعدا خانوادههایی پیدا شدند و با سوژه فیلم که فریده بود، ارتباط برقرار کردند. درواقع در طول فیلمبرداری که بخش اول آن در خارج از کشور شروع شد، به همراه شخصیت اصلی که خود فریده باشد، به ایران سفر کردیم. به مشهد و سراغ خانوادهها رفتیم و از آنها آزمایشهای DNA انجام شد.
داستانی که این مستند به این شکل داشت، نمونههایی داخل ایران یا خارج از ایران داشته است که خودتان آنها را مدنظر قرار داشته باشید؟
این سوژه، سوژهای است که قبلا نمونههایی درخصوص آن ساخته شده است. اساسا موضوع هویت، موضوع تکاندهندهای است که همیشه سوژه بوده و بارها به آن به اشکال مختلف پرداخته شده است. ولی من الان موضوع مشخصی در ذهن ندارم که بخواهم بگویم. اما دیدن آنها روی ساخت فیلم ما تاثیر داشته است.
اینکه شما از قبل نمیدانستید که انتهای ماجرا به کجا ختم خواهد شد و با این شرایط یک کاری را شروع میکنید، این چطور حال و هوایی به کارتان میدهد؟ چون نمیدانید که انتهای آن چه میشود، مستند آرشیوی نیست، خط معین ندارد و ممکن است شما را به هر سمتی ببرد...؟
قصه مستند، قصه این سفر بود. سفری که مبتنیبر پیدا کردن هویت فریده به ایران انجام میشود. اینکه انتهای آن چه میشود، خیلی اهمیت نداشت که ما با توجه به آن بخواهیم تصمیم بگیریم این را بسازیم یا نسازیم. سفری بود که از ابتدا قرار بود انجام شود. ما در طول این سفر با شخصیت همراه شدیم و به ایران آمدیم. هدف فیلم هم نشان دادن این تفاوت فرهنگی بود که وجود داشت بین جایی که فریده از آنجا به فرزندی برده شده و جایی که در آن بزرگ شده است.
اینکه شما خودتان را میسپارید به روند اتفاقات، به نظر میرسد که ذهنیت خودتان را در کار دخالت نداده باشید.
ما براساس روند طبیعی ماجرا جلو رفتیم و همانطور که با شخصیت اصلی وارد ایران میشویم، همه چیز مشاهدهگرانه اتفاق میافتد. ما فقط داریم قصه را ثبت میکنیم.
بله، منتها دیدی که به تفاوتهای فرهنگی بین آنجا و اینجا دارید، این دیگر ایده شما بوده است...؟
بله، قطعا همینطور است. این ایدهای است که در دل خود قصه وجود دارد. این که بچهای در مشهد در حرم امام رضا(ع) پیدا شده و بعد این بچه به هلند برده و با فرهنگ هلندی بزرگ شود؛ و حالا پس از سالها برای اولین بار تصمیم بگیرد که به ایران برگردد و زادگاهش را ببیند، خود همه این تضادها و تفاوتها را در درونش داشت.
پس کار اصلیتان روی انتخاب سوژه بود که چه سوژهای را انتخاب کنید؟
بله، همینطور بود. شخصیت بود که باعث میشد ما این فیلم را بسازیم و سوژه جذابی هم برای ساخت فیلم شد.
چطور شد که این خانواده هلندی آمدند و از ایران یک فرزند انتخاب کردند؟
آنها قبل از انقلاب به خاطر اینکه در ایران آشناهایی داشتند و بخشی از خانوادهشان در ایران فعالیت داشتند و زندگی میکردند و از طرفی هم به فرزندی گرفتن کودکان در ایران، خیلی سادهتر از کشور خودشان بوده است، به همین خاطر تصمیم میگیرند از ایران کودکی را به فرزندی انتخاب کنند.
بودجه ساخت کارتان را چطور تهیه کردید؟ اگر اشتباه نکنم تیزری پخش شد که در آن کمک مالی خواسته میشد. درست است؟
بخش بسیاری از بودجه فیلم را از طریق سرمایهگذاری جمعی تهیه کردیم که روی دو سایت این کار را انجام دادیم. یک سایت ایرانی به نام «حامیکین» و یک سایت هلندی که در مجموع نزدیک به 300 نفر از همه جای دنیا به ساخته شدن این فیلم کمک کردند. خود این مساله باعث شد که هزینههای اولیه این فیلم تهیه شود.
یعنی چند نفر از آنها ایرانی بودند و چند نفر از آنها غیرایرانی؟
تقریبا 100 نفر از داخل ایران و حدود 200 نفر هم خارج از ایران بودند که البته بعضی از آنها نیز ایرانیان مقیم خارج از کشور بودند.
یعنی شما با این کار جذب سرمایه خارجی هم انجام دادید؟
در واقع سرمایههای مردمی.
اولین نمایش فیلم شما در خارج از کشور بود؟
نه، اولین نمایش این فیلم در جشنواره حقیقت بود.
فکر میکنید اگر فیلمتان را به خارجیها نشان دهید چه برخوردی با آن میشود؟ الان یک دیدگاه خاص نسبت به ایران وجود دارد. مثلا غربیها در برخورد اول ما را که میبینند فکر میکنند عربی هستیم. یا مواردی از این دست... فکر میکنید وقتی این فیلم را ببینند که به مساله فرهنگ و تفاوتهای فرهنگی در کارتان اشاره داشتید، برخوردشان با شما چطور خواهد بود؟
حقیقتا در حال حاضر نمیتوانم پیشبینی داشته باشم که واکنششان چیست. موردی که به نظر من مشخص است و ما سعی کردیم آن را نمایش دهیم، تصویر درستی از جامعه ایران است. چه جامعهای که یک مقدار مدرنتر است، یعنی مردمی که در تهران زندگی میکنند و چه جامعه مذهبیتر آنکه در شهری مثل مشهد یا روستاهای اطراف آن هستند. این فیلم روابط انسانی را نشان میدهد. اینکه افراد هرچقدر با هم از نظر فرهنگی و از نظر مذهبی، از نظر سطح رفاه و مادی تفاوت داشته باشند، باز هم میتوانند از نظر حسی با هم ارتباط برقرار کنند و بتوانند همدیگر را بپذیرند.
* نویسنده: میلاد جلیلزاده روزنامهنگار
نظر شما