سرانه کل پزشک به ازای 1000 نفر جمعیت در کشورهای آسیای میانه و آسیای غربی
همینکه تنها مخالفان افزایش سهمیه ورودی پزشکی، دانشجویان پزشکی و پزشکان حاکم در نظام پزشکی و وزارت بهداشت هستند خود حاکی از آنست که موضوع نه بحث آموزش و نه تهدید سلامت عامه بلکه حفظ انحصاری بازار برای اقلیتی خاص است. برای مثال ذکر میشود که با این طرحها سطح کیفیت آموزشی افت میکند؛ اکنون سالهاست که آزمونهای علوم پایه، پیشکارورزی و صلاحیت بالینی پزشکی و بعضا آزمونهای ارتقاء سالانه دستیاران تبدیل به آزمونهای فرمایشی و نمایشی شده است. (وضع آزمونهای معادل در سایر رشتههای علوم پزشکی نیز مشابه همین است) اما پزشکان و دانشجویانی که خود را دغدغهمند کیفیت خدمات سلامت میکنند آیا اندک واکنشی به این موارد مهم در کیفیت آموزشی داشتهاند؟! وزارت بهداشت که با اجرای نسنجیده طرح تحول سلامت آموزش را فدای پُز سیاسی دولت کرد حال چگونه مدعی کیفیت خدمات آموزشی شده است؟! رشد کیفیت آموزشی، آزمونهای موثر و سیاستهای سختگیرانهتر میطلبد تا هرکس از هر طریقی وارد آموزش پزشکی میشود؛ با معیارهای استاندارد قیاس شده و فارغالتحصیل شود و این مولفه وابسته به تعداد دانشجوها نیست.
ضمنا پیگیریهای صنفی خود پزشکان برای کاهش کشیکهای غیرمنطقی در دوران عمومی و دستیاری نشان میدهد که با اصلاح این مساله میتوان ظرفیت پذیرش را دو یا حتی چند برابر کرد بدون آنکه آموزش بالینی آسیب ببیند بلکه باعث افزایش بهرهوری هم میگردد. کمبود هیأت علمی یا امکانات آموزشی، آزمایشگاهی و اتاق تشریح دیگر بهانههای آموزشی مخالفین شکست انحصار پزشکان است؛ این در حالی است که علت عدم گسترش این امکانات آنست که تأمین امکانات، رایزنی شرعی و قانونی برای رفع مشکل کمبود نمونه در اتاق تشریح و پذیرش هیأت علمی بیشتر به خود پزشکان انحصارطلب سپرده شده است و اگر دهها سال دیگر نیز بگذرد این مشکلات رفع نخواهد شد، چون ارادهای برای رفع این تعارض منافع وجود ندارد اما وزارت بهداشت میتواند هنگام تصویب احتمالی طرح افزایش ظرفیت، ذکر کند که به چه حجم نیاز مالی برای تأمین امکانات نیازمند است و پس از صحتسنجی آن، میتوان از طرقی نظیر مالیات بر پذیرش دانشجویان بینالملل و شبانه یا تقویت امکان بورسیه توسط نهادهای حکومتی یا خصوصی و صرفجویی در بودجه عظیم طرح تحول سلامت یا نهایتا دادن مجوز تأسیس موسسات غیردولتی آموزش پزشکی مشکل تأمین مالی این طرح را حل کرد.
سرانه کل پزشکان در استانهای ایران به ازای ۱۰۰۰ نفر جمعیت
برخی عدم توزیع مناسب پزشک را دلیل بحران کمبود پزشک در کشور میخوانند، اما اینان توجه ندارند که اولا با محاسبه کل آمار پزشکان ایران به هر روش علمی و شفاف، فارغ از منطقه طبابت سرانه پزشک در کشور ما حدود نصف میانگین جهانی و بسیار کمتر از فلسطین اشغالی و سوریه جنگزده است و ثانیا علت عدم حضور پزشکان در مناطق محروم این است که ایشان در مناطق مرفه و کلانشهرها هم درآمد کافی دارند و این خود موید کمبود شدید پزشک در کشور است که حتی سرانه پزشک در کلانشهرها هم اشباع نشده که این تجمع وجود دارد وگرنه خود پزشکان برای کسب درآمد، داوطلبانه به مناطق محروم مهاجرت میکردند. یا برخی طرح شکست انحصار پذیرش دانشجویان علوم پزشکی را به مافیای کنکور نسبت میدهند؛ درحالیکه حقیقت معکوس این ادعاست و درآمد مافیای کنکور از طریق انحصار در پذیرش دانشجو است تا تعداد زیادی پشت سد کنکور مانده و از آنها درآمدزایی کنند.
تأسف بیشتر را باید برای دانشجویان فعال مدعی آزادگی و عدالتطلبی خورد چرا که ترجیح مسائل صنفی بر منافع جامعه، مردم را نسبت به حریت آنها بدبین میکند.
شکست انحصار در پذیرش دانشجوی پزشکی عمومی و سایر رشتهها قدم اول و خط مقدم مبارزه با انحصارطلبی طبقه پزشکان است، اما برای مقابله با این تعارض منافع، شکست انحصار در پذیرش دستیار تخصصی و فوق تخصصی بسیار لازم بهنظر میرسد.∎
نظر شما