صاحبخبر - آنهایی که سرکار رفتهاند خوب میدانند که رضایت شغلی آنها وقتی حاصل میگردد که سه گانه زیر موجودیت خارجی پیدا کند:
الف-درآمد مکفی بوده و کننده کار بتواند بهخوبی از عهده اداره کردن خانواده محترم بر بیاید.
ب- عشق و علاقه به کار وجود داشته باشد تا فرد بتواند با تحمل خوب ساعات کاری، ازلحظه ورود تا هنگام خروج هر 15 دقیقه یکبار چشم به ساعت بزرگ دیواری ندوخته و مدام غر "تمام نمیشود برویم" را نزند.
ج- برای اجتماع مفید باشد و فرد بتواند پز "کار مردم را بهدرستی راه میاندازیم" را بدهد.
قطعا موارد بیشتری نیز وجود دارند که در عدم موجودیت آنها رضایت شغلی مطلق حاصل نخواهد شد. به عنوان نمونه پرستیژ و شان اجتماعی و محیط کار مناسبی که به علت ماهیت کاری خوب، همکاران خوبی را نصیب فرد میسازد و امکان انجام کار در منزل یا جایی که فرد میتواند بهراحتی و بیتحمل دود و ترافیک و شلوغیهای مترویی و اتوبوسی را نیز میتوان از عوامل حصول رضایت شغلی محسوب نمود.
با این حال جهت جمع شدن بهتر مطلب از شرح و بسط تمامی عوامل ایجاد رضایت شغلی عبور کرده و به اینکه گل سرسبد تمام رشتههای دانشگاهی تا کدامین حد قابلیت عملی نمودن سه گانه مورد اشاره ( فعلا بقیه عوامل ایجاد رضایت شغلی را "پیشکش" تلقی کنید) را دارد میپردازیم.
الف- در اینکه در آمد متوسط پزشکان از سایر اقشار جامعه بالاتر است شکی وجود ندارد، اما مشکل بزرگ این است که درآمدهای بالا عموما نصیب پزشکان متخصص شده و پزشکان عمومی را نمیتوان افراد با درآمد بالای جامعه محسوب نمود. از سوی دیگر در جامعه پزشکی هم افراد بیکاری که سرخورده رشته تحصیلی شدهاند وجود دارد. در این میان بیکاری پزشکان از بیکاری دیگر اقشار جامعه گران تر تمام میشود زیرا اگر فوق دیپلم بیکار "حیف آن دو سالی که درس خواندم" بگوید پزشک بیکار باید بابت زحمت بر باد برفته هفت ساله خود گلایه نماید.
نکته ای که در اینجا از قلم میافتد این است که پذیرفته شدگان رشته پزشکی از همان بدو قبول شدن خود را در قامت یک پزشک متخصص میبینند و کاملا از یاد میبرند که اخذ تخصص راحت نیست.
با همه این احوال عجالتا بر درآمد بالای جامعه پزشکی مهر تایید زده و میپذیریم که مردمی که از گرانی و تورم به ستوه آمدهاند حق دارند آینده خوب بچههایشان را در پزشکی جستجو کرده و در باره دیگر رشتهها "اصلا حرفش را هم نزن" بگویند.
ب- عشق و علاقه آدمها باید درونی باشد و شما نمیتوانید عشق و علاقه نداشته کسی را از بیرون به وی تزریق نمایید. به عبارت دیگر همانطور که "آقای بازیگر" در "روسری آبی"، " خوشبختی چیزی نیست که مردم از بیرون شاهدش باشند.خوشبختی توی دل آدمهاست" میگوید، غیر علاقمند به رشته پزشکی نمیتواند با فکر کردن منطقی به "سری توی سرها در خواهم آورد" و "هیچکس به خواستگاریم جواب نه نمیدهد" و "شروع که شود علاقه خودش میآید" داروی تلخ پزشکی را همانند بستنی و فالوده دوست داشتنی نوش جان نماید( در این باره گفته شده که درست است که مغز میتواند لزوم خوردن یک داروی تلخ را به دل یادآوری نماید، اما دست کم باید انصاف اینکه دل حق دارد در باره این خوردنی "دوستش ندارم" بگوید را بدهد)
ج- مفید بودن برای اجتماع از چیزهایی است که کاملا گول زننده میباشد. این گولزنندگی از آنجا ناشی میشود که بیشتریها فکر میکنند هیچ رشته ای بهاندازه پزشکی احتیاجات جامعه را برآورده نمیکند.
جدا از اینکه این بیشتریها فقط در جامعه ما یافت میشوند و در دیگر کشورها پزشکی بهاندازه ما خواهان ندارد، باید به این نکته اساسی که از دل هیچ انسان غیر علاقمند به پزشکی، دکتر حاذقی که حال مردم را خوب کند زاده نمیشود توجهی اساسی
معطوف داشت.
در این باب تنها متذکر میشویم که آنهایی که میخواهند در کشور انگلستان پزشک شوند باید چند سال قبل از شروع به تحصیل اقداماتی برای افراد نیازمند انجام داده و حقوقی دشت نکنند.مثلا خدمات افراد سالمند و معلول را عهده دار شوند یا کار دیگری که برخی انسانها محتاج آنهایند صورت دهند. این تست برای این صورت میگیرد که میزان علاقه پزشک آینده به مردم تعیین مقدار شود و دانسته گردد( توسط خود فرد) که آیا علاقه به مردم است که حرفه پزشکی را دوستداشتنی کرده یا پول خوبی که تویش است باعث شده که فرد آرزوی پزشک شدن را در دل پرورانده باشد.∎
نظر شما