سرویس بین الملل جوان آنلاین: فرید زکریا، مجری برنامه جیپیاس شبکه سیانان که تحلیلهای او در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته، در مقالهای که برای دو ماهنامه فارینافرز نوشته، گفته است: «روزی در دو سال گذشته، هژمونی امریکایی مُرد. دوران استیلای ایالات متحده، کوتاه و گذرا بود و حدود سه دهه حدفاصل دو اتفاق مهم، که هریک نوعی از فروپاشی بودند، دوام آورد. در بحبوحه فروپاشی دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ زاده شد و همزمان با یک فروپاشی دیگر، یعنی فروپاشی عراق در سال ۲۰۰۳ پایان یافت، یا در حقیقت پایان آن آغاز شد و از آن زمان به مرور در حال از هم گسیختن است.»
به گزارش فارس، «فرید زکریا» به بررسی دلایل افول «موقعیت فوقالعاده ایالات متحده» در جهان پرداخته است. او در این مقاله با عنوان «نابودی قدرت امریکا به دست خود»، نوشته است: «مانند هر مرگ دیگری، عوامل زیادی در آن دخیل بودند. نیروهای ساختاری عمیقی در نظام بینالملل بودند که بیوقفه علیه هر کشوری عمل میکنند که این میزان از قدرت را انباشته کرده باشد. خصوصاً در مسئله امریکا، میزان سوءعملکرد واشنگتن در بهکارگیری هژمونی و سوءاستفاده از قدرت، از دست دادن متحدان و تقویت دشمنان، تکاندهنده است؛ و حالا در دولت [دونالد]ترامپ، به نظر میرسد که ایالات متحده دیگر به ایدهها و اهدافی که در سه چهارم یک قرن محرک حضور بینالمللی این کشور بودهاند، علاقهای و در حقیقت اعتقادی ندارد.» زکریا شکلگیری هژمونی امریکا را امری کمنظیر در تاریخ توصیف کرده و نوشته است که این هژمونی در دهه ۱۹۹۰ و با سقوط اتحاد جماهیر شوروی به اوج رسید، ولی او ظهور چین به عنوان یک قدرت جهانی از دهه ۱۹۹۰ را «اولین و مهمترین» عامل در افول هژمونی امریکا توصیف کرده و نوشته است که قدرتگیری مجدد روسیه و دور شدن این کشور از غرب، که تا حدی به دلیل بیتوجهی کشورهای غربی به دغدغههای امنیتی روسیه رخ داد، عامل دیگری بود که تضعیف نظم جهانی مورد حمایت امریکا را تسریع کرد. زکریا تصمیمات «خسارتبار» و «بیملاحظه» امریکا پس از ۱۱ سپتامبر را ناشی از «هراس» خوانده و اشاره کرده است که امریکا در این دوران به یکجانبهگرایی روی آورد و از بسیاری از پیمانهای بینالمللی خارج شد و «صلاحیت اخلاقی و سیاسی» خود را در جهان از دست داد، تا جایی که «متحدان دیرینه ایالات متحده مانند کانادا و فرانسه خود را در اصل، اخلاقیات و روش سیاست خارجی، با ایالات متحده در تضاد یافتند.»او سپس روی کار آمدن ترامپ در امریکا را «ضربه نهایی» به هژمونی ایالات متحده توصیف کرده و نوشته است: «او تا حد زیادی به جهان بیعلاقگی نشان داده است، البته به جز بیان این اعتقادش که همه دنیا دارند ایالات متحده را میچاپند. او یک ملیگرا، یک حمایتگرا و یک عوامگرا است که مصمم است تا «امریکا در وهله نخست» باشد. اما واقعیت این است که او، بیش از هر چیز دیگری، کسی است که عرصه را واگذار کرده است. در دولت ترامپ، ایالات متحده از توافق مشارکت فراپاسیفیک و به صورت کلیتر از درگیر شدن در آسیا کنار کشیده است. دارد از همپیمانی ۷۰ ساله با اروپا جدا میشود. به امریکای لاتین صرفاً از پنجره دور نگه داشتن مهاجرین یا بردن آرای اهالی فلوریدا نگریسته است و حتی توانسته کاناداییها را هم برنجاند (که این کم دستاوردی نیست). سیاست خاورمیانهای خود را به اسرائیل و عربستان سعودی واگذار کرده است و به جز چند استثنا، از جمله میل بیمارگونه او به دستیابی به جایزه صلح نوبل از طریق تلاش برای صلح با کرهشمالی، آنچه در سیاست خارجی ترامپ برجسته است، غیبت اوست.» زکریا نوشته است که هرچند امریکا برخلاف انگلیسِ رو به افول، کشوری ورشکسته نیست، اما دیگر در وضعیتی که «در حدود سه دهه نظام بینالملل را تعریف میکرد و بر آن استیلا داشت» قرار ندارد. در پایان این مقاله آمده است: «اکنون، آنچه باقی میماند، ایدههای امریکایی است. ایالات متحده یک هژمون منحصر به فرد بود که از بسط نفوذ خود برای ایجاد یک نظم جدید جهانی استفاده کرد... اکنون سؤال این است که آیا همزمان با رنگ باختن قدرت امریکا، نظام بینالمللی که از آن پشتیبانی کرد (آن قواعد، عرف و ارزشها) دوام میآورد؟ یا امریکا افول امپراطوری ایدههایش را هم شاهد خواهد بود؟»
به گزارش فارس، «فرید زکریا» به بررسی دلایل افول «موقعیت فوقالعاده ایالات متحده» در جهان پرداخته است. او در این مقاله با عنوان «نابودی قدرت امریکا به دست خود»، نوشته است: «مانند هر مرگ دیگری، عوامل زیادی در آن دخیل بودند. نیروهای ساختاری عمیقی در نظام بینالملل بودند که بیوقفه علیه هر کشوری عمل میکنند که این میزان از قدرت را انباشته کرده باشد. خصوصاً در مسئله امریکا، میزان سوءعملکرد واشنگتن در بهکارگیری هژمونی و سوءاستفاده از قدرت، از دست دادن متحدان و تقویت دشمنان، تکاندهنده است؛ و حالا در دولت [دونالد]ترامپ، به نظر میرسد که ایالات متحده دیگر به ایدهها و اهدافی که در سه چهارم یک قرن محرک حضور بینالمللی این کشور بودهاند، علاقهای و در حقیقت اعتقادی ندارد.» زکریا شکلگیری هژمونی امریکا را امری کمنظیر در تاریخ توصیف کرده و نوشته است که این هژمونی در دهه ۱۹۹۰ و با سقوط اتحاد جماهیر شوروی به اوج رسید، ولی او ظهور چین به عنوان یک قدرت جهانی از دهه ۱۹۹۰ را «اولین و مهمترین» عامل در افول هژمونی امریکا توصیف کرده و نوشته است که قدرتگیری مجدد روسیه و دور شدن این کشور از غرب، که تا حدی به دلیل بیتوجهی کشورهای غربی به دغدغههای امنیتی روسیه رخ داد، عامل دیگری بود که تضعیف نظم جهانی مورد حمایت امریکا را تسریع کرد. زکریا تصمیمات «خسارتبار» و «بیملاحظه» امریکا پس از ۱۱ سپتامبر را ناشی از «هراس» خوانده و اشاره کرده است که امریکا در این دوران به یکجانبهگرایی روی آورد و از بسیاری از پیمانهای بینالمللی خارج شد و «صلاحیت اخلاقی و سیاسی» خود را در جهان از دست داد، تا جایی که «متحدان دیرینه ایالات متحده مانند کانادا و فرانسه خود را در اصل، اخلاقیات و روش سیاست خارجی، با ایالات متحده در تضاد یافتند.»او سپس روی کار آمدن ترامپ در امریکا را «ضربه نهایی» به هژمونی ایالات متحده توصیف کرده و نوشته است: «او تا حد زیادی به جهان بیعلاقگی نشان داده است، البته به جز بیان این اعتقادش که همه دنیا دارند ایالات متحده را میچاپند. او یک ملیگرا، یک حمایتگرا و یک عوامگرا است که مصمم است تا «امریکا در وهله نخست» باشد. اما واقعیت این است که او، بیش از هر چیز دیگری، کسی است که عرصه را واگذار کرده است. در دولت ترامپ، ایالات متحده از توافق مشارکت فراپاسیفیک و به صورت کلیتر از درگیر شدن در آسیا کنار کشیده است. دارد از همپیمانی ۷۰ ساله با اروپا جدا میشود. به امریکای لاتین صرفاً از پنجره دور نگه داشتن مهاجرین یا بردن آرای اهالی فلوریدا نگریسته است و حتی توانسته کاناداییها را هم برنجاند (که این کم دستاوردی نیست). سیاست خاورمیانهای خود را به اسرائیل و عربستان سعودی واگذار کرده است و به جز چند استثنا، از جمله میل بیمارگونه او به دستیابی به جایزه صلح نوبل از طریق تلاش برای صلح با کرهشمالی، آنچه در سیاست خارجی ترامپ برجسته است، غیبت اوست.» زکریا نوشته است که هرچند امریکا برخلاف انگلیسِ رو به افول، کشوری ورشکسته نیست، اما دیگر در وضعیتی که «در حدود سه دهه نظام بینالملل را تعریف میکرد و بر آن استیلا داشت» قرار ندارد. در پایان این مقاله آمده است: «اکنون، آنچه باقی میماند، ایدههای امریکایی است. ایالات متحده یک هژمون منحصر به فرد بود که از بسط نفوذ خود برای ایجاد یک نظم جدید جهانی استفاده کرد... اکنون سؤال این است که آیا همزمان با رنگ باختن قدرت امریکا، نظام بینالمللی که از آن پشتیبانی کرد (آن قواعد، عرف و ارزشها) دوام میآورد؟ یا امریکا افول امپراطوری ایدههایش را هم شاهد خواهد بود؟»
نظر شما