اف. سی. خانجون قسمت بیست و سوم
پیست خرسواری
صاحبخبر - سلام ننجون. همونطور که همهتون در جریانید، یکی از ورزشهای مورد علاقه ما تین ایجرها (چرا اونطوری نگاه میکنین؟ اگه قصد مزاحمت دارین با خانواده تشریف بیارین) سوارکاریه. سوارکاری ورزش خیلی خوبیه که ارتباط بین انسان و حیوان رو حفظ میکنه و باعث میشه بفهمه که حیوون واقعی اون زبون بسته نیست! به شادابی و انرژی آدم هم کمک زیادی میکنه و هیجان هم تا دلتون بخواد داره. البته خب مثل هر ورزش دیگهای آسیبهای خودش رو هم داره که اونم فدای سرتون. اینا رو گفتم که از خاطرات اسب سواریم براتون تعریف کنم. درسته تازه چند وقت پیش برای اولین بار رفتم داخل پیست و یه جوونی همسن و سال شما برام قلاب گرفت که بتونم سوار اسب شم، ولی ید طولایی در اسبسواری دارم. حالا خود اسب نه، ولی بچه بودم زیاد سوار الاغ شدم. آقاجان خدابیامرز من و داداشم رو مینداخت تو پالون خرش، کل روستا رو دوردور میکردیم. خیلی حال میداد. چند بار هم خودم سوار شدم که متاسفانه خرش ریپ میزد، یهو گیرپاچ کرد، لگد زد پرتم کرد لای گزنهها. اصلا همون موقع فرق اسب و الاغ رو فهمیدم. این که اسب خیلی فهیم و باشعوره، ولی خر مثل گاو لگد میندازه و هیچی هم حالیش نیست. تا همین چند وقت قبل که سوار اسب شدم هم همین فکر رو میکردم، ولی متاسفانه نمیدونم چی گفتم که اسبه شاکی شد، همون چرخ اول نه، دوم یه لگد انداخت پرتم کرد پایین. اونجا متوجه شدم تصورم درباره تفاوت اسب و خر اشتباه بوده، ولی عوضش تصورم درباره اینکه حیوون واقعی اون زبون بستهها نیستن کاملا درسته!∎
نظر شما