به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» به نقل از مهر، چند سال پیش در سرویس فرهنگی یکی از خبرگزاریهای متمایل به جریان اصولگرایی و اصطلاحاً انقلابی کار میکردم و کارم بیشتر پوشش و تولید اخبار و مطالب اندیشهای بود. از قضا خبرنگاران زیرسرویس رادیو و تلویزیون که از دوستان و همکاران نزدیک من بودند از «رامبد جوان» که آن زمان تازه سر و صدای سری اول مجموعه «خندوانه» اش بلند شده بود، دعوت کرده بودند تا برای انجام یک مصاحبه تفصیلی درباره این برنامه پرمخاطب، به خبرگزاری بیاید. از بد یا خوش روزگار، درست در زمان تعیینشده برای این مصاحبه، همکارانم در زیرسرویس رادیو و تلویزیون به یک برنامه پوششی (یا گفتوگو») در بیرون خبرگزاری دعوت شده بودند و هیچکس از آنها در خبرگزاری حضور نداشت که مصاحبه را انجام دهد. اینگونه بود که انجام این مصاحبه به من محول شد و من که تماشاگر مجموعه «خندوانه» نبودم و درکی بیواسطه از آن نداشتم، دست به مطالعه و تحقیق درباره این برنامه زدم؛ از بینندگان پر و پا قرص این برنامه پرس و جو کردم، مصاحبهها و مطالب منتشرشده درباره آن را با دقت خواندم و نتیجتاً به دبیر و همکارانم در سرویس فرهنگ آن خبرگزاری اعلام کردم که مصاحبه من با رامبد جوان شدیداً انتقادی خواهد بود و هیچ بعید نیست که گفتوگویم با او به یک دعوای لفظی شدید منجر شود. آنها سعی در آرام کردنم داشتند و ابراز امیدواری کردند که مصاحبه چالشی خوبی از آب دربیاید.
اما باز وجه تراژیک قصه چیزی فراتر از اینهاست؛ پست اینستاگرامی ژوله نزدیک به ۲۰۰ هزار لایک میخورد و دست به دست میچرخد. در دل این فرایند مردمی مسخشده دیده میشوند که یک سلبریتی خطاب به مردم کشورش (چه بسا همانها که لایکش کردهاند) آنها را صراحتاً بیتربیت، پدرشان را فاقد توانایی تربیت فرزند و همچنین روانپریش و بیمار روانی میخواند و مردم هم در یک کنش تودهای و سطحی او و ناسزاهایش را «میپسندند»! باز هم فقط بخشی از این مسخشدگی و تودهای و سطحی شدن، تقصیر امثال رامبد جوان و امیرمهدی ژوله است؛ تقصیر اساسی را مدیران و سیاستگذاران رسانههای جمهوری اسلامی دارند؛ مدیرانی که به انحای مختلفِ گفتار و اشکال متنوعِ کردار، اعتراف کردهاند که «سلبریتیها سرمایههای کشورند»! بفرمائید آقایان، ارزشهای افزوده سرمایههایتان را تحویل بگیرید!
∎
نظر شما