شناسهٔ خبر: 33144475 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایران آنلاین | لینک خبر

رسالت خطیر دانشگاه و آموزش عالی در ایران امروز

چه بسیارند دانشگاهیانی که خود مانع تحقق رسالت اصلی دانشگاه هستند. بسیاری از این اساتید، بی تفاوت و برخی دیگر، همّ و غمشان دریافت هر چه بیشتر شهرت و تمجید رسانه ای از طریق انتشار صرف مقاله با هدف افزایش حجم رزومه و برخی آمار دهن پر کن ژورنالیستی است، اینها کجا و شأن دانشگاهی کجا. این پدیده مصداق کوچکی است از آنچه نگارنده «آکادمی پاداش» نامیده است.

صاحب‌خبر -

در سال‌های اخیر میزان انتقادات دانشگاهیان از وضع موجود دانشگاه‌ها و ارزش‌های حاکم بر آموزش عالی، سیر صعودی داشته است. این انتقادات در ابتدا متوجه برخی مصادیق خاص از جمله افزایش بی رویه پذیرش دانشجو، مقاله سالاری و وابستگی اعتبار پژوهش به نشریات ISI، برخی شرایط استخدام و غیره بود، ولی رفته رفته مسائلِ بنیادی تر و عمیق تر را به چالش کشید، تا این حد که اکنون پرسیده می شود، هدف از دانشگاه و آموزش عالی در کشور چه است؟(2) باید اذعان کرد موضوع دانشگاه از مهمترین مسائل امروز جامعه ایران بوده و نیازمند تحلیل و بررسی زیربنایی و کارشناسانه است. البته نزاع سر دانشگاه و محتوای آموزش عالی تازگی ندارد و نقطه اوج آن به 39 سال پیش بر می گردد، یعنی اتفاقاتی که به اصطلاحاً انقلاب فرهنگی منجر گردید. از آن زمان دانشگاه ها تحت حاکمیت سیاست های شورای عالی انقلاب فرهنگی اداره شده ولی مسائل مرتبط با دانشگاه، امروزه روز، وخیم تر و پیچیده شده و بحران مشروعیت، اهداف آموزش عالی و نهاد دانشگاه را فرا گرفته است. واقعیت این است که از بادی امر، رسالت دانشگاه مبهم و کار نشده باقی مانده است. سناریوی مطرح در کشور، حاکی از این است که چهار نسل از دانشگاه تاکنون در ایران وجود داشته؛ دانشگاه نسل اول، دانشگاه آموزش محور و نسل های بعدی به ترتیب پژوهش محور، دانش بنیان و کارآفرین و بالاخره جامعه محور بوده است.

دقت کنید در کمتر از چهل سال چهار سناریو با اهداف کاملاً متفاوت برای دانشگاه تصور و تجویز شده است. این موضوع نشان می دهد دست اندرکاران امر آموزش عالی در کشور، تعریفی برای ماهیت و رسالت دانشگاه نداشته اند. هر موقع کسر مشروعیت و بحرانی گریبانگیر دانشگاه شده، در واکنش به آن، نسخه ای برای دانشگاه پیچیده شده و نسل جدیدی از دانشگاه سر بر آورده است. این نکته که تعریفی برای دانشگاه حاصل نشده، باعث گردید مراکز تحصیلی که عنوان دانشگاه را یدک می کشند، به رسالت و وظایف اصلی دانشگاه پی نبرده و در آن راستا فعالیت نکنند. در مجموع، نسل های متعدد دانشگاه منجر به سردرگمی دانشگاهیان شده است.(3)

*چرا ماهیت و رسالت دانشگاه به درستی وضع نگردید؟

این موضوع معلول سیاست های محدود کننده دانشگاه، بازمانده از انقلاب فرهنگی است. بعلاوه، چه بسیارند دانشگاهیانی که خود مانع تحقق رسالت اصلی دانشگاه هستند. بسیاری از این اساتید، بی تفاوت و برخی دیگر، همّ و غمشان دریافت هر چه بیشتر شهرت و تمجید رسانه ای از طریق انتشار صرف مقاله با هدف افزایش حجم رزومه و برخی آمار دهن پر کن ژورنالیستی است، اینها کجا و شأن دانشگاهی کجا. این پدیده مصداق کوچکی است از آنچه نگارنده «آکادمی پاداش» نامیده و در چند نوشته تحلیل کرده است(4).  منظور از آکادمی پاداش، هر نهاد علمی و پژوهشی از قبیل دانشگاه است که انگیزه های آکادمیک و پژوهشی افراد را اساساً به سمت و سوی ارضاء حس وابستگی به انواع پاداش های مادی یا روانی مانند شهرت رسانه ای، ارتقاء و پست سازمانی، سوق  می دهد. فقدان رسالت کلان برای پژوهش، ظهور مقاله سالاری و به ویژه «فتیشیزم انتشار مقاله» از عوارض آکادمی پاداش است. اشتباه است افسار پژوهش در کشور را به دست سیاست های کورکورانه انتشار مقاله و پاداش های حاصل از این سیستم، بسپاریم. در حال حاضر مقاله سالاری و معیارهای آکادمی پاداش، بدیل ناحقی برای گفتمان حقیقی دانشگاه بوجود آورده است. دلایلی که در زیر مطرح می شود لزوم اصلاحات بنیادی در دانشگاه را ایجاب می کند، در غیر اینصورت فرصت تاریخی احیاء دانشگاه در ایران از کف خواهد رفت.

(الف) برخی از دیدگاه ها و سیاست های باقی مانده از انقلاب فرهنگی مناسب شرایط و مقتضیات امروز دانشگاه و جامعه نیستند و بایستی تصحیح شوند.

(ب) دانش و آگاهی ما نسبت به طبیعت و بنیادی ترین حوزه های معارف انسانی مانند انسان شناسی، روان شناسی، اخلاق و مقتضیات زندگی اجتماعی تغییر یافته است.

(پ) فضای دانشگاه ها بجای پرورش روحیه پرسشگری و شهامت دانشگاهی، بی تفاوتی یا خود سانسوری القاء می کند که در شأن مملکت و زمانه ما نیست. دانشگاه باید نسبت به آگاهی جامعه و مسائل مملکت مسئولیت بر عهده گیرد.

در مجموع ما نیازمند یک انقلاب فرهنگی دوم هستیم با این هدف که گفتمان دانشگاه و ارزش های فراموش شده آموزش عالی احیاء شده، نهاد دانشگاه به مقام واقعی خود رسیده، فرد و جامعه را منتفع سازد. در این نوشته ضمن اشاره به برخی کاستی ها، چند هدف کلان نهاد دانشگاه و آموزش عالی پیشنهاد و مورد بررسی قرار می گیرد.

*وظیفه دانشگاه در قبال آموزش «تفکر»

بشر به تجربه دریافته است اندیشیدن کافی پیش از هر عملی موجب بهبود در عملکرد و اطمینان از پیآمد آن می شود. به این دلیل تفکر و اندیشیدن، فی نفسه و همواره ارزش تلقی شده است. ملاحظه می کنیم چندین نوع فعالیت فکری که در ذات خود متفاوت هستند، همگی با یک واژه واحد یعنی اندیشیدن یا تفکر بیان شده اند. به پشتوانه علوم شناختی، می توانیم تفکر را به مفهوم پردازی، مکاشفه فکری، استنتاج، پیش‌بینی، استدلال و طبقه‌بندی دانش تجزیه کنیم. اینها مولفه های درونی پروسه تفکر هستند. چنانچه رابطه تفکر با پیرامون خود یعنی تأثیرات روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی روی اندیشیدن را مد نظر قرار دهیم، نتیجه می گیریم مفهوم تفکر در عصر معاصر کاملاً دگرگون شده است. در عصر معاصر حداقل به دو دلیل، مفهوم و نقش تفکر و اندیشیدن قویاً ارتقاء یافته است. اول اینکه عقاید، باورها، خلق و خوی فکری و شخصیتی، تجربیات روحی و روانی انسان، محصول و زائیده پروسه های شناختی ذهن و نحوه تفکر وی دانسته شده است. ثانیاً اجزاء و مشخصات فرایند تفکر، کالبدشکافی شده و مکانیزم آن به طور روز افزون آشکار می گردد.

گرچه امروزه همگان به طرق گوناگون به پردازش و تبادل (بهتر بگوئیم نشخوار) اطلاعات مشغولند، ولی اینگونه فعالیت های فکریِ انفعالی را نمی توان تفکر قلمداد کرد. فکر کردن بایستی ویژگی هایی داشته باشد تا به درجه تفکر برسد. اولین خصلت تفکر، نقّاد بودن آن است به نحوی که شخص هم عقاید خودش و هم باورها و عقاید رایج را بررسی کرده و به پرسش می کشد. بسیاری از مردم جامعه، از این حیث که قابلیت تفکر نقّاد را ندارند در شرایط منفعل و مذبوحانه به سر می برند. تفکر نقّاد، تفکری عیب جو، ایراد گیر و مترصد حمله و خدشه به افکار دیگران نیست، زیرا در وهله  نخست، عقاید و طرز فکر خود را در بوته نقد می گذارد و بدین طریق محتویات و خلقیات فکری خود را تعدیل می کند. ویژگی دیگر و بسیار مهم تفکر، آزاد بودن آن است. تفکر باید از بند و کمندهای متعددی که موجب کج اندیشی، کوته بینی و اشتباهات منطقی می شوند، رها و مستقل باشد. سومین خصلت تفکر، جامع بینی و همه جانبه نگری آنست. همچنین، تفکر انسان بایستی بر انواع منطق تفکرات و موجه سازی در حوزه باورهای علّی، آگاهی و تسلط داشته باشد(5). از آنجا که بسیاری از آموزه ها و عقاید، روی باورهای علّی استوار است، اشراف بر منطق تفکرات ضروری است. اگرچه آموزشِ تفکرِ آزاد و نقّاد، علی الاصول از سنین جوانی باید آغاز گردد، ولی در مقطع دانشگاهی به بلوغ خود می رسد. بر این مبنا، آموزش تفکر به عنوان پاره ای از آموزشِ مکمل، وظیفه دانشگاه و از اهداف اصلی آموزش عالی بایستی باشد. حتی در آموزش متعارف و دروس تخصصی دانشگاهی نیز، در تقابل با حفظ جزوات و دریافت انفعالی مطالب درسی، نحوه تدریس باید پرسشگری و آزاداندیشی را به ملکه ذهن محصلین تبدیل سازد. همانسان که اخلاق نیازمند بهداشتِ رفتار و خُلقیات، و سلامت نیازمند بهداشتِ پزشکی و روانی هستند، تفکر نیز بهداشت و فضایل خود را داراست که بایستی رعایت شود. تفکر باید جامع نگر، مستدلّ، آزاد اندیش و پرسش گرانه باشد در غیر اینصورت مرعوب و مقهور جزمی گری، تعصب کورکورانه و کج اندیشی می گردد. اندیشه ها و عقاید جزمی و کوته بینانه خطرات سیاسی و ایدئولوژیک به همراه دارند.

موانع بسیاری سر راه فضیلت در تفکر قرار دارند، از جمله: محدودیت ذاتی ذهن و فکر افراد، اشتباهات و مغالطات منطقی، محدودیت های استعمال زبان، دام های روانشناختی و جامعه شناختی. در حال حاضر در دانشگاه ها نه تنها از تفکر نقّاد خبری نیست بلکه در بسیاری از رشته ها آموزش تخصصی نیز مقهور رویکرد تکنیکی به علم و دانش و همچنین اهداف پژوهشی مقاله محور شده است. باید توجه کنیم دانشجویان و بسیاری از اساتید با «مقاله بازی» کسب انگیزه نمی کنند. این نحوه کسب انگیزه فقط شامل حال پاداش جویان و افرادی است که به زعم شان حوزه علم و دانشگاه چیزی جز میدان مسابقات ورزشی و تلاش برای رکورد زنی نیست.

*تولید دانش واقع بینانه و کارآمد در دانشگاه

دانش واقع بینانه و کارآمد نیاز مبرم جامعه است. بخش های مختلف جامعه امروز ایران از حوزه‌های فنی و کاربردی گرفته تا حوزه‌های ارزشی و انسانی مانند فرهنگ و روانشناسی، در عطش دانش کارآمد، جهت تحلیل واقع بینانه وضع موجود، اتخاذ سیاست ها و تجویز راه حل های صحیح است. تولید دانش واقع بینانه و بیان آزادانه تفکرات علمی و نتایج پژوهشی، پیش شرط نهاد دانشگاه است. به این معنی، دانشگاه اجتماع حقیقت جویان است. ایدئولوژی و مصلحت، نباید پژوهش و استفاده از دانش را محدود کرده و یا به مسیر دیگری هدایت کنند. در غیر اینصورت، حوزه های تصمیم گیری، نسبت به آحاد و بخش های جامعه واقع بین نبوده و سیاست های اشتباه اتخاذ خواهند کرد.

«ایده دانشگاه»(6) که مدتی است در مباحث مرتبط با دانشگاه در ایران مطرح شده، از این طریق میسر می شود. مورد مشخصی را مطرح کنیم. علوم شناختی برخی از بنیادی ترین مفاهیم در حوزه های معرفت، انسان شناسی و اخلاق را دگرگون کرده و متدولوژی صحیح مطالعه این مفاهیم را آشکار ساخته است. این دانش که هیچ ارتباطی با فلان ایدئولوژی چپ و راست یا لائیک ندارد، باید گسترش یافته و در اختیار جامعه قرار گیرد. نباید علوم شناختی را فقط به تکنیک، هوش مصنوعی و توانبخشی شناختی محدود کرد. موارد دیگر عبارتند از تحلیل روانشناختی آحاد جامعه و نقد شرایط فرهنگی در کشور که واقعاً ضعیف هستند. بسیاری از آسیب های فرهنگی و بحران های اقتصادی در کشور ناشی از نداشتن مطالعات انتقادی روی اوضاع و احوال فرهنگ و ارزش های حاکم بر آن، و در نتیجه فقدان اقدامات اصلاحی در کشور است. پژوهش دانشگاهیان بجای تبعیت از برنامه و رسالت از پیش تعیین شده با تأمین زیرساخت های پژوهشی، به شدت تحت تأثیر اهداف صرف و کورکورانه انتشار مقالات با معیارهای ژورنالیستی قرار گرفته است. پژوهش های علوم انسانی و فرهنگی بایستی رویکرد نقّادانه داشته باشند و بوروکراسی مقاله نویسی، مانع نقّادی و بیان آزادانه نتایج پژوهشی نگردد. به طور کلی، این نظام نابخردانه مقاله سالاریِ حاکم بر دانشگاه ها، مانع بزرگی است سر راه سیاست های راستین و مشروع پژوهشی، و مانند اهرمی برای غفلت اساتید و دانشجویان از آرمان های اصلی دانشگاه و نقّادی در حوزه دانشگاهی عمل می کند. آلترناتیو این پارادایم، پژوهشی است که از رسالت کلان و اهداف از پیش تعیین شده تبعیت می کند و زیرساختگرا است، دغدغه اش بجای انتشار صرف مقاله مسائل عینیِ طبیعت و جامعه است، و مشکلات نظری و عملیِ جامعه را پوشش می دهد. از این رو ایده نوین دانشگاه جامعه محور، بهبودی در سیاست های کلان دانشگاهی است، مشروط به اینکه فقط به جنبه های خدماتی و تکنیکی معطوف نشود، بلکه آموزش و گفتمان دانشگاهی در پالایش و ارتقاء تفکر عموم و تخصصی جامعه تأثیر بسزایی بگذارد. نیل به این هدف با تغییرات مناسب محتویات آموزشی و نظام پاداش دهی دانشگاهی امکان پذیر است. وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری به تازگی اعضای هیئت علمی پیمانی را ملزم به کار چند ماهه در جامعه و صنعت کرده است(7). با توجه به اینکه آموزش و پژوهش فارغ التحصیلان دکتری عمدتاً معطوف به کسب مهارتهای انتشار مقاله است، ابلاغیه فوق منجر به مشکلاتی خواهد شد، زیرا ما دانشجویان را واقع بین و عینی گرا (در مباحث نظری) و مسأله حل کن و عمل گرا (در مباحث تجربی و انسانی) آموزش نداده‌ایم که اکنون بتوانند مشکلاتی از جامعه و صنعت را مرتفع سازند. دوره‌های آموزشی بایستی رویکرد خود را به نحو مطلوب تغییر دهند. نحوه انجام این تغییرات برای برخی رشته های علوم پایه شرح داده شده است(8).

*احیاء گفتمان دانشگاه در منازعات عقیدتی و سیاسی

منظور ما از گفتمان دانشگاهی نحوه تحلیل عقلانی – علمیِ مسائل نظری و شیوه ای از تعامل فکری است که ویژگی های زیر را دارد:  

(۱) مجهز به تفکر نقّاد و آزاد اندیش است و جانب اخلاق گفت‌وگو را می گیرد که بر پایه جامع نگری، تواضع فکری، استدلال مستدلّ و قانع کننده است.

(۲) دغدغه حقیقت را دارد و حقیقت را فدای مصلحت و منفعت نمی کند و این ویژگی بارز گفتمان دانشگاه است.

(۳) این گفتمان حافظ منافع هیچ طبقه و کاستی نیست.
شرط حقیقت که در ملزومات گفتمان دانشگاه برشمردیم به معنی طراحی و اتخاذ یک متدولوژی خاص با این یا آن کیفیت ویژه نیست و دستیابی به حقیقت از طریق اثبات حقانیت فلان نظریه و اندیشه فلسفی یا سیاسی تامین نمی گردد. معیار حقیقت، شرطی برای محتوا و مقصد عقاید و نظریات نیست بلکه مربوط به کیفیت و شرایط مبدأ کار است. فضای آزاد ابراز و اشاعه عقیده و اندیشه، و نقد آزادانه نظریات و ایدئولوژی، شرط حقیقت را ارضاء می کند. در چنین فضایی اندیشه ها امکان رشد دارند و هم نظریات به بوته نقد سپرده می شوند تا میزان حقانیت و کارایی آنها مشخص شود. گفتمان دانشگاه در حل منازعات عقیدتی، ایدئولوژیک و سیاسی بسیار یاری رسان است. منازعه خرده فرهنگ ها و صف آرایی جریانات سیاسی در مؤدبانه ترین حالت پشت لوای اندیشه ها و گفتمان های فرهنگی و سیاسی به عمل می آید. زیرا اتکاء به سلاح منطق و استدلال، اخلاقی ترین شکل رودررویی و حل اختلاف است. فهم، تحلیل و نقد اندیشه ها از بنیادی ترین مباحث نظری و ایدئولوژیک گرفته تا حکمت عملی، مکانی تخصصی و با ظرفیت، لازم دارد که به دلایل متعددی فقط از عهده دانشگاه بر می‌آید.

گفتمان دانشگاه معادل با طرز فکر دانشگاهیان نیست بلکه مجموعه معیارها و روش های فکری و پژوهشی است که دغدغه فهم صحیح و نقد بی طرفانه اندیشه ها را داشته و جانب حقیقت را می گیرد. هر آینه دانشگاه نتوانسته باشد در راستای این رسالت موفق عمل کند، جامعه تاوان آن را در کج اندیشی‌ها، بحران های اجتماعی و سوخت و سوزهای سیاسی داده است و نمونه بارز آن قبل از انقلاب ۱۳۵۷ و مناقشات سیاسی متعاقب آن است. در عصر پهلوی دوم نه تنها دانشگاه در تصمیمات و مشاوره برای مصالح مملکت شرکت داده نشد بلکه به دیده مزاحم و معترض نگریسته شد. آراء سیاسی بجای اینکه در دانشگاه ها فهمیده و نقد شوند از طریق بیانیه ها، شعارها و تظاهرات خیابانی عرض اندام و صف آرایی کردند. چنانچه اندیشه های سیاسی با محک های دانشگاهی چکش نخورند، تقابل دگماتیک و جاهلانه آنها به بیانیه ها و برخوردهای خیابانی که تابع اخلاقیات گفتگویی پائین تر از اخلاق آکادمیک هستند کشیده می شود و در نهایت به قطبی شدن و وخامت اختلاف نظرها با هزینه های سیاسی بالا می انجامد.

 

*وظیفه جامعه و نهادهای برنامه‌ریز و سیاستگذار در قبال دانشگاه
وظیفه نهادها در قبال دانشگاه بحثی مفصل و فرصتی مستقل می طلبد. در محدوده این نوشته به یکی از موارد اشاره می کنیم. در جامعه ما، استفاده از تفکرِ مدون نقش کم رنگی در فکر و باور عموم جامعه و حتی حوزه های تخصصی دارد. بسیاری از تصمیم‌گیری‌ها چه فردی و چه جمعی بر پایه سلیقه‌ها و سوگیری های دست نخورده فردی، تصورات و باورهای قالبی و کلیشه ای، اطاعت از مقام مافوق، همرنگی با جماعت و یا عقیده مسلط، دفع افراد غیر همسو و از این قبیل قرار دارد و اثر چندانی از اندیشیدن صحیح و یا بهره گیری از تفکرِ مکتوب در آنها دیده نمی شود. این موضوع در حوزه نهادهای برنامه ریز و سیاستگذار نیز صحت دارد. به عنوان مثال در حوزه های اقتصادی و فرهنگی صدها پژوهش و مقاله به عمل می آید ولی به عقیده متخصصین این رشته، مورد استفاده قرار نمی گیرد(9).

مثال دیگر نقد مسائل دانشگاهی و ارزش های آموزش عالی است. در سال های اخیر ارزش های حاکم بر آموزش عالی و دانشگاه، از طریق نوشته های مدون مورد انتقاد قرار گرفته است. متاسفانه از مدیران دانشگاهی گرفته تا مسئولین رده بالاتر توجه چندانی به این انتقادات ندارند. رؤسای دانشگاه ها نیز عموماً اختیار و ابتکار عملی از خود نداشته و دیکته وار فرامین بالادستی و آئین نامه‌ای را اجرا می کنند. از سال ها پیش همواره گسست بین دانشگاه و صنعت به درستی مورد انتقاد قرار گرفته، ولی واقعیت موجود حتی وخیم تر نیز هست. ما شاهد گسستِ دانش و گفتمان دانشگاهی از نهادهای مدیریتی و سیاستگذار در کشور هستیم(10). انفصال عموم جامعه از قابلیت های تفکر، مدت ها پیش رخ داده است، به همین دلیل آموزش تفکر را جزو وظایف آموزشی دانشگاه برشمردیم. دانشگاه باید در مدیریت و سیاست‌های ریز و کلان مملکتی مورد مشورت و استفاده قرار گیرد و این اصلی ترین خدمتی است که دانشگاه در قبال حمایت دولت و جامعه، باید بتواند انجام دهد.

 

پی نوشت‌ها:

[1]  دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان،   mzaker@iasbs.ac.ir      

 2 گفتگوی ایرنا با رضا منصوری «عنوان دانشگاه های نسل اول و دوم بی معنی است» مورخه 10/2/1398.

 3 «دانشگاه نسل چهار هم آمد و ما هنوز نفهمیدیم دانشگاه نسل سوم چیست» گزارش ایسنا از همایش ارتباط علوم انسانی، تولید و صنعت در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مورخه 6/12/1397.

 4 منوچهر ذاکر، نقدی بر آکادمی پاداش در نظام دانشگاهی کشور، خبرنامه انجمن ریاضی ایران، شماره 151، بهار 1397. همچنین ر. ک. به: آکادمی پاداش: افول ایده دانشگاه در ایران  http://www.dobaredaneshgah.ir/ShowArticle/113.

 5 منوچهر ذاکر، معرفی منطق تفکرات و شرحی بر سکولاریسمِ حوزه اندیشه، فرهنگ امروز http://farhangemrooz.com/news/59185

 6 کارل یاسپرس، ایده دانشگاه، تهران: ققنوس 1394.

 7 شیوه نامه فرصت مطالعاتی اعضای هیئت علمی تازه استخدام شده در جامعه و صنعت: WWW.msrt.ir/fa/news/41810/

 8 منوچهر ذاکر، پیشنهاد هایی برای پوست اندازی ریاضیات در ایران، خبرنامه انجمن ریاضی ایران، شماره 156، تابستان 1397.

 9 محمود سریع القلم، عقلانیت و توسعه یافتگی ایران، تهران: فرزان روز 1396.

10 همان.   

کلمات کلیدی

دکتر منوچهر ذاکر

رسالت دانشگاه

آسیب شناسی آموزش عالی

نظر شما