ما دهه شصتی ها به هر چه که شهره باشیم به عاشق کلاس و مدرسه رفتن شهرت نداریم، چراکه اغلب از ترس تنبیه و سخت گیری های معلم از درس و مدرسه هراس داشتیم و دائم به این فکر بودیم که خرداد برسد، امتحانات و سال تحصیلی پایان یابد.
در طول سال تحصیلی هر روز که صبح میشد انگار به جای کتاب و دفتر، کوله باری از سختیها و دغدغهها به دوش میگرفتیم، با احساسی همراه با بیم و امید راهی مدرسه میشدیم و دائم چشم به ساعت و رسیدن ظهر بودیم.
امروز اما شرایط تفاوت بسیاری کرده و عشق و علاقهای که کودکان و دانش آموزان به مدرسه و معلم دارند را به راحتی میتوان از حرکات و رفتارشان مشاهده کرد و نگاههای کنجکاو و پر از شوقشان را دید.
به تازگی فصل امتحانات دورههای ابتدایی پایان یافت و مدارس این دورهها به ویژه کلاسهای اول و دوم تعطیل شد و صحنههایی زیبا در پس این پایان دیده شد، صحنههایی که ذهن کنجکاو را به تفکر وا میدارد.
اغلب دانش آموزان ردههای سنی پایین، زمان دریافت کارنامه و اعلام پایان سال تحصیلی، با چشمانی گریان و حالتی اندوهگین از معلم و هم کلاسیها خداحافظی کردند و برای ساعات و روزهایی این احساسات بر آنان غلبه کرد، احساساتی که غیر از عشق به مدرسه و آموزگار اسمی دیگر بر آن نمیتوان گذاشت. به راستی چرا ۳۰ سال قبل چنین صحنههایی را به ندرت میتوانست دید؟
آیا مشکل از نظام آموزشی آن دوران بود یا سختی شرایط و اشتباه بودن روش تدریس و رفتار معلمان؟
بی تردید گذشت زمان در کنار ابزار ارتباطی و افزایش سطح آگاهیها همه چیز را دچار تغییر کرده اما نحوه رفتار با دانش آموز و نوع روش تدریس معلم قطعاً در جذب و علاقه کودکان به درس و تحصیل و خالق چنین صحنههایی بسیار تأثیرگذار است و به قول شاعر: درس معلم ار بود زمزمهٔ محبتی جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را بابد با دیدن صحنه گریه یک دانش آموز در زمان تعطیلی مدرسه و وداع همراه با ناراحتی او با معلم و هم کلاسی ابراز خرسندی کرد، چرا که نشان از رفتار صحیح آموزگار و ایجاد عشق و علاقه در کودک نسبت به آموزش و تحصیل است.
اگر میخواهیم تعلیم و تربیتی صورت بگیرد و استعدادی در جهت مطلوب به فعلیت برسد، باید از شگردهایی چون محبت بهره گرفت چرا که اگر انسان چیزی در سایه محبت فرا بگیرد به هیچ عنوان فراموش نمی کندظرفیتی که در دهههای نه چندان دور به درستی از آن استفاده نشد.
مسئله تعلیم و تربیت مسئلهی ساده ای نیست که بتوان به راحتی آن را به افراد القا کرد گاهی اوقات رفتار ناشیانه یک معلم باعث ایجاد خراش ساده و کوچک در روح لطیف دانش آموزان میشود که به سادگی بر طرف نمیشود و اگر از ابزاری مانند محبت کمک گرفته نشود شاید همان خراش کوچک به زخمی عمیق مبدل شود که گاه از خانواده و دوستان فرا تر میرود و جامعه را هم در بر میگیرد.
خبرنگار ایرنا
نظر شما