شناسهٔ خبر: 33084762 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ایران | لینک خبر

وفاداری والاتر

ترامپ حرّاف

صاحب‌خبر -
جیمزکومی
مترجمان: مسعود میرزایی و بهجت عباسی
در اوایل دوران حرفه‌ای‌ام وقتی که جوان‌تر بودم، به اندازه کافی قدرت نداشتم تا آرامشم را حفظ کنم و یک نگاه سرد را با یک اشاره سر یا عبارت بی‌کلام جواب دهم. حالا حتی در سن 46 سالگی با آثار جراحتی که داشتم و در حالی که در چهارمین سال ریاست اف‌بی‌آی بودم و در فاصله چند اینچی از رئیس جمهوری نشسته بودم، مستقیم به ‌صورتش زُل زده بودم و همه ‌این چیزها از دلم می‌گذشت. صدایی از درونم می‌گفت: هیچ کاری نکن، جرأت حرکت نداری.»
ترامپ باعث خروج از این بن‌بست دشوار شد و به بشقابش نگاه کرد و سر موضوع دیگری پرید. واکنش سرد من، اگر نگویم به هیچ وجه، ظاهراً چندان او را به هم نریخت. ضیافت شام به اندازه کافی به خوشی ادامه یافت.
در ادامه‌ این دیدار- من از کلمه «گفت‌وگو» استفاده نمی‌کنم چون وقتی که یک نفر تقریباً بیشتر زمان را صحبت می‌کند، این اصطلاح کاربردی ندارد - بار دیگر تلاش کردم به رئیس جمهوری ترامپ کمک کنم تا ارزش جدایی بین اف‌بی‌آی و کاخ سفید را برای یک رئیس جمهوری درک کند. اما دیگر جایی برای حرف زدن در این باره نبود، حتی یک کلمه. در زمان باقیمانده تا پایان صرف شام، او فقط گاهی که مشغول غذا خوردن بود، چیزی نمی‌گفت و بقیه زمان را پشت سر هم صرف گفتن این موضوعات کرد که  تعداد حاضران در مراسم تحلیفش چند نفر بوده، اینکه تا چه حد موفق شده پوشش خبری آزاد در طول انتخابات را حفظ کند و کارزار انتخاباتی‌اش چقدر دشوار بوده است. او دیدگاه خود درباره تحقیقات مربوط به ‌ایمیل‌های کلینتون را در سه مرحله مطرح کرد که در کلامش هر بار اسم مرا برد. او گفت: «اول، کومی»، پنجم ژوئیه، وقتی که اعلام کردی پرونده قابل پیگردی درباره کلینتون وجود ندارد، او را «نجات دادی». البته افزود که من در این نتیجه‌گیری اشتباه کردم.
سپس گفت، «دوم، کومی»، وقتی که به کنگره اطلاع دادی دوباره تحقیقات را آغاز کرده‌اید، به وظیفه‌ات عمل کردی. در آنچه که «سوم، کومی» خواند، او گفت که من در نامه‌ نهایی به کنگره برای بار دوم پرونده را بستم و هیلاری را بار دیگر نجات دادم اما هیلاری «ناشیگری کرد.» لحن ترامپ طوری بود که انگار پلاتویی را برای یک نمایش تلویزیونی محبوبش حفظ می‌کرد.
او درباره تزیینات کاخ سفید حرف زد و چیزی با این مضمون گفت که «این تجمل است» و «من تجمل را می‌شناسم.» یادم هست از روی شانه‌هایش بار دیگر نگاهی انداختم به تندیس بینوا و طاقچه سنگی که روی سرش بود. به توضیح درباره موضوع دیگری پرداخت -که بارها در تلویزیون دیده بودم- درباره ‌اینکه یک خبرنگار معلول را دست انداخته بود. او گفت که رفتار نامناسبی با زنان نداشته است و با جزئیات هر یک را مرور کرد، همان طوری که در گفت‌وگوی قبلی هم این کار را کرده بود. او تأکید کرد که به هیچ وجه به زنی که در کنارش در هواپیما نشسته بود، تعرض نکرده است و این ایده که به بازیگر پورنوگرافی دست درازی کرده و به او پیشنهاد پول داده تا به اتاقش بیاید، مُهمل است.

نظر شما