شناسهٔ خبر: 32987386 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

درنشست شرح آرای فردید مطرح شد:

مواجهه با تجدد از دیدگاه سید احمد فردید

تهران-ایرنا- استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: سید احمد فردید یونان را خاستگاه آغازین تجدد غربی، تاریخ و طاغوت،غربِ جدید را مظهر نفس اماره،علوم انسانی جدید را طاغوتی و اباطیل نفس اماره و هنر جدید را هنر الهام شیطانی می دانست.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایرنا ، مالک شجاعی استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی روز یکشنبه در سومین نشست از سلسله نشست های «مواجهه فرهنگ ایرانی با تجدید» با عنوان «فردید و هرمنوتیک انتقادی غرب» به ارایه نظرات و دستاوردهای پژوهشی خود پرداخت.

سید احمد فَردید که از او با نام پدر غرب ستیزی معروف است ، با نام اولیه سید احمد مهینی یزدی(۱۲۸۹ در یزد – ۲۵ مرداد ۱۳۷۳ در تهران) متفکر معاصر ایرانی بود.

سید احمد با نام اولیه «سید احمد مهینی یزدی» در یزد زاده شد. او نام خود را در سال ۱۳۱۸ به «فردید» تغییر داد.درباره تاریخ تولد او اختلاف است. بر اساس مدرک تحصیلی دوره اول متوسطه، سال ۱۲۸۳، بر اساس فهرست‌نویسی کتاب دیدار فرهی و فتوحات آخرالزمان، سال ۱۲۹۱ و بر اساس مستندات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، سال ۱۲۹۱ گزارش شده‌است.

او دروس مقدماتی و زبان فرانسه را در یزد خواند. در ۱۳۰۵ به تهران رفت و در مدرسه سلطانی و دارالفنون به تحصیل ادامه داد. مدتی درس طلبگی خواند و با فلسفه اسلامی آشنا شد. اندکی بعد در دانشسرا در رشته ادبی مدرک لیسانس دریافت نمود و ضمن اشتغال به تدریس، زبان‌های پهلوی و آلمانی را نیز آموخت.

وی بعد از جنگ دوم جهانی به فرانسه و آلمان رفت تا به تحصیل فلسفهٔ معاصر اروپایی به ویژه اگزیستانسیالیسم و فلسفهٔ مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی بپردازد؛ ولی پس از سال‌ها اقامت در اروپا موفق به اخذ هیچ درجه تحصیلی نشد.

به گفتهٔ غلامحسین ابراهیمی دینانی هرچند فردید دروس حوزوی نخوانده بود بسیاری از کتاب‌های معارف اسلامی و علم اصول را می‌شناخت و از آن‌ها یاد می‌کرد. وی در زمینهٔ ریشه‌یابی لغات نیز مطالعات زیادی داشته‌است، هرچند نظرات او با نظر زبان‌شناسان مطابقت نداشت

شجاعی در ابتدای سخنان خود گفت: طرح پژوهشی من ذیل طرح کلان بررسی مواجهه فرهنگ ایرانی با تجدد از منظر فلسفی و با رویکرد میان فرهنگی انجام شده است. این پژوهش ها شخصیت محور است. در گام اول محمد علی فروغی و در گام دوم حسین نصر و در گام سوم سید احمد فردید موضوع پژوهش اند.

وی ادامه داد: فردید یکی از ظرفیت‌ها و گرانیگاه های مواجهه ما با غرب است. این فارغ از خوشایند و ناخوشایند ما از اوست. در این پژوهش ما در مواجهه با تجدد از منظر و مرئی فردید به نوعی پدیدارشناسی دست زده ایم.

مالک شجاعی ادامه داد: در نقل قول از آرای فردید مطابق کتاب غرب و غرب زدگی که حاوی درس ‌گفتارهای فردید در سال 63 است، باید اشاره کنم که او می گوید من نمی گویم که آرای هایدگر منطبق با کلام الله است.هایدگر معبود من نیست اما بر اساس حدیثی که هر کسی حرفی به تو آموخت تو را بنده خود کرده است، من برای او احترام قایلم. فردید در صفحه 81 کتاب می گوید هیچ گاه در دوره اسلام تعبیرات عصر جدید به صورت امروز مطرح نبوده است.

مالک شجاعی افزود: آخرین کتابی که در زمینه شناخت فردید به چاپ رسیده است کتاب میرسپاسی است که در انگلیس و توسط انتشارات کمبریج در سال 2017 به چاپ رسیده است. عنوان کتاب او فراملی گرایی در اندیشه سیاسی ایران و با زیر عنوان فرعی زندگی و زمانه احمد فردید است.
میرسپاسی در این کتاب خیلی از مشهورات درباره فردید را یا رد می کند یا با علامت سوال مواجه می کند. خصوصا در انتصاب های سیاسی بعد از انقلاب، او نزدیکی فردید با برخی جریان ها، شخصیت ها و ایدئولوژی ها را مورد تردید قرار می دهد.

او اضافه کرد: میرسپاسی در این کتاب با سید حسین نصر، بیژن عبدالکریمی، احسان شریعتی، رامسن جهانبگلو و ... درباره فردید گفت و گو کرده است. مهمترین فصل کتاب او فلسفه فردید پس از انقلاب اسلامی است.

مالک شجاعی خاطرنشان کرد: خلاصه فرضیه من در پژوهش این است که اگر اصناف مواجهه با تجدد را بخواهیم رده بندی کنیم، از آغاز مواجهه ما با غرب که از نظر من سال 1310 و همزمان با ترجمه سیر حکمت اروپاست ما با چهار نوع مواجهه با غرب طرف هستیم.

او ادامه داد: اولین نوع مواجهه مواجهه معرفت شناسانه با غرب است که در آن غرب به مثابه یک کتاب در کتاب های بنیانگذاران غرب جدید نظیر دکارت و بیکن بررسی می‌شود. در اینجا غرب به صورت گزینشی مطرح می شود که گویی می شود خوب و بدش را از هم جدا کرد. این نوع مواجهه امکانات و محدودیت هایی دارد. فردید با این نگاه به شدت مخالفت می‌کند. نقد و مخالفت او با تلقی معرفت شناسانه در دهه شصت مشخصاً در این زمینه متوجه عبدالکریم سروش است. غربِ «جامعه باز» پوپری، غربِ «پدیدارشناسی روح هگلی»، غرب «گفتمان فلسفی» هابرماسی از جمله مصادیق مورد نقد این رویکرد است.

استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: رویکرد دوم تئولوژیک و کلامی است. مثال بارز این رویکرد استاد شهید مرتضی مطهری مطهری است. مطهری خود را در ذیل علامه طباطبایی معرفی می نماید، اما درست تر آن است که بگوییم در مواجهه مطهری با غرب علامه طباطبایی نقطه عزیمت او است.به بیان دیگر مقصود از این مواجهه، مواجهه از منظر میراث اسلامی با سنت غربی است که بنیادش معرفت شناسانه است. این رویکرد در آستانه مواجهه تئولوژیک با غرب است، به همین خاطر است که مطهری ضرورت کلام جدید را در اینجا مطرح می کند. خلاصه کلام جدید مواجهه دین و مدرنیته است. در اینجا نیز با غرب گزاره ای و تحلیلی و نه غرب مبتنی بر شنت فلسفی قاره ای طرف هستیم.

او افزود: فردی با این سنخ مواجهه هم همدل نیست. چون به دوره بندی تفکر قائل است. او این مواجهه را نوعی تفکر «مَدرسی » (کلاسیک ) یا اسکولاستیم اسلامی می‌داند. براساس شنیده های دانشجویان گویا فردید در این نقد به شهید مطهری نیز نقدهایی داشته است. که البته این نقدها به صورت مکتوب جایی درج نشده است.

استادیار پژوهشکده فرهنگ معاصر افزود: جریان سوم جریان مواجهه سنت گرایان با غرب است. فردید در اینجا هم علیرغم برخی همراهی ها مشخصاً با سید حسین نصر به عنوان نماینده این جریان در ایران همدل نیست. او معتقد است که در این سنخ مواجهه با غرب سنت گرایان نگاه گزیده بین دارند. در نهایت رویکرد مطلوب خود فردید در مواجهه با غرب رویکرد هستی شناسانه است.
او معتقد است که غرب نه مجموعه ای از معرفت، نه یک شبهه در دوران جدید، نه یک شر که امکان خلاص شدن ازش وجود دارد، بلکه نوعی هستی شناسی فرهنگی اجتماعی و نوعی نسبت بین عالم و آدم است.
فردید آنجا بیان می کند که او این مواجهه را از هایدگر نیاموخته است، بلکه با او در اینجا صرفا هم سخن است. چرا که هایدگر هم از نظر او اروپا محور است.
فردید ماهیت غرب را متافیزیک و نوعی تلقی خاص از وجود و هستی می‌شمارد. او بیان می‌کند که غرب و شرق دو نوع شیوه بودن و دو نوع نسبت برقرار کردن با وجود است.

او تاکید دارد که ما با انواع و اصناف غرب زدگی مواجهیم. از نظر فردید خدای متعالی از انسان در یونان و اندیشه های افلاطون است اما به هر حال خدای او الله نیست و او بر آن نام طاغوت را می گذارد. او یونان را خاستگاه آغازین تجدد، تاریخ و طاغوت است. غرب جدید هم مظهر نفس اماره است. نفس اماره ای که ترجمه اومانیسم مدرن است. شهوت آخرالزمان نیز زمام فناوری را در دنیای مدرن به نظر فردید در اختیار دارد.

فردید همچنین علوم انسانی را یکسره طاغوتی و اباطیل نفس اماره می داند. علومی نظیر جامعه شناسی و روانشناسی هم از نظر او مظهر اسم شیطان هستند، هرچند که برای مصونیت از زهرشان معتقد است که باید آنها را بشناسیم. او هنر دوره جدید را نیز هنر الهام شیطانی می داند که فجور و نه تقوا را ترویج می کند. البته بنابر ظواهر امر او موضع گیری های منفی درباره علوم طبیعی ندارد

شجاعی یادآور شد: فردی شش نوع غربزدگی را از هم تفکیک می‌کند. غربزدگی مضاعف، غربزدگی غیر مضاعف، غربزدگی مرکب، غرب‌زدگی بسیط، غرب‌زدگی ایجابی و غرب‌زدگی سلبی. به نظر او در غرب زدگی مرکب شخص نسبت به غرب زدگی خود خودآگاهی ندارد، اما در غرب زدگی بسیط نسبت به غرب زدگی خودآگاهی وجود دارد.

شجاعی در بخش پایانی سخنان خود ضمن اشاره به اهمیت غرب شناسی فردید، مولفه‌های آموختنی او را متذکر شده و گفت: برای من تذکر محدودیت‌های رویکردهای معرفت شناسانه، کلامی و سنت گرایانه نکته جدیدی است که بسیار استفاده کردنی و قابل تامل است. البته در طی این نکته با تکیه بر نکات فرید العطایی باید بگویو که بیشتر جریان های جایگزین در مواجهه با اندیشه غربی نوعی گفتار درمانی اند و بیشتر صرفا قیل و قال و هیاهو هایی هستند که ثمرات عینی جایگزینی ارائه نداده اند.

او افزود: نکته دوم از نظر من فعال کردن ظرفیت های متون کلاسیک فلسفه کلام و عرفان اسلامی به ویژه عرفان ابن عربی برای طرح و صورت بندی مسائل انسان معاصر است. این در حالی است که سنت تعلیمی حوزه های ما پارادایمی همواره فقه محور داشته است. این سیر و روند در شاگردان فردید نیز دنبال شده است. نکته سوم قابل اشاره تلاش ها و تهدیدهای جدی فردید برای وضع معادلات دقیق فارسی برای اصطلاحات فلسفه غرب است.نکته چهارم تلاش فردید برای طرح فلسفه تطبیقی و زمینه سازی برای فلسفه میان فرهنگی است.

او ادامه داد: نکته بعدی طرح فلسفه تاریخی مبتنی بر علم الاسماء تاریخی است. نکته ششم آموختنی از فردید توجه به سنت به مثابه شرط تفکر و هم زمان نقد خوانش های سنتی و متجددانه از سنت است. نکته هفتم که به نوعی عصاره طرح پژوهشی من در باره فردید است، آورده هایی است که او برای فرهنگ ما دارد. چیزیکه من از آن با تعبیر «هرمنوتیک هستی شناسانه نقادانه غرب» نام می‌برم. چیزی که به نظرم امروزه می‌تواند در شناخت خود ما، سنت و محدودیت‌های آن مدد رساند.

** دانام **9222**1601**

نظر شما