سرویس بین الملل جوان آنلاین: این روزها طرح «معامله قرن» کلیدواژهای رایج در قضایایی است که به فلسطین اشغالی و منطقه غرب آسیا پیوند دارد. ترامپ در کارزار انتخاباتی خود در ۲۰۱۶ وعدههایی داد که برای حل قضیه فلسطین و روند صلح خاورمیانه طرح عملیاتی را ارائه خواهد داد و سفارت امریکا را به قدس شریف منتقل خواهد کرد. چیزی نگذشت که وی در حمایت از رژیم بنیامین نتانیاهو از هیچ تکاپویی دریغ نکرد و به وعدههای خود به این رژیم جامه عمل پوشاند.
ترامپ سیاستمدار تاجرپیشه از زمانی که وارد کاخ سفید شده است، در نامگذاری طرحها و سناریوهای عملیاتی خود واژگان «اقتصادی» و سوتیترهای «سمساری» بهکار میگیرد. در همین رهگذر، طرح صلح خاورمیانهای خود را «معامله قرن» نامید و «جرد کوشنر» مشاور و داماد یهودی خود را به عنوان پیشکار و بازاریاب در عملیاتی کردن این طرح برگزید.
تصفیه قضیه فلسطین در گذر تاریخی
با برگزاری اولین نشست صهیونیستی به رهبری «تئودور هرتسل» در مورخ ۲۹ آگوست ۱۸۹۷ در شهر «بازل» سوئیس جنبش صهونیستی با حمایت لیبرالهای غربی، نخستین گام را برای حذف نام «فلسطین» از جغرافیای تاریخی و تمدنی منطقه غرب آسیا برداشتند و نام جعلی «اسرائیل» را جای آن به سرزمین مقدس اطلاق کردند. اعلان تشکیل کیان صهیونیستی در ۱۵ می ۱۹۴۸ و صدور قطعنامه ۱۸۱ (به موجب آن فلسطین به دو بخش عربی و یهودی تقسیم گردید) و آوارگی بیش از ۸۰۰ هزار فلسطینی، گامهای اساسی در روند تصفیه قضیه فلسطین بوده است. غربیها در راستای حمایت از صهیونیستها و نادیده گرفتن حقوق فلسطینیها از اکتبر ۱۹۴۹ تاکنون ۵۵ طرح و پروژه ارائه داده و مزورانه آن را طرحهای «صلح خاورمیانه» نامیدهاند که در این راستا خاندان سعودی نیز سهمی در طرحهای سازشکارانه داشته و طرحهای ملک فهد (درنشست فاس ۱۹۸۲) و ملک عبدالله (درنشست بیروت در ۲۰۰۲) شاخصترین آنها بوده است، اما در مقابل این همه طرح سازش، رژیم صهیونیستی هیچگاه خود را ملزم و پایبند به توافقات و تعهدات امضا شده، ندانسته و تاکنون به هیچکدام از توافقات امضا شده با فلسطینیها مانند توافقات «مادرید»، «اوسلو» و «کمپ دیوید دو» وفا نکرده است.
تصفیه قضیه محوری جهان اسلام
ترامپ از سال ۲۰۱۷ برای بازاریابی و آزمودن واکنشها در ازای طرح معامله قرن از تاکتیک «عمل سنجشی» استفاده کرده که ایجاد سردرگمی و آشوب در منطقه غرب آسیا یکی از اهداف او بوده است. در این راستا و قبل از اینکه دولت ترامپ از طرح «معامله قرن» رونمایی کند در رسانهها و محافل سیاسی، به ویژه نشریات صهیونیستی بندهایی از این طرح درز کرده که با واکنشهای گوناگونی روبهرو بوده است.
چکیده «معامله ترامپ» برای تصفیه قضیه فلسطین چنین است:
۱- «فلسطین جدید» بر اساس توافق سه جانبه میان «اسرائیل»، «سازمان آزادیبخش فلسطین» و «حماس» در اراضی کرانه باختری و نوار غزه بدون شهرکهای یهودی ایجاد میشود. این کیان بدون ارتش و سلاح خواهد بود و ارتش اسرائیل در صورت بروز هرگونه خطری مدافع این کیان خواهد بود. برای ارتباط زمینی میان کرانه غربی و نوار غزه، پل معلقی در ارتفاع ۳۰ متری از زمین ساخته میشود.
۲ - مجموعه شهرکسازی مانند گذشته به دست اسرائیل باقی خواهد ماند و شهرکهای جدا افتاده به آنها ملحق خواهند شد. غور اردن (منطقهای میان کرانه باختری و رود اردن) مانند گذشته در دست اسرائیل باقی خواهد ماند.
۳- قدس تقسیم نخواهد شد و میان اسرائیل و «فلسطین جدید» مشترک خواهد بود و جمعیت فلسطینی آن به اهالی فلسطین جدید ملحق میشوند.
۴- مصر، اراضی جدیدی با هدف ساخت فرودگاه، کارخانه، تبادل تجاری و زارعی به «فلسطین جدید» اجاره میدهد و فلسطینیها اجازه سکونت در این مناطق را ندارند.
۵- امریکا، اتحادیه اروپا و کشورهای عربی تولیدکننده نفت در خلیج فارس، حامیان مالی این طرح خواهند بود. برای این هدف مبلغ ۳۰ میلیارد دلار در عرض پنج سال برای فلسطین جدید در نظر گرفته است. امریکا ۲۰ درصد، اتحادیه اروپا ۱۰ درصد و کشورهای عربی خلیج فارس ۷۰ درصد مبلغ فوق را تأمین خواهند کرد.
پیشتر روزنامه لبنانی «الاخبار» بخشهایی از این طرح منتشر و فاش کرد که رژیمهای اردن، مصر و حکومت خودگردان فلسطین در مقابل موافقت با این معامله رشوهای بیش از ۱۰۰میلیارد دلار از ریاض دریافت میکنند.
پیشتر روزنامه لبنانی «الاخبار» بخشهایی از این طرح منتشر و فاش کرد که رژیمهای اردن، مصر و حکومت خودگردان فلسطین در مقابل موافقت با این معامله رشوهای بیش از ۱۰۰میلیارد دلار از ریاض دریافت میکنند.
اهداف نهان و هویدای طرح
پایان دادن به منازعه ۷۰ ساله اعراب - صهیونیستی بر سر قضیه فلسطین و عادی کردن موجودیت کیان اسرائیل در منطقه غرب آسیا شاید برجستهترین هدف آشکار امریکاییها در این معامله باشد، اما استراتژیستهای صهیونیستی، با اولویتهای راهبردی پنهانی بهدنبال طرح چنین معاملهای هستند.
در ظاهر و در محافل رسانهای و تبلیغاتی «کوشنر» داماد دونالد ترامپ، «جیسون گرینبلت» فرستاده ویژه امریکا در امور خاورمیانه و «دیوید فریدمن» سفیر امریکا در اسرائیل سه معمار اصلی این طرح هستند، اما حقیقت امر این نیست، بلکه استراتژیستها و ژنرالهای کهنهکار صهیونیستی، مهندسان اصلی این معاملهاند و ژنرال «گیورا آیلاند» یکی از طراحان اصلی این معامله است که در کارنامه حرفهای خود سمتهای حساس امنیتی - نظامی مانند فرماندهی عملیات انتبه ۱۹۷۶ برای نجات گروگانهای اسرائیلی، فرماندهی ارشد جنگ اکتبر ۱۹۷۳ و جنگ لبنان ۱۹۸۲، فرماندهی نیروی زمینی، دبیر اسبق شورای امنیت اسرائیل، ریاست چندین مرکز آموزش افسران و مدیریت یگان برنامهریزی ارتش اسرائیل را برعهده داشته است.
این طرح مانند تمامی طرحهای گذشته که از سوی غربیها مطرح شده است، یک اولویت و یک هدف دارد که پیوند ارگانیکی و ژرفی با مسئله «موجودیت» و «بقای» این رژیم است.
اغلب پژوهشگران راهبردی اسرائیل که هرساله در همایش «هرتسیلیا» (بررسی امنیت و میزان مصونیت ملی اسرائیل) شرکت میکنند، بر این حقیقت اذعان دارند که آینده این رژیم همواره با مجموعهای از عناصر ناامنی در درون و کانونهای تهدیدها و چالشهای امنیتی از بیرون روبهرو است.
هدف اصلی از مطرح شدن «معامله قرن» در این برهه حساس تاریخی، فراهم آوردن راهکارهای عملیاتی برای پاس داشتن موجودیت و بقای اسرائیل است، زیرا عیان شدن اختلافهای درونی جامعه نخبگان صهیونیست، بالاگرفتن موج فساد رهبران (اولمرت و نتانیاهو از نمونههای اخیر) و تشدید گسلها در بنیه و مؤلفههای انسجام و وحدت جامعه یهودی، نمودها و نشانههایی از آینده شکننده و ناپایدار این کیان است. این رژیم هم اکنون با مجموعهای از تهدیدها و چالشهای درونی و بیرونی روبهرو است که برجستهترین آنها عبارتند از:
۱- فقدان نسل اول از رهبران که شاخصهای کاریزماتیکی و آرمانخواهی داشتند. پس از درگذشت مناحیم بگین، اسحاق رابین و شیمون پرز، نسل دومی بر این کیان حاکمیت یافته که در منافع شخصی و باندی خود غوطهور بوده و حفظ آرمانهای صهیونیستی در درجه دو و سه قرار گرفته است.
۲- تشدید گسستها در بنیه جامعه یهودی به دلایلی همچون اختلاف قرائتها و عدم توافق بر مرجعیت تشریعی و مذهبی یهودی.
۳- کاهش باورها و فقدان ایمان کامل به دولت یهودی و دفاع از آن در میان اقشار جوان.
۴- هراس از افزایش جمعیتی فلسطینیها که همراه با تشدید مهاجرت معکوس یهودیان از فلسطین اشغالی به خارج بوده و نگرانیها را از اقتدار هویت عربی و اسلامی در درون جامعه اسرائیلی شدت بخشیده است.
۵- دخالت روزافزون ارتش در سیاست و اقتصاد، افزایش نرخ فرار جوانان از نظام وظیفه و کاهش آموزشهای نیروهای ذخیره شمهای از خلل در بنیه نظامی این رژیم است، اما برجستهترین نقطه ضعف ارتش صهیونیستی شکست افسانه «ارتش شکستناپذیر» در جنگهای لبنان و غزه و هویدا شدن ضعف قدرت بازدارندگی این رژیم در قبال نسل جدید جنگها در محیط پیرامونی خود است.
به اذعان خود غربیها طرح «معامله قرن» در عرصه اجرا با انواع موانع واقعی و چالشهای جدی مواجه است که روند عملیاتی شدن آن را با دشواریهای راهبردی واقعی روبهرو کرده است.
امریکا برای عملیاتی شدن این طرح، از ابزارها و مکانیسمهای مختلفی استفاده کرده و بسترهای مقدماتی برای اجرای این معامله فراهم ساخته است که ازجمله:
۱- به رسمیت شناختن هویت «یهودی بودن» دولت اسرائیل.
۲- انتقال سفارت از تلآویو به قدس شریف و تشویق متحدان خود به این اقدام.
۳- الحاق جولان به اسرائیل و تلاش برای ضمیمه کردن کرانه باختری به این رژیم.
۴- افزایش نقش امریکا در انتخابات پارلمانی این رژیم (نمونه آن پیروزی حزب نتانیاهو در انتخابات اخیر).
۵- تشدید فشارها علیه فلسطینیها، بستن نمایندگی سازمان آزادیبخش فلسطین در امریکا و قطع کمکهای مالی به سازمان «آونروا» (سازمان کمک به فلسطینیها).
۶- نقش امریکا در تسریع روند عادیسازی بین اعراب - صهیونیستی و تشدید فشارها بر ایران و محور مقاومت اسلامی.
«معامله قرن» که مهمترین قضایای فلسطین (قدس شریف و حق بازگشت آوارگان) را از صورتمسئله پاک کرده است نمیتواند راهحلی برای پایان دادن به رویارویی ۷۰ ساله مناقشه اسرائیل و فلسطین باشد. با توجه به اختلافات بنیادی و اصولی میان صهیونیستها و عربها و رویکرد تک محوری و جانبدارانه کاخ سفید، امیدی به برقراری صلح در منطقه غرب آسیا نیست و در این رهگذر طرح «معامله قرن» راهکاری شکست خورده است که نمیتواند بقا و موجودیت کیان صهیونیستی را برای همیشه تضمین کند. این طرح به دلایلی فراوان بحران منطقه را پیچیدهتر خواهد کرد و در این رهگذر، تشکل ائتلاف صهیونیستی - ارتجاع عرب بر ضد محور مقاومت به رهبری ایران اسلامی که از اهداف نهان معامله قرن است در ابعاد و زمینههای مختلف ناپایدار و شکننده خواهد بود.
نظر شما