به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، "فواد ابراهیم" تحلیلگر مسائل منطقهای در مقالهای در روزنامه البناء لبنان نوشت: پادشاه جدید عربستان از پادشاه گذشته انتقام گرفت، این خلاصه اتفاقات عربستان بود که از تاریکی بامداد جمعه تاکنون روی داده است. جناح سدیری با قدرت به حاکمیت برگشت و میراث شاه فقید عربستان را که روز جمعه به خاک سپرده شد را از بین برد.
اعلام خبر ملک عبدالله در ساعات واپسین شب اتفاق افتاد که زمانی کاملاً مناسب بود، به این ترتیب بود که پوشش مطبوعاتی و مناسبی از این خبر انجام نشد. از سوی دیگر سر و صدای تغییرات بسیار زودتر از آنچه که دیگران انتظار داشتند آغاز شد، بیانیه پادشاه جدید در مورد دستورات پادشاهی بسیاری از کارشناسان را بیشتر از خود اتفاق مرگ شاه عربستان شگفت زده کرد و چه بسا باعث شد بسیاری، از خبر مرگ پادشاه به سادگی عبور کنند.
دستور کاری ملک سلمان پادشاه جدید گسترده و قابل توجه بود، وی بلافاصله صفحهای را در پایگاه اجتماعی توئیتر تحت عنوان "خادم الحرمین الشریفین" راهاندازی کرد و اولین پیام خود را در آن قرار داد. وی از خداوند خواست که او را برای خدمت به ملت و تحقق آرزوهای آنها یاری کند. همچنین ملک سلمان در اقدامی بیسابقه قبل از اینکه جنازه شاه سابق به خاک سپرده شود، مجموعه دستورات پادشاهی را صادر و فرزندش محمد را به عنوان وزیر دفاع و رئیس دفتر پادشاهی و برادرزادهاش محمد بن نایف را به عنوان جانشین ولیعهد و وزیر کشور تعیین کرد. وی همچنین خالد التویجری را از ریاست دیوان پادشاهی و گارد پادشاهی برکنار کرد، احتمالاً روزهای آینده عزل و نصبهای دیگری را شاهد خواهد بود.
آغاز پادشاهی ملک سلمان با تخریب میراث عبدالله
طبعاً تصمیمات شاه جدید لحظهای نبود و وی خود را برای مرگ عبدالله آماده کرده بود، دستورات صادر شده اختلافات عمیق بین دو جریان حاکم در عربستان (جناح عبدالله و جناح سدیری) را که پیشتر مخفی بود، علنی کرد. در حالی که ملک عبدالله در طول یک دهه قدرت سدیری ها را سرکوب کرده بود، شاه جدید عربستان از طریق دستورات جدید خود سعی کرد تخریب هایی که در طول مدت گذشته جناح سدیری با آن مواجه بود را اصلاح کند.
ملک سلمان دوره پادشاهی خود را با از بین بردن میراث ملک عبدالله آغاز کرد، شاخصهای اولیه نشان میدهد که این روند تخریب گری به سرعت ادامه خواهد داشت تا وی بتواند بر زمام اوضاع مسلط شود و مشکلی در این زمینه نداشته باشد و حاکمیت مطلق را به سدیری ها و حتی در صورت لزوم به خانواده خود بدهد.
این روند بیشتر شبیه بازی شطرنج است، اما با تأثیرگذاری سریع. شاه جدید بسته دشمنی و رقابت خود با ملک عبدالله را در حالت فشرده قرار داده و منتظر این لحظه بود تا سریعاً از جا بجهد. به همین علت خیلی زود و با روش قابل توجهی انتقام گیری از وی را آغاز کرد و حتی منتظر پایان مراسم خاکسپاری شاه سابق نشد و خیلی زود با جناح ملک عبدالله تسویه حساب کرد.
توجه به این نکته ضروری است که ملک سلمان در تکیه بر قواعد تخریبهایی که در زمان پادشاه سابق نیز بود، دقیقاً مانند برادرش عمل میکند، به این ترتیب میتوان گفت که وی به دوره قبل از ملک عبدالله تعلق ندارد ، بلکه وارث کنونی سیاستها و ابزارهای وی در درگیری قدرت در عربستان است و حتی در تعامل با دشمنانش نیز مانند وی رفتار میکند. پادشاه جدید برای سرکوب رقبایش از همان ابزارهایی استفاده میکند که شاه سابق آنها را ابداع کرده است. وی در همین راستا از هیئت بیعت برای انتصاب محمد بن نایف به عنوان جانشین ولیعهد استفاده کرد، البته پیش از آن در مورد روند تقسیم پستها برای بازسازی مجدد قدرت در عربستان با وی توافق کرده بود، توافقی که براساس آن قرار است قدرت مقرن بن عبدالعزیز در وضعیت جدید کاسته شده و از همین طریق احمد بن عبدالعزیز وزیر کشور سابق که به انزوا کشیده شده بود، به عرصه قدرت برگردد. این روند ائتلافهای جدیدی را میطلبد و به همین علت نقش جریانهای به انزوا کشیده شده دیگر خاندان سعودی اهمیت پیدا میکند.
تشدید اختلافات در افق آینده سعودیها
به هر حال پادشاه جدید مجموعه گستردهای از اختلافات و تغییرات را به ارث برده و مأموریت وی در آینده از بین بردن این ارثیه به صورت سریع و قاطع خواهد بود.
دستورات پادشاه جدید شکی باقی نگذاشت که درگیری جریانهای داخلی خاندان حاکم در عربستان سعودی حاشیهای و زودگذر نیست، شاید اظهارات طلال بن عبدالعزیز که جمعه ابعاد خطرناکی از اختلافات داخلی خاندان حاکم را فاش کرد، شاخصی برای فروپاشی آن باشد. برخلاف آنچه در دستور تعیین محمد بن نایف در جایگاه جانشینی ولیعهد آمده و تأکید شده بود که بعد از اطلاع از پیشنهادهای اعضای هیئت بیعت در مورد انتخاب امیر محمد بن نایف در این جایگاه و تایید وی از سوی اکثریت ، پادشاه این اقدام را انجام داده است، اما امیر طلال تصریح کرد که این هیئت خواستار بیعت نشده و شورای خانوادگی چند ماه است که تشکیل نشده است.
شاهزادگان دیگر سعودی نیز در سایتهای اجتماعی الکترونیکی از اختلافات گسترده در خاندان حاکم سخن میگویند، برای اولین بار در تاریخ امرای سعودی، اختلافات شاهزادگان به رسانهها رسیده و آنها صراحتاً از اختلافات خود با یکدیگر میگویند. به همین علت است که به نظر میرسد هدف گرفتن شیخ خالد التویجری مشاور ملک عبدالله و رئیس دفتر و رئیس گارد شاهنشاهی تنها پوششی گمراه کننده برای سرپوش گذاشتن بر اصل اختلاف در داخل کاخهای شاهزادگان سعودی باشد.
قبل از مرگ ملک عبدالله تنها سخن از این اختلافات در داخل خاندان آل سعود تنها درون فضای مجازی و دنیای مطبوعات وجود داشت، اما با اعلام خبر مرگ ملک عبدالله و تصمیمات بعدی پادشاه جدید و عزل و نصب های سریع و فوری وی، ما در برابر میدانی نامحدود از اختلافات بین خاندان حاکم عربستان سعودی قرار گرفتیم، اختلافاتی که معلوم نیست تا کجا پیشرفت کرده است.
سناریوی توطئه سدیری ها بر ضد ولیعهد
واکنش ها به دستورات پادشاه جدید نشانگر شاخص های منفی در مورد خاندان سدیری است، برخی از فرزندان عبدالعزیز مؤسس آل سعود همچنان زنده هستند و بنا بر رسوم موجود در زمینه انتقال قدرت در عربستان شایستهتر این است که آنها در منصب جانشین ولیعهد قرارگیرند. این روند باعث خواهد شد مناسبات شاه جدید با برادرانش که عمداً آنها را در طول زندگیشان منزوی کرده، به هم بخورد. به این ترتیب همانطور که جریان سدیری در دوره گذشته و در نتیجه دستورات پادشاهی ملک عبدالله مورد اجحاف قرار میگرفت، دستورات پادشاه جدید به همان نسبت رویکردهای انزوا گرایانه در قبال شاهزادگان سعودی از جریانهای دیگر را دنبال میکند.
مشخص است که درگیریهای موجود ماهیت دو بعدی (بین خاندان سدیری و عبدالله ) پیدا کرده و سایر شاهزادگان تنها تاثیرگذاران درجه دوم هستند یا بر اساس نوع دستورات پادشاهی و ماهیت آنها به گروههای برنده و بازنده تبدیل میشوند. امروز در جریان سدیری تنها 3 نفر باقی مانده است، ملک سلمان، امیر احمد وزیر کشور سابق و امیر عبدالرحمن بن عبدالعزیز که در معادلههای قدرت قرار ندارد، این در حالی است که عناصر ارشد این جریان از جمله فهد بن عبدالعزیز (2005) و سلطان بن عبدالعزیز (2011) و نایف بن عبدالعزیز (2012) از دنیا رفته اند، به این ترتیب به نظر میرسد امیر احمد نیز به معادلات قدرت بازگردد، چرا که جایگاه ویژهای در داخل جریان سدیری دارد و ارتباطات قوی با برخی قبایل هم پیمان حاکمیت سعودی دارد، حتی برخی معتقدند شایسته است وی به جای مقرن بن عبدالعزیز ولیعهد عربستان میشد.
به این ترتیب به نظر میرسد سناریوی جدا کردن مقرن بن عبدالعزیز از ولایت عهدی وجود دارد و بهانه های مختلف در این زمینه در دست اقدام است. از سوی دیگر به نظر نمی رسد تصمیم برکناری مقرن بن عبدالعزیز با مخالفت جدی خاندان حاکم مواجه شود، جرا که وی از محبوبیت مردمی و نفوذ قوی در داخل خاندان حاکم برخوردار نیست. طبعا بهترین گزینه مطرح مجبور کردن وی به عقب نشینی از این سمت به نفع امیر احمد است، چرا که می تواند برون رفت مناسبی برای خارج کردن وی از قدرت شود و بازگشت شرافتمندانه ای برای احمد به شمار برود.
به هر حال موقعیت مقرن بن عبدالعزیز در ولایتعهدی عربستان تا مدتی در معرض جار و جنجال نامحدودی قرار خواهد گرفت، چرا که وی بدون ائتلاف مستحکم در خاندان سعودی نمیتواند در منصب خود باقی بماند. تکیه بر قدرت امیر متعب فرزند شاه فقید و وزیر گارد ملی کنونی نیز برای مقابله با دیگر شاخههای خاندان حاکم از جمله جریان سدیری کافی نیست. برخی اعتقاد دارند که کنار زدن مقرن از قدرت به هر بهانه و توجیه، اعلام جنگ بر ضد متعب و برادرانش خواهد بود، چرا که تا ابد آنها را از قدرت محروم میکند. بنابراین از دیدگاه جناح متعب اگر قرار باشد مقرن برکنار شود، باید متعب به جای وی قرار گیرد. این جریان می گوید هر ساختار بندی در خاندان حاکم که حق متعب در وراثت قدرت را به رسمیت نشناسد، درگیری بین شاخه های خاندان حاکم را به حالت انفجار می رساند.
نکته قابل توجه اینکه مناسبات شاه جدید با ولیعهدش دوستانه نیست، مقرن احساس میکند که ملک سلمان احترام کافی برای وی قائل نیست، این موضوع میتواند دلایل مختلفی داشته باشد از جمله اینکه مقرن یک کنیز زاده است یا اینکه جریان ملک عبدالله میخواهد از طریق وی بار دیگر به قدرت برگردد و متعب بن عبدالله را به تخت پادشاهی برساند.
بنا بر دستور پادشاه سابق که حدود 10 ماه قبل صادر شد تعیین امیر مقرن به عنوان ولیعهد لازم الاجراء بود. این دستور تأکید داشت که در صورت خالی شدن منصب ولیعهدی، باید مقرن به عنوان ولیعهد جدید انتخاب شود. در آن زمان تحلیلگران مسائل عربستان سعودی از محتوای این دستور پادشاهی متوجه شدند که تنها درگیری دو جریان برای دسترسی به قدرت در کار نیست، بلکه این دستور به دنبال زمینه سازی برای رساندن متعب بن عبدالعزیز به پادشاهی از طریق مقرن است. منابع سیاسی و اطلاعرسانی از بیماری آلزایمر و قلبی و سایر بیماریهای دوران پیری در نزد ملک سلمان خبر میدهند، این موضوع میتواند امید جریان متعب را افزایش دهد.
آیا شاهزاده متعب فرزند ملک عبدالله شانس پادشاهی دارد؟
در مقابل تصمیم ملک سلمان برای برکناری خالد التویجری از تمامی مناصب خود شامل رئیس دفتر پادشاهی و ریاست گارد شاهنشاهی و دبیری هیئت بیعت حتی قبل از اعلام مرگ شاه عربستان قابل پیشبینی بود، هجمه تبلیغاتی گستردهای که هواداران جریان سدیری در ماههای اخیر در سایتهای اجتماعی وضع اجتماعی آغاز کرده بودند، نشان میداد که در صورت مرگ ملک عبدالله یک تصمیم انتقام جویانه در مورد وی اتخاذ خواهد شد.
در مورد امیر متعب باید گفت که وی از سال 2013 رئیس گارد ملی عربستان شده است، وی با روی کار آمدن جریان سدیری به قدرت با چالشهای متعددی مواجه شده است، دستورهای جدید ملک سلمان نیز پیامهایی خطرناک و روشن برای جریان رقیب و سایر شاخههای خاندان سعودی است مبنی بر اینکه شاه جدید از تمامی قدرت خود که اساسنامه خاندان پادشاهی به وی داده، استفاده خواهد کرد و اختیارات مطلق در عزل و نصب هایش خواهد داشت.
امیر متعب برای تقویت فرصت خود جهت رسیدن به قدرت مناسبات ویژهای را با طرف آمریکایی دنبال میکند، وی همچنین سفرهای زیادی را به پایتختهای دولتهای همپیمان عربستان سعودی انجام داده تا حمایت آنها را برای رسیدن به پادشاهی به دست آورد.
دیدگاه واشنگتن در مورد پادشاه آینده عربستان
البته از دیدگاه واشنگتن محمد بن نایف بیشترین شانس را برای رسیدن به پادشاهی دارد، چرا که ارتباطات مستحکمی با تصمیم سازان آمریکایی دارد و از زمان حضور پدرش در مناصب سیاسی عربستان توافق نامههای امنیتی با واشنگتن امضا کرده است که ازجمله آنها 4 توافق نامه راهبردی بود که در سال 2007 امضا شد و به آمریکا اجازه نفوذ بی سابقه در عربستان سعودی را داد، این روند باعث شد عربستان سعودی به صورت تقریباً کامل تحت تسلط آمریکا قرار بگیرد و سیستم های نظارتی و پیگیری آمریکا آزادی فردی تمامی افراد مقیم در داخل عربستان سعودی را نقض کنند.
قبل از مرگ عبدالله محافل مطبوعاتی از عدم تمایل محمد بن نایف به رسیدن به پادشاهی سخن میگفتند، علت آن هم این بود که وی فرزند پسر ندارد و باعث میشود رقابت وی برای باقی ماندن در قدرت قطع شود، اما انتخاب وی در منصب جانشین ولیعهد، او را وارث احتمالی تاج و تخت سعودی قرار داد.
تاثیر تغییر قدرت سعودی در پرونده های منطقه ای
سوالی که پس از مرگ ملک عبدالله در مورد اوضاع سیاسی عربستان میتوان مطرح کرد، اینکه آیا تغییرات احتمالی در سیاست عربستان در قبال پروندههای داغ منطقهای به ویژه در یمن و عراق و سوریه و ایران و بحرین ایجاد خواهد شد؟
برخلاف مسائل مربوط به جنگ قدرت در خاندان حاکم، اختلاف در مورد پروندههای منطقهای اگر نگوییم اصلاً وجود ندارد، باید گفت بسیار نادر است. جریانهای مختلف خاندان حاکم حتی اگر به صورت ظاهری اختلافاتی در مورد پروندههای منطقهای و بینالمللی داشته باشند، در مورد مضمون آنها با هم توافق دارند.
به عنوان مثال در مورد یمن مواضع عربستان سعودی بر ضد هر ترتیب داخلی بر مبنای رسیدن حوثی ها و جنبش جنوبی و دیگر گروههای مردمی مستقل به قدرت است، آنها نمیخواهند شکل ائتلافات سنتی در یمن از بین برود و ریاض نفوذ گسترده و قدیمی خود در خاندان حاکم بر صنعا را از دست بدهد.
در مورد عراق نیز اوضاع به همین منوال است، به استثنای خطر موجود در زمینه داعش که میتواند چالشهای امنیتی در داخل عربستان ایجاد کند، همکاریها بین 2 کشور منحصر به رفع خطرات موجود بر ضد عربستان است و ریاض بنا به مسایل فرقه ای و سیاسی و ژئوپلتیک اختلافات عمیقی با بغداد دارد.
در پرونده سوریه نیز احتمال تغییر مواضع وجود ندارد، مگر این که تحولات میدانی خود را بر سیاستگذاریهای ریاض تحمیل کند، تغییرات جزیی در مواضع عربستان سعودی در زمان برکناری بندر بن سلطان از ریاست سازمان استخبارات عمومی عربستان خود را نشان داد و بعد از اینکه این کشور فرصت براندازی دولت سوریه را از دست داد، به بازیگر درجه دوم در بحران سوریه تبدیل شد.
در مورد ایران نیز اتفاق جدیدی در عربستان نخواهد افتاد، شاخصها نشان دهنده کاهش فرصت همگرایی ایران و عربستان سعودی است، جریان ملک عبدالله از 20 سال گذشته به صورت عملی مسائل جاری کشور را در دست داشت و مرگ وی فرصتهای دوری ریاض از تهران را افزایش خواهد داد، مگر اینکه تحولی دراماتیک یا خطر مشترک باعث همگرایی بین دو طرف شود.
در موضوع بحرین، موضع عربستان سعودی همان چیزی است که نایف بن عبدالعزیز وزیر کشور اسبق عربستان در دیدار با حیدر مصلحی همتای ایرانی خود در دسامبر 2011 مطرح کرد و گفت که راه حل بحران این کشور بازگشت تظاهرات کنندگان به خانههای خود است. به این ترتیب تغییر اساسی در موضع ریاض نسبت به انقلاب مردمی بحرین نیز وجود ندارد.
همچنین سیاستهای نفتی عربستان سعودی ثابت و بدون تغییر باقی خواهند ماند، به همین علت بود که افزایش ناگهانی قیمت نفت به علت مرگ ملک عبدالله طول نکشیده و روند نزولی قیمتها بار دیگر آغاز خواهد شد، مگر اینکه تحولات امنیتی خاصی نگرانیهای بازارهای جهانی را افزایش دهد. عربستان سعودی با سلاح نفت بر ضد ایران وارد جنگ شده و در جنگ آمریکا بر ضد روسیه نیز مشارکت میکند، این روند تا پایان این جنگ یا از بین رفتن تأثیرات این سلاح ادامه خواهد داشت.
در هر حال پروندههای خارجی در دست سعود الفیصل وزیر امور خارجه این کشور باقی خواهد ماند و مرگ ملک عبدالله نشانه تغییری در این سیاستها نخواهد بود، سیاستهای ریاض در قبال مسائل خارجی ثابت است و صحبت در مورد بازها و کبوترها صرفاً یک دیدگاه خارجی است که هیچ تأثیری در سیاستگذاریهای عربستان سعودی ندارد.
انتهای پیام/ر