کس نیست که او منتظر وصل شما نیست
جان نیست که آن خاک ره آل عبا نیست
حق، معرفت مهر شما در دل ما کاشت
این شدّت شوق و شعف از جانب ما نیست
کس نیست که آنقدر شما را نشناسد
در هیچ سری نیست که سِرّی ز خدا نیست
دل تیره شد از ظلمت شبهای فراقت
بازای که بی مهر رخت نور و ضیاء نیست
باز آ که نمانده است ز اسلام بجز نام
در روی زمین بی تو بجز جور و جفا نیست
در صومعه و خانقه و خلوت و مسجد
جائی نتوان یافت که دستی به دعا نیست
(فیض کاشانی)
نظر شما