شناسهٔ خبر: 31886520 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

ایزرائیل شمیر

وقتی یک زن سیاهپوست مسلمان از دیواره آتش هوش ذاتی سفیدپوستان عبور می کند

الهام عمر نماینده سیاه پوست کنگره آمریکا این شجاعت را سه بار مرتکب شده است. او بار اول گفت که اسرائیل «جهان را هیپنوتیزم کرده است.» بار دوم گفت که اعضا کنگره مدافع اسرائیل هستند چون یهودیان به آنها رشوه داده اند . بار سوم نیز به نفوذ سیاسی در آمریکا اشاره کرد که می گوید «یادکردن سوگند وفاداری نسبت به یک کشور خارجی (بخوانید اسرائیل) اشکالی ندارد.

صاحب‌خبر -

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: سفید پوستان درمقایسه با سیاه پوستان هوش ذاتی بسیار بالاتری دارند: این گزاره ای است که خواننده معمولا در نوشته های همکاران ارجمند من در همین سایت با آن مواجه می شود. اما وقتی کشوری چون ایالات متحده آمریکا سخت نیازمند آن می شود، تنها کسی که جرات به خرج داده تا برای عبور از دیواره آتش قدم پیش بگذارد نه یک مرد سفیدپوست باهوش، بلکه یک زن سیاهپوست شجاع یعنی الهام عمر بوده است.
و او این شجاعت را نه یک بار و از سر اشتباه یا دوبار و از سر تصادف، بلکه سه بار مرتکب شده و حرف او نیز در هر سه مورد درست بوده است. او بار اول گفت که اسرائیل «جهان را هیپنوتیزم کرده است.» بار دوم  گفت که اعضا کنگره مدافع اسرائیل هستند چون یهودیان به آنها رشوه داده اند («موضوع فقط به بنجامین ها مربوط نمی شود عزیزم.») بار سوم نیز او به نفوذ سیاسی در این کشور اشاره کرد که می گوید «یادکردن سوگند وفاداری نسبت به یک کشور خارجی (بخوانید اسرائیل) اشکالی ندارد.»
این سخنان زنی سیاهپوست از سومالی در شرق آفریقاست. و آن وقت پاسخی که مردان سفیدپوست مجلس به او دادند چه بود؟ آنها برای از خود راندن او صف کشیدند. جمهورخواهان این کار را انجام دادند، در حالی که دمکرات ها از آنها پیشی گرفتند و قطعنامه جدیدی را علیه یهودستیزی به طور عام  و علیه یکی از اعضای خود به طورخاص - یعنی الهام عمر - آماده کردند.

نکته دیگر آنکه پیش از الهام نیز بلندترین صدا در کنگره آمریکا علیه اسرائیل از دهان یک زن سیاهپوست شجاع تحسین برانگیز یعنی سینتیا مک کینی شنیده شد. وقتی که او از امضای سوگند حمایت از اسرائیل خودداری کرد در وصف او نوشتم: «یک زن، سینتیا مک کینی عضو کنگره از جرجیا، این جرات را به خرج داده که از سوگند خودداری کند. پانصد عضو کنگره این سوگند را امضا کردند، آنها پیشرفت شخصی خود را به مصالح کشور ترجیح دادند. نیاکان سینتیا در جورجیای اولیه برده بودند. اما او یکی از بسیار معدود افراد آزاد در کنگره آمریکاست. همانطور که ما اسرائیلی ها عادت داریم درباره گلدا مایر خودمان بگوییم، او تنها مرد حاضر در این کنگره است. او یک زن سیاهپوست است، ولی سفیدترین مرد حاضر در میان آنهاست.
آیا اعضای سفیدپوست مجلس می دانند که سوگند وفاداری آنها نسبت به یک کشور خارجی کار اشتباهی است؟ آیا خیانت حد و مرزی ندارد؟ اگر آنها نمی دانند پس آن هوش ذاتی افسانه ای شان کجاست؟ و اگر می دانند، پس دل و جرات آنها کجاست؟
بله همکاران ارجمند من، هوش ذاتی بالا چیز خوبی است اما – بدون شجاعت- این هوش ذاتی تنها به کار ساختن یک خدمتکار با هوش می آید. از طرف دیگر یک مرد باید شجاع و قاطع، با جرات و دلسوز باشد. آیا مردان سفیدپوست در این توصیف می گنجند؟ ظاهرا آنها که بر مسند قدرت نشسته اند چنین نیستند.
این مشکل تنها مختص ایالات متحده نیست. در فرانسه پرزیدنت مکرون شهروندان خود را «مردمی که هیچ چیز نیستند» نامیده است. واکنش مردم فرانسه به این حرف چه بود؟ آنها در شمار زیاد به خیابان ها رفتند و در حمایت از یک یهودی لهستانی که در خیابان به او بددهانی شده بود اعتراض کردند. آیا این نشانه داشتن هوش ذاتی بالاست؟

در انگلیس حزب کارگر در حال استفاده از کل هوش ذاتی خود برای به خاک افتادن در پیشگاه اربابان خود است. شجاع ترین مرد در حزب کارگر یعنی کریس ویلیامسون عضو پارلمان و از متحدان نزدیک جرمی کوربین، به خاطر بر زبان آوردن این جمله که حزب کارگر نسبت به یهودستیزی «بیش از حد مدافعانه و عذرخواهانه» عمل می کند معلق شد و او نیز بی درنگ یک «عذرخواهی عمیقا ارادتمندانه» صادر کرد. کسانی که شجاعت دارند پیشتر از حوزه سیاست انگلیس بیرون انداخته شده اند.
خاندان سلطنتی انگلیس، این نماد حاکمیت مردان سفیدپوست اکنون فرزند خلف خود را به عقد یک آمریکایی رنگین پوست در آورده که طفل آنها «فاقد جنسیت بارآورده خواهد شد.» مگان که در اظهارنظری مشهور از این شکایت کرده که در آکسفورد بیش از حد اساتید سفیدپوست حضور دارند. خاندان سلطنتی اهمیتی به عوام نمی دهند، اگر هیچ وقت چنین اهمیتی داده باشند.
ایرلند قرن هاست که برای آزادی از یوغ انگلیس مبارزه کرد و زمانی که ایرلندی آزاد شد، یک هندی همجنسگرا را به عنوان حاکم خود پذیرفتند. مگر محصولات مدارس دولتی انگلیسی چه اشکالی داشتند؟ شین فن، آیا آن همه مبارزه ارزشش را داشت؟
مردان طبقه مزدبگیر در آمریکا، انگلیس و فرانسه می دانند که نخبگانشان به آنها خیانت کرده اند، آنها درباره برده داران خود زیر لب غرولند می کنند، وضع آنها از بد رو به بدتر شدن می رود، ولی هیچ کاری در این باره انجام نمی دهند. آیا این بی عملی به دلیل هوش ذاتی آنهاست؟
و اکنون برخی از همکاران ارجمند من این اعتماد به نفس را پیدا کرده اند که از اصطلاح «یهودیت –بلشوویسم» در روسیه سخن بگویند. اگر تنها یک سازکار اقتصادی باشد که بتوان «یهودیت» را به آن افزود، آن سازوکار سرمایه داری مدرن است.
 سرمایه داری پیش از یهودیت نیز وجود داشته است؛ سرمایه داری بدون تبلیغات تجاری، بدون روزنامه ها، بدون رقابت بر سر قیمت، با قیمت های ثابت و توافق کامل با اتحادیه های تجاری. در طول دوران سرمایه داری پیشا یهودیت، یک مرد را به خاطر احتکار کالاهای وارداتی در بوستون به مجازات آغشته شدن به قیر و پر محکوم کردند. اگر این اتفاق امروز رخ می داد، واشنگتن پست از این مرد تحسین و تمجید می کرد. مفهوم سرمایه داری پیشایهودیت را وارنر سومبارت تعریف کرده و من  نیز مطالبی درباره آن نوشته ام. آنچه که اکنون در غرب شاهدیم یهودیت - سرمایه داری است.
یهودیان بر کمونیسم سلطه پیدا نکردند، هر چند شاید برخی از یهودیان این توهم را داشتند. مقایسه با مسیحیت موضوع را روشن تر می کند. اولین پیروان مسیح یهودیان بودند، بهترین حواری او سن پل یک یهودی آگاه بود، اما سن پل  تلاش کرد مسیحیت را  فراتر از یهودیان بنشاند. کلیسا که یهودیان آن را تاسیس کردند به قوی ترین مانع در برابر قدرت گرفتن یهودیت تبدیل شد و بهترین یهودیان را به درون خود جذب کرد.
کمونیسم (یا بلشوویسم) یهودیان را طرد نکرد، مثل یک کلیسای جدید، مثل مسیحیت و اسلام در روزگار خود، کمونیسم به یهودیان اجازه ورود داد. نه به عنوان یک واحد جداگانه، آنچنان که سوسیالیست های یهودی به دنبال حق عضویت جمعی برای سازمان خود بودند. لنین مانع از این کار آنها شد؛ یک یهودی می توانست وارد جنبش برادری کمونیستی شود، اما به عنوان یک فرد برابر و بدون واسطه نه یک یهودی، نه به عنوان یک عضو جرگه مالی. بسیاری از کسانی که منشا یهودی داشتند این شرط را پذیرفتند و به پیروزی کمونیسم در روسیه کمک کردند.
ولادیمیر پوتین و خلف او یوزف استالین از کیفیات مشکل زا و خاص یهودیان و نیز مهارت و نفود آنها در دیگر حوزه ها آگاه بودند. یهودیان روسیه با موفقیت به همگرایی رسیدند و به عضویت پذیرفته شدند، آنها ایمان و زبان خود را کنار گذاشتند وسازمان هایشان عملا از میان رفت. یک تلاش یهودیت آمریکا برای احیای یهودیت روسیه در سال 1944 و از طریق «کمیته ضد فاشیستی یهودیان» انجام شد اما ناکام ماند. با خاتمه یافتن حاکمیت کمونیستی در روسیه، یهودیان  موضع بسیار ضعیفی دردرون حزب، در صدر دولت یا در رسانه ها داشتند.
 تنها با رواج سرمایه داری بود که یهودیت روسی به سرعت پیشرفت کرد و برای مدتی هفت (یا شش) بانکدار یهودی (همان هفت الیگارش بدنام معروف) ظاهرا بر روسیه حکومت می کردند. هیچ یهودیت –کمونیسمی وجود نداشت، اما یهودیت- سرمایه داری وجود دارد. یهودیان به آن میزانی که در آمریکا، انگلیس و فرانسه بر آن نفوذ دارند در هیچ دولت کمونیستی تا این زمان سیطره نداشته اند.

به موضوع هوش ذاتی بازگردیم. قطعا باهوش بودن ویژگی خوبی است. اما نیاز شدیدی به قدرتمند بودن، به قاطعیت، به توانایی برای ایستادگی دربرابر فشار نیز وجود دارد. و این بزرگ ترین مشکل اروپای غربی و آمریکای شمالی است. شاید  این مهاجرت بتواند از شدت این مسئله بکاهد، چرا که مهاجران معمولا مردمانی تعیین کننده و پویا هستند. الهام عمر یکی از مهاجرانی است که واجد این کیفیات است. شاید برخی از مردان سفیدپوست کنگره با دیدن او احساس شرمساری کنند و برای آزاد کردن آمریکاییان کاری انجام دهند.
در انگلیس مهاجران مسلمان  موفق شدند برنامه مهوع تحمیل مفاهیم همجنسگرا و ترنس به کودکان را متوقف کنند. به طور هفتگی اعتراضاتی نسبت به کلاس هایی برگزار می شد که والدین دانش آموزان ادعا می کردند در آنها شیوه زندگی مربوط به همجنسگرایان و ترنس جنسی ها را ترویج می کنند، اما مدارس هیچ توجهی به آنها نمی کردند تا اینکه والدین 600 کودک مسلمان 4 تا 11 ساله  یک روز مانع از حضور فرزندانشان در مدارس شدند. فقط آن زمان بود که مدارس واکنش نشان دادند و جلو این شستشوی مغزی را گرفتند. چرا انگلیسی های سفیدپوست بومی این کشور این کار را انجام نداند؟ آنها نسبت به مقامات خود بیش از حد حرف شنو و مطیع هستند. آنها خیلی خونسردتر و بی حال تر از آن بودند که کاری انجام دهند. 
قوانین ترمودینامیک را می توان در مورد کشورها نیز به کار بست. کشورهایی که سرد هستند به یک منبع گرمای بیرونی نیاز دارند که به آنها تزریق شود. در شرایط سخت گرمای منتقل شده به مردم یک کشور سرد می تواند آنها را به حرکت درآورد. مهاجرت های گسترده نیز نقشی شبیه همین روند انتقال گرما را ولی به شکل کنترل شده ایفا می کنند.
پس داشتن  هوش ذاتی چیز خوبی است، اما هوش ذاتی جایگزین انگیزه و انرژی نمی شود. اروپاییان انرژی بیش از حدی را در تلاش برای فتح کل جهان مصرف کرده اند و اکنون در حال پرداخت بهای آن هستند. چه خوب که این بهای پرداختی به شکل نمادین در هیئت الهام عمر ظاهر شده است.
نویسنده: ایزرائیل شمیر (Israel Shamir)  نویسنده و روزنامه نگار روسی زاده سوئد که این نام یکی از اسامی ادبی اوست.
منبع: yon.ir/ImZvL

انتهای پیام. 

نظر شما